کد خبر: ۷۲۱۷۳
تاریخ انتشار: ۰۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۳:۴۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۳۷۲

اهانت به پیامبر(ص)، بخاطر درسهای او به بشریت

حجه الاسلام والمسلمین هادی سروش
وجود عناصر و گروه های منحوسی مانند طالبان، القاعده، داعش از یک سوی و دولتهای قوم گرائی مانند آل سعود و آل خلیفه از سوی دیگر و نیز رفتار ناشایست و افراطی برخی حاکمان و طرفداران تندروی آنان در برخی از کشورهای اسلامی که باعث انفجار یک به یک اعتقادات برخی «جوانان» و دلزدگی آنان از «دولت اسلامی» شده، چه نیازی برای دشمنان به توطئه «اهانت به سول مکرّم اسلام» است؟
در برخورد با اهداف عالیه دین اسلام توسط دشمنان دو نقطه می تواند مورد هجمه و حمله قرار گیرد یکی اسلام و دیگری مسلمین.
به نظر می رسد توطئه فعلی حمله مستقیم به «اسلام» بوده و جلوگیری از پیشرفت سریع آن، که این هدف چه بسا با حمله به «مسلمین» محقق نشود چون اگر اسلام باشد و مسلمین مورد هجمه باشد اسلام به دفاع از مسلمین می آید ولی اگر اسلام مورد هجمه قرار گیرد مسلمین با شرائط خاص و دشواری می توانند به دفاع اقدام کنند.
به این جمله سیدجمال الدین اسدآبادی دقت کنید: «همواره اسلام مسلمین را نجات داده و نه بالعکس» و «اسلام همواره در حال پیشرفت است بر خلاف مسلمین». (ر.ک:یادداشتهای استادمطهری 2/360)
با توجه این تحلیل، دشمن برای رسیدن به مقاصد شوم خود اسلام را نشانه گرفته­است.
اسلام و پیامبر آن اتحاد وجودی و یگانگی در هویت دارند بطوریکه اگر پیشرفت اسلام در موقعیتی ایجاد شود( که قطعاً طبق گزارش های مختلف این چنین است)،قطعاً پیشرو بودن رسول معظم اسلام(ص) انکار ناپذیر خواهد بود.
از این رهگذر است که دشمن خط اول مقابله خود را در ستیز با آن رسول اعظم (ص) قرار می دهد.
حال، اهمیت از آن این حقیقت است که عامل پیشرفت و پیشرو بودن پیامبر اسلام (ص) چیست؟ این سوال ذهن و چشم کاوشگران حق و حقیقت را در تمام جهان و در میان همه ادیان بخود جلب کرده است.
والبته همین سوال از زاویه درون جوامع اسلامی نیز مطرح است که آیا مدعیان اسلام و حاکمیت اسلامی در سراسر جهان توانسته­اندآن عامل سعادت و پیشرفت را به دولت و ملت خود منتقل سازند؟
آنچه پیشرفت جدی اسلام و پیامبر اسلام را بدنبال داشته آموزه های حضرت رسول (ص) است، در حالی که به اعتراف صریح علامه طباطبائی «ما مسلمین نتوانسته­ایم از این نعمت بی بدیل استفاده کنیم» (المیزان 4/130)
آموزه های آن حضرت همان اصول جدی اسلام در بخش اجتماع و سیاست و اخلاق است و آموزه هائی است که اگر در جوامع مورد اعتناء قرار گیرد قطعاً «یدخلون فی دین الله افواجاً» محقق شود و اگر روزی جامعه اسلامی محکوم به «یخرجون من دین الله افواجاَ» شود بدون شک عامل آن دوری از آن آموزه ها ومبانی نورانی آن حضرت است.
آموزه­ی اول: منادی آزادی
قرآن از اولین برنامه­ی اسلام بعد از حلال و حرام الهی، متذکر «آزادی» می شود، حامیان و پیروان رسول رحمت (ص) آن باز هستند که از نعمت آزادی، بهره مند شده­اند.
«یضع عنه اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم» (اعراف / 157)
با یک نگاه عادی هم می توان یافت که شریعت نبوی به گونه­ای حق آزادی انسانها را تثبیت نموده که در شریعت موسوی و عیسوی نظیر آن دیده نمی شود و این حقیقت مورد اعتراف اهل تورات و انجیل قرار دارد. (ر.ک: المیزان 8/281)
این آزادی، نوید بخش حرکت توسعه یافته­ی تکامل انسان در تمام زوایای روحی معنوی تا زوایای مهم سیاسی و اجتماعی را در بر گرفته است.
در این راستا بیان حضرت امیر (ع) به فرزندش را می بینیم که می فرماید:
«لا تکن عبد غیرک قد جعلک الله حراً»
(نهج /نامه 33)
و شاگر همان مکتب یعنی علامه طباطبائی تصریح می کند:
«فقدان آزادی در یک جامعه مساوی است با رکود و توقف و خالی بودن از هر گونه تحول و تکامل». (المیزان 4/118)
همانطوری که دیروز رسول خاتم (ص) منادی آزادی از طوق بندگی ابوسفیان ها و ابوجهل ها بود امروز نیز منادی آزادی از طوق بندگی هر استعمارگر و مستبدی است، و لو از نوع دینی آن، چرا که او به انسانیت تعلیم فرمود:
«اکرم نفسک عن کل دینه»یعنی «شأن خود را لایق زبونی و پستی ندان».
این آموزه مهم آن رسول بزرگوار بقدری روشن است که ویل دورانت به صراحت اعتراف کرده:
«هیچ دینی مانند اسلام پیروان خود را به روح قوّت و تعالی دعوت نکرده است».
خوب واضح است که خائنین به انسان و انسانیت و نیز دین و دیانت وجود چنین پیامبری را بر نمی تابند چرا که او آمدواسارت معنوی (خرافه، تحجر و تعصب) و اسارت اجتماعی (استعمار و استبداد) و اسارت حیوانی (هواهای نفسانی از قبیل غضب و شهوت) را به زنجیر کشید و برخی را تعطیل و برخی دیگر محدود نمود.
جالب توجه اینجاست که خود آن بزرگوار با همه برتری هایش و حقوقی که به گردن بشریت دارد امّا اجازه محدود کردن انسان ها را نداشت و به او ندادند:
«لست علیهم بمصیطر» (غاشیه / 22)
آموزه­ی دوم: منادی مبارزه با زیاد خواهی و ظلم
رسول خدا (ص) از روز اول ظهور اسلام خواب آرام ظالمان که همان سودجویان و قدرت طلبان جامعه بودند را پریشان کرد و درست به همین علت از همان روز تا امروز مورد بعض شدید خشن ترین چهره های استکباری و استبدادی یعنی «اصحاب قدرت و ثروت» قرار گرفت.
او آمد و با شفافیت و جدّیت «تمرکز قدرت و ثروت در یک یا چند نقطه» را مورد نقد فکری و عملی قرار داد و به صراحت اعلام فرمود پاکی روحی یک ملت در این است که بتواند به راحتی حق خود را از غاصبان بستاند:
«لن تقدّس امة لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متعتع ...» (تحف العقول / 142)
و وقتی حضرت علی (ع) این جملات را به مالک اشتر مرقوم می نماید متذکر می شود که این جلمه را پیامبر (ص) در موارد مختلف مکررا تعلیم فرمود. (ر.ک: نهج البلاغه نامه /53)
راز و رمز این نکته سنجی پیامبر این است که اگر او خدای نخواسته مدافع حقوق یک طبقه خصوصاً «حاکمان» باشد روح اسلام طلبی و اسلام خواهی در میان بشریت رخ بر می بندد و زمینه «یخرجون من دین الله افواجاً»صورت میپذیرد.(ر.ک: یادداشتهای استاد مطهری 4/233)
لذا کتاب شریف او، قرآن کریم به رساترین عبارت و بدون هیچ تقیید یا تخصیصی (موضوعی یا حکمی، زمانی یا مکانی) اجازه بلند کردن صدای مظلومان بر سر ظالمان را نه تنها تجویز فرمود بلکه بعنوان یک امر مرغوب و محبوب خدای متعال معرفی فرمود:
«لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم» (نساء / 148)
آموزه­ی سوم: توجه وترویج روحیه عواطف عالیه انسانی
آموزه­ی دیگر آن پیامبر بزرگوار که خوشایند مستکبران، مستبدان عالم قرار نگرفت ترویج روحیه بلندی عواطف انسانی است چرا که با فقدان چنین روحیه هیچ گاه جامعه تحت سلطه، مورد دفاع از طرف هم نوعانش قرار نمی گیرد و زمینه­ای آرام را برای ظالمین مهیا می کند که بر روش شیطانی خود تمرکز بیشتری پیدا کنند.
رسول معظم اسلام با عنایت به نکته بالا و نیز اینکه نباید یک مؤمنی در رنج از هر نوع آن (رنج مادی و فقدان امکانات دنیوی، رنج استبداد و ظلم ...) قرار گرفته باشد، به مسلمین گوشزد میفرمایدیک مسلمان همواره در فکر و اندیشه دیگر مسلمانان خواهد بود ، بدین گونه،یک مسلمان بایداول هر صبح پیوسته با چشمی بسیار پر قدرت و ریزبین و تیزبین همه سطح جهان اسلام را نظاره کنی که مبادا مسلمانی در رنج مادی، سیاسی، اجتماعی، خانوادگی یا معنوی باشد و شما بی خیال از کنار آن عبور کنی که در آن صورت قطعاً مسلمان نخواهی بود:
«من لم یهتمّ بأمور المسلمین فلیس بمسلم» (کافی 2/164)
با این درس بزرگ از سوی رسول الله(ص) تک تک مسلمین از هر نقطه ی جهان همه ی نیروی خود را برای دفاع از مسلمان مظلومی در نقطه دیگر هزینه میکند ، این یعنی سیطره دنیای اسلام در عالم خاکی.
بیان زیبای علامه طباطبائی را ملاحظه فرمائید که چگونه این آموزه­ی پیامبر اسلام را «فطری» می داند:
«جامعه بمنزله یک انسان بزرگ است و هر یک از افراد مانند عضوی از اعضای این انسان بزرگ است که هر یک از اعضای بدن انسان کاری مخصوص به خود دارد امّا در ضمن منافع اعضای دیگر را نیز تأمین می کند و در شعاع زندگی دیگران به زندگی خود ادامه می دهد ... از حقوق دیگران دفاع می کند تا حقوق خودش از بین نرود و ما این حقیقت را با فطرت خدادادی خود می فهمیم ودین مقدس اسلام بر این فطرت استوار است» (تعالیم اسلام / 222)
با این استدلال و تبیین زیبا، حق با استاد مطهری است که صراحتاً «ارزش عواطف انسانی را از آزادی بالاتر می داند». (ر.ک: یادداشتها 1/62)
آیا استکبار توان یک لحظه پذیرش چنین پیامبر و چنین آموزه­هایی را دارد؟
اینجاست که سیل اتهامات و اهانت ها را بر علیه شخص اول عالم بشریت براه انداخته تا شاید بتواند چهره محبوب و مقبول او و آموزه های آزادی بخش و شخصیت آفرین او را زیر انبوه سیل و کف مخفی کند امّا حاشا و کلّا !! «یریدون ان یطفوا نور الله بافواهم و الله متم نوره»

* استادحوزه علمیه قم