کد خبر: ۷۲۹۳۷
تاریخ انتشار: ۰۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۵۰۶

آيا بشر در آينده ثروتمندتر مي شود؟

  با آغاز قرن بيست و يکم روند فزاينده رشد اقتصادي بشر کند شده است.

يکي از باورهاي اشتباه در اواخر قرن بيستم اين بود که اقتصاد به طور فزاينده اي رشد مي کند. به نظر مي رسيد که پيشرفت تکنولوژي سريع تر هم خواهد شد و در نتيجه ي رشد اقتصادي فزاينده، همگي ما از پدرانمان ثروتمندتر و نسبت به اجدادمان به طرز حيرت آوري ثروتمندتر خواهيم شد.

اما از سال 2000 به بعد به نظر مي رسد که اين رويه تغيير کرده است، حداقل از نظر اقتصادي. بخشي از آن به خاطر انتقال ثروت به اقتصادهاي نوظهور است که از طريق اينترنت و ارتباطات مدرن ممکن شده است. اگرچه وراي اين حقيقت تلخ اين نتيجه بدست مي آيد که روند رو به رشد تکنولوژي و در نتيجه بهبود سطح استانداردهاي زندگي انسان به هيچ وجه به صورت فزاينده پيش نمي رود.

اعتقاد به رشد فزاينده پيشرفت تکنولوژي بين برخي از علاقه مندانش به اعتقاد به جهش تعبير مي شود. منظور از جهش، پيشرفت با شتاب بيشتر است تا حدي که باعث مي شود تاريخ بشر وارد دوره جديدي بشود که با گذشته تفاوت زيادي دارد.

قبل از اينکه ما براي اين جهش بزرگ هورا بکشيم، بهتر است اشاره کنيم که اين دوره جديد تاريخ بشر به اعتقاد بيشترحاميانش در اثر ورود ماشين هايي باهوش تر از انسان شکل خواهد گرفت، ماشين هايي که خودشان ماشين هايي باهوش تر خواهند ساخت و انسان ها را به حاشيه خواهند راند.

بنابراين اين جهش ممکن است همراه با بهبود چشمگير در سطح زندگي انسان ها نباشد چرا که احتمالا ماشين هاي خيلي خيلي هوشمند علاقه اي به استاندارهاي زندگي انسان ها نخواهند داشت و حتي شايد اصلا ما را کنار خودشان تحمل نکنند، البته غير از نمونه هاي آزمايشگاهي و يا به عنوان حيوانات دست آموز خانگي. (دراينصورت به طور حتم من جزو اولين انسان هايي خواهم بود که نابود مي شود چرا که خصوصيات جذابي که گربه خانگي ام از خود بروز مي دهد را هم ندارم.)

به طور کلي سه جهش بزرگ در تاريخ بشر وجود دارد: کسب توانايي صحبت کردن، تغيير انسان از کوچ نشين به انسان کشاورز که در جاي ثابتي زندگي مي کرد و انقلاب صنعتي. هرکدام از اين رخداد ها باعث شتاب گرفتن پيشرفت انسان آنهم در مقياسي بزرگ شده اند. تغييراتي که ممکن بود چندين ميليون سال رخ دادنش طول بکشد تنها صدهزار سال بعد از پيدايش مکالمه، ده هزار سال بعد از اختراع کشاورزي و دو يا سه دهه بعد از انقلاب صنعتي به وقوع پيوست. زندگي بعد از هرکدام از اين رخدادها به کلي با قبل از آن متفاوت بود. همچنين زندگي بعد از انقلاب صنعتي با پيشرفت شتابان و عظيم تکنولوژي همراه شد.

انقلاب صنعتي و جهشي که ايجاد کرد ارزش اينکه بيشتر به آن بپردازيم را دارد. اين رخداد طي 200 سال به وقوع پيوست و تاثير هيچ اختراعي قبل از آن تا اين حد نبوده است. موتور جديد که براي بيرون آوردن آب از درون چاه به کار مي رفت و در سال 1712 اختراع شده بود هم تحول کمي ايجاد کرد و در مقابل موتور بخار جيمز وات که در سال 1769 اختراع شده بود موفقيتي کسب نکرد. (البته موتور ساخت وات هم تا دهه 1790 جهاني نشده بود.)

البته اين تحول تکنولوژيکي همراه شد با تحول مهمي در انديشه بشر، که با بنا نهادن مرکز علمي "انجمن سلطنتي" در سال 1662 آغاز شده بود و توسط کتاب ثروت ملل آدام اسميت وارد قرن 19 شد.

بنابراين اگرچه شهروندان سال 1785 نسبت به نياکانشان در سال 1660، تنها پيشرفت هاي اندکي در تکنولوژي را احساس مي کردند اما فضاي انديشه ورزي به شدت متفاوتي را تجربه کردند. براي مثال ايساک نيوتن يک کيمياگر بود در حالي که يک قرن بعد کيمياگران مورد تمسخر جوزف رايت قرار گرفتند. نخستين ثمره هاي انقلاب صنعتي کمي بعد و با توانايي توليد پارچه در مقياس بزرگ از دهه 1790 و ايجاد شبکه راه آهن بعد از 1830 مشاهده شد اما تحولات فکري از 1785 به وقوع پيوسته بود.

از اين ديدگاه، به نظر نمي رسد که ما در آستانه يک جهش در تاريخ بشر باشيم. اينترنت، اگرچه ارتباط جهاني را متحول کرده و تغييرات عظيمي در شيوه زندگي ما ايجاد کرده است اما تحولي فراتر از تحولات ناشي از لامپ الکتريکي، تلفن يا خودرو محسوب نمي شود. زندگي در سال 2010 واقعا نسبت به سال 1995 متفاوت است. ما مي توانيم توليد و خدمات تجاري را در سطح جهاني به مراتب کاراتر از سال 1995 سازمان دهي کنيم. امروزه جوانان زمان زيادي از زندگيشان را صرف گشت زدن در اينترنت مي کنند و از طريق تلفن هاي همراهشان با يکديگر معاشرت مي کنند، کاري که در سال 1995 غير ممکن بود. اگرچه اين درست است که 20-15 سال قبل از اختراع تکنولوژي هاي متحول کننده، زندگي کاملا شکل ديگري داشت. در 1845، بعد از اختراع راه آهن، الگوي سفر کاملا با سال 1830 متفاوت بود. در 1905، بعد از اختراع لامپ الکتريکي، کارکردن بعد از غروب آفتاب و الگوهاي سرگرمي مردم به طور کلي نسبت به سال 1890 متحول شد. همچنين در مناطق روستايي آمريکا، زندگي در سال 1925 و با آمدن خودروي فورد کاملا نسبت به سال 1910 تغيير کرد.

هرکدام از اين اختراعات به خاطر متحول کردن الگوي زندگي انسان قابل احترامند اما آن ها نتوانستند به روند اختراعات و پيشرفت بشر آن سرعتي را ببخشند که انقلاب صنعتي بخشيد. زندگي بعد از گسترش اين اختراعات متحول شد اما پيشرفت بشر با همان روند سابق به راهش ادامه داد.

اينترنت هم يکي از همين اختراعات است که زندگي را عميقا متحول کرده اما هنوز سرعتي را که انقلاب صنعتي به اختراعات بخشيد، نبخشيده است. در واقع مي توان ادعا کرد که نسلي که بيشترين تحولات در اختراعات و نوآوري را ديد، هم نسلان عمه بتريس من بودند. او در سال 1889 متولد شد و در سال 1973 فوت کرد. کودکي او را چراغ گازي و اسب سواري شکل داد اما در سالهاي آخر عمرش شاهد گسترش مسافرت هاي هوايي و پا گذاشتن انسان بر ماه بود.

با نگاه به آينده مي توان حدس زد که سه اختراع ممکن است روند پيشرفت انسان را شتابان کنند و چه بسا موجب يک جهش بشوند. آن سه اختراع اينها هستند: توليد ماشين هاي باهوش تر از انسان، کشف راه حلي براي دستکاري ژنتيکي انسان جهت بالا بردن قدرت يادگيري و هوش انسان و بالاخره کشف روشي، پزشکي يا ژنتيکي براي افزايش چشمگير طول عمر بشر.

روبات هاي ابر پيشرفته احتمالا يکي از مشهورترين عوامل براي جهش در تاريخ بشر محسوب مي شوند، اما هنگامي که دقيق تر بررسي مي کنيم چنين اتفاقي چندان محتمل به نظر نمي رسد. هرچند مريدان نظريه جهش يه طور دايم قانون مور را نقل مي کنند که توان پردازنده هاي يارانه اي هر دو سال دو برابر مي شود. اين نظريه در سال 1965 و توسط گوردون مور مطرح شد. اما در واقعيت ما در مرز دانش متوقف شده ايم. عواملي مانند سرعت نور، انرژي مورد نياز براي ريزپزدازنده ها، طول موج تشعشعات الکترو مغناطيس و اندازه ساختار اتمي همگي ما را محدود کرده اند.

در واقع ما ميان چندين مانع موقت و دايم گرفتار شده ايم که وضعيت پيشرفت ما را پيچيده کرده اند. با روش ها و ابزار فعلي بسياري از پيشرفت ها غير ممکن خواهد بود. بايد اعتراف کرد که پيشرفت بيشتر در هوش رايانه ها از طريق برنامه نويسي و طراحي بهتر امکان پذير است اما حقيقت اينست که بعد از حدود سالهاي 2020-2015 پيشرفت در اين زمينه بسيار کند خواهد شد به جاي اينکه سرعت بگيرد. همانطور که در واقع آخرين تحول اساسي در خودروسازي، اختراع دنده اتوماتيک در سال 1939 بود پيشرفت چشمگير طراحي رايانه ها هم در نهايت به حد طبيعي خود خواهد رسيد.

بهبود هوش انسان توسط مهندسي ژنتيک هم بدون شک جهان ما را تغيير خواهد داد اما اين يکي هم به کندي پيش مي رود، به خصوص اينکه بيشتر دولت ها و گروه هاي مذهبي غربي مخالف اين تحقيقات هستند. حتي عمر شبيه سازي هاي ساده هم که تنها موجودات را بازتوليد مي کند به بيشتر از يک دهه نمي رسد.

حتي با وجود موافقت حکومت ها هم آزمايش زيادي براي اطمينان از ايمن بودن ارتقاء ضريب هوشي انسان نياز است و همچنين بعيد است که بتواند هوش انسان هاي موجود را افزايش دهد و به کار بردن آن براي نسل هايي که هنوز متولد نشده اند، زمان بر است. نياز بيولوژيک کودکان به 15 سال براي بالغ شدن و 5 تا 10 سال ديگر براي آموزش نشان مي دهد که هر نتيجه اي در مورد اين پيشرفت (در صورت وقوع) حداقل 50 سال بعد از به کار بردنش آشکار خواهد شد.

با اين حساب احتمال اينکه ما زودتر شاهد اختراع ربات هاي ابر پيشرفته باشيم تا انسان هاي ارتقاء يافته به مراتب بيشتر است. مخصوصا که ربات ها، بالغ ساخته خواهند شد. همچنين اين واقعيت را هم بايد در نظر گرفت که اولين نمونه هاي انسان هاي ارتقاء يافته نسبت به ديگر انسان ها به شدت در اقليت قرار مي گيرند و نمي توان در اين وضعيت انتظار جهش چشمگير در تاريخ بشر را حداقل تا قبل از قرن بعدي داشت.

سومين تکنولوژي که مي تواند به طور بالقوه بشر را با جهش مواجه کند و البته از قبلي ها هم جذاب تر است، افزايش طول عمر بشر است. البته چنين پيشرفت تکنولوژيکي تقريبا همان ساز و کاري را لازم دارد که توليد انسان هاي ارتقاء يافته اما با اين تفاوت که اين يکي چندان با مخالفت سياستمداران و رهبران مذهبي مواجه نخواهد شد. همچنين مزاياي زندگي طولاني تر بر همگان مشخص است و از لحاظ تئوري هم جهانشمول است. اما از طرف ديگر افزايش طول عمر انسان هاي متولد شده به مراتب سخت تر از ايجاد نسلي جديد از بشر با عمر طولاني است.

بنابراين تا سال 2050، ما احتمالا توانايي ظرفيت توليد نوزاداني با طول عمر 150 تا 200 سال را خواهيم داشت. (براي بيشتر از اين سنين نيازمند توانايي غلبه کردن بر فرسودگي بافت هاي بدن هستيم که ما هنوز چيز زيادي در مورد آن نمي دانيم چرا که تا قبل از 100 سالگي اثراتش چندان مشخص نخواهد بود.) کمي بعد از آن ما بايد توانايي توليد داروهاي افزايش طول عمر براي انسانهاي متولد شده را داشته باشيم. با توجه به تقاضاي چشمگيري که اين محصول خواهد داشت به سرعت در بين انسان ها گسترش خواهد يافت و از مزاياي توليد انبوه آن براي کاهش هزينه ها مي توان سود برد.

اگرچه افزايش طول عمر، زندگي انسان را بسيار بهبود خواهد بخشيد اما آن را با جهش مواجه نخواهد کرد. از آنجا که انسان هاي با طول عمر زياد مدت بيشتري هم براي تحصيلات خواهند گذراند تا حداقل 25 سالگي وارد بازار کار نخواهند شد و در بازار هم آنها حتما از ما کمتر ريسک خواهند کرد و صبور تر از ما خواهند بود و از آنجا که بايد با علم روز هم آشنا باشند (حتي اگر علم با سرعت خيره کننده اي پيشرفت نکند.) هر 20 تا 25 سال يکبار بايد دوباره آموزش ببينند. از آنجا که هزينه پيشرفت سريع علم براي آنها نسبت به ما بيشتر و مزايايش کمتر است، آنها ترجيح خواهند داد که روند پيشرفت علم کندتر باشد. تنها در صورتي که افزايش طول عمر با افزايش هوش بشر همراه شود ممکن است که شاهد تغييرات چشمگيري فراتر از انقلاب صنعتي در تاريخ بشر باشيم.

تا کنون من در مورد جهش هاي مثبت صحبت کرده ام. اما احتمال وقوع پديده هاي منفي هم وجود دارد مانند پديده هاي فاجعه آميز، نابودي تمدن، نزول سطح زندگي و دانش به سطوح اوليه. يک عامل محتمل جنگ جهاني است، هرچند که احتمال وقوعش نسبت به 50 سال قبل کمتر شده است.

خطر ديگر يک فاجعه زيست محيطي است. در حال حاضر نشانه هاي بدي وجود دارد. جمعيت جهان همچنان در حال افزايش است، هرچند رشدش کندتر شده است اما افزايش جمعيت تا سال 2050 ادامه پيدا خواهد کرد و در صورتي که دستاوردهاي علمي بتواند عمر انسان را تا 200 سال افزايش دهد، حتي مي تواند بدتر هم بشود. هم به خاطر کمتر شدن مرگ و مير و هم اينکه انسان هاي با طول عمر بيشتر مسلما فرزندان بيشتري نيز به دنيا خواهند آورد. گرم شدن زمين هم مشکلي اساسي براي جمعيت 7 ميلياردي زمين است که تا 10 ميليارد هم افزايش پيدا خواهد کرد و گرم شدن زمين بدون شک مشکل حادتري براي يک جمعيت 20 ميلياردي خواهد بود آنهم در کنار تمام شدن منابع زمين.

از اين رو تلاش براي کند کردن آهنگ افزايش جمعيت زمين و چه بسا کاهش آن بايد در اولويت قرار گيرد. قبل از آخرين جهش در تاريخ بشر، جمعيت جهان تنها 1 ميليارد نفر بود که با آن جمعيت مشکلات محيط زيست و منابع ناپديد خواهند شد.

جدا از احتمال ويران شدن تمدن، دو مورد از سه پيشرفت محتمل که ذکر کردم بيشتر سرعت پيشرفت بشر را کند خواهند کرد تا اينکه به آن شتاب ببخشند. تنها افزايش ژنتيکي هوش انسان پتانسيل ايجاد جهش و تغيير شتابان را دارد اما مقاومت ها و مخالفت ها با اين علم احتمال وقوع آنرا تا آينده اي دور به تاخير خواهند انداخت. بنابراين منحني پيشرفت انسان در قرن 21 ام به جاي اينکه شيب تند داشته باشد و فزاينده باشد، داراي شيب کند و مجانبي خواهد بود. نويسنده: مارتين هاچينسن/ مترجم: پوريا عطاريان

*خبرآنلاين