کد خبر: ۷۳۱۶۹
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۵۶۴

وزن‏کشی‏ هسته‌ای کنگره و کاخ سفید

 به هر حال مذاکرات سیاسی برای یک امر مهم و راهبردی پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. اما چون تصمیم‌گیران در دو طرف به نتیجه رسیده‌اند که باید به نوعی با یکدیگر توافق کنند، این اصل ما را به نتیجه مذاکرات خوشبین می‌کند.

مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 فارغ از حاشیه‌سازی و فرافکنی جریان‌ها و بازیگران ناسازگار با توافق هسته‌ای ایران و قدرت‌های بزرگ ادامه دارد. در این گفت‌و‌گوها طرفین، هدف پایان بخشیدن به بحران ساخته و پرداخته محافل سیاسی بین‌المللی را دنبال می‌کنند تا از رهاورد آن شفاف‌سازی برنامه‌های هسته‌ای ایران در ازای رفع و رجوع مطالبات ادعایی کشورهای جهانی حاصل شود؛ راهی صعب العبور که دیپلمات‌ها وعده پایان زودهنگامش را داده‌اند. در کشاکش این رایزنی‌های داغ هسته‌ای «ایران» با دکتر کیهان برزگر، استاد روابط بین‌الملل و رئیس پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه گفت‌و‌گو کرده است. این استاد دانشگاه معتقد است که امریکا در مسیر مذاکرات هسته‌ای از سایر اعضای 1+5 منعطف‌تر بوده و در عین حال به دنبال برقراری مناسبات تازه برای حل مشکلات مشترک با ایران است، مذاکراتی که به باور وی باید برای به ثمر نشستن آن زمان زیادی اختصاص داد و صبوری کرد. مشروح این گفت‌و‌گو از نظرتان می‌گذرد.

چرا ایران و 1+5 با‌وجود آنکه به نظر می‌رسید در مذاکرات وین به نقاط مشترک قابل توجهی دست پیدا کرده‌اند به توافق نهایی در ضرب‌الاجل سوم آذر دست نیافتند؟


مذاکرات هسته‌ای ابعاد متفاوت و پیچیده سیاسی، راهبردی و تکنیکی دارد و لذا دستیابی به یک توافق که مورد قبول نسبی دو طرف باشد کار راحتی نیست، زیرا عوامل دخیل در مذاکره تا آخرین لحظات سعی می‌کنند منافع خود را به حداکثر برسانند. مشکل اصلی همچنان سیاسی است. دولت دموکرات امریکا به عنوان طرف اصلی در مذاکره با ایران با شرایط بسیار پیچیده سیاست داخلی رو به رو است و در تقابل با کنگره قرار دارد که اکثریت آن هم به جمهوریخواهان رسیده که تحت تأثیر ساخت محافظه کار قدرت سیاسی در این کشور، لابی‌های اسرائیل و اخیراً عربستان قرار دارد. الان مهم‌ترین مسأله دولت اوباما این است که دور جدیدی از تحریم‌ها توسط جمهوریخواهان به تصویب نرسد زیرا کاخ سفید خوب می‌داند که تحریم‌های تازه پایانی برای مذاکرات است و این اتفاق بشدت به ضرر امریکا در مذاکراتخواهد بود. از بعد راهبردی هم، پذیرش این توافق هم از لحاظ نگاه قدرت‌های بزرگ در پذیرش موقعیت کنونی هسته‌ای ایران در جهان، یعنی دستیابی به چرخه مستقل سوخت اتمی و هم از نظر به خطر افتادن منافع متحدان اصلی منطقه‌ای امریکا حائز اهمیت است. اگر چارچوب تاریخی را که در آن قدرت‌های بزرگ، ‌اتمی شدند مرور کنیم متوجه می‌شویم که این کشورها در دو- سه دهه بعد از جنگ جهانی دوم تا سال 1968 که قرارداد ان پی تی امضا شد، ‌دوران سخت و بی‌اعتمادی را از لحاظ رقابت اتمی شدن پشت سر گذاشتند. بنابراین تک تک این کشورها سیاست راهبردی خاص خود را نسبت به برنامه هسته‌ای پیدا کردند و به همین دلیل سختگیر هستند و از زاویه منافع و امنیت ملی خود و با توجه به جایگاه جهانی خود در مذاکره با ایران جلو می‌روند. به عنوان مثال فرانسوی‌ها موضع هسته‌ای ویژه خود را دارند و به موضوع از جنبه حیثیتی می‌نگرند و به این دلیل با توسعه دامنه برنامه هسته‌ای ایران مخالفند چون که نمی‌خواهند یک کشور دیگر برنامه‌های هسته‌ای پیشرفته داشته باشد. روسیه، ‌چین و انگلیس هم همین‌طور. شاید در بین اینها امریکا با‌وجود مشکلات داخلی بیشتر علاقه‌مند به توافق سیاسی با ایران است. از سوی دیگر متحدان منطقه‌ای امریکا، ‌توافق هسته‌ای با ایران را به معنای پذیرش همکاری همه‌جانبه با این کشور می‌بینند که خود این مسأله بر قدرت ایران نه تنها در منطقه بلکه در نظام بین‌الملل می‌افزاید. بنابراین آنها اساساً با هر توافقی بین دو طرف مخالفند و این را پنهان هم نمی‌کنند. رژیم اسرائیل استدلال خودش را دارد و نمی‌خواهد هیچگونه ریسکی را در شکستن انحصار هسته‌ای خود در منطقه خاورمیانه متقبل شود. عربستان هم نگران از دست دادن موقعیت سیاسی- راهبردی خود در منطقه است. بنابراین منطق راهبردی همچنان بین دو طرف موانعی ایجاد می‌کند. اما سومین بعد مذاکره، بعد تکنیکی آن است که خود می‌تواند بازتابی از ابعاد سیاسی و راهبردی باشد. یعنی چون اراده سیاسی در عوامل تأثیرگذار همچنان به وجود نیامده لذا بعد تکنیکی هم با بهانه گیری‌ها و کارشکنی‌ها بسیار حساس و پیچیده می‌شود. بهانه طرف غربی فعلاً مسأله گریز هسته‌ای یعنی فاصله زمانی تا تسلیحاتی شدن است که با پایین آمدن درجه کمی و کیفی سانتریفیوژها بالا یا پایین می‌رود. مثلاً اگر 10 هزار سانتریفیوژ بچرخد دو ماه این فاصله طول می‌کشد اما اگر چهار هزار عدد باشد، این فاصله یک سال می‌شود. تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای ایران اعتقاد دارند این یک ابزار فشاری است که آنها ایجاد کردند و به قول دکتر ظریف، ‌این افسانه‌ای بیش نیست. این را هم بگویم که سختگیری آنها در همان چارچوبی است که خود تسلیحاتی شدند لذا فعالیت هسته‌ای همه کشورها را هم از این زاویه می‌بینند. پس ترکیبی از سه عامل فوق پیچیدگی‌های خاصی به مذاکرات هسته‌ای داده است که چه بسا در آخرین لحظات، هر کدام از این بازیگران به مانعی برای رسیدن به توافق تبدیل شوند.


در مذاکراتی که الان در جریان است ایران و امریکا سهم بیشتری را در مذاکره دوجانبه به خود اختصاص داده‌اند. آیا به این معنی است که امریکا به عنوان کلید حل مسأله هسته‌ای ایران مطرح است؟


امریکا در میان کشورهای 1+5 وزن و قدرت بیشتری دارد که این جایگاه در بین پنج کشور دارنده حق وتو در شورای امنیت هم بخوبی دیده می‌شود. بسیاری از کشورهای جهان به دلایل سیاسی و اقتصادی از رویکردهای امریکا پیروی می‌کنند. متأسفانه سیاست امریکا نسبت به ایران تحت تأثیر نگاه متحدان منطقه‌ای آن است که خواهان آن هستند که سیاست‌های خاورمیانه‌ای امریکا منافع مد نظر آنها را تأمین کند. نکته دیگر آنکه امریکایی‌ها نیروی اصلی پشت پرده تحریم‌های چندجانبه و دوجانبه بودند و همین الان هم آنها می‌توانند نقش جدی در رفع تحریم‌ها داشته باشند. پس بدرستی تعامل ایران و امریکا برای رسیدن به توافق افزایش پیدا کرد تا ضمن اینکه اعتمادسازی اولیه بین مهم‌ترین طرف‌های اصلی مذاکرات جلوتر برود، تنش‌های موجود بین دو طرف مدیریت شده و زمینه استفاده نامطلوب از سوی بقیه فراهم نشود. این خود می‌تواند پیامی به سایر اعضای گروه 1+5 باشد تا در دستیابی به توافق سریع‌تر باشند.


به هر حال موضوع هسته‌ای ایران یک مسأله راهبردی برای امریکا هم محسوب می‌شود و این کشور انگیزه لازم برای مدیریت آن را دارد. در عین حال حفظ روندهای حاکم و موقعیت ابرقدرتی و اقناع دیگران در قالب یک ائتلاف بین المللی برای مهار قدرت‌های منطقه‌ای مثل ایران که زمینه و ظرفیت برنامه هسته‌ای بالایی دارد، احساس مسئولیت به امریکا می‌دهد تا در این مذاکرات حرف اول را بزند و انرژی و هزینه زیادی هم بگذارد.


خب این مسأله به ایجاد شکاف در میان گروه 1+5 منجر نمی‌شود؟


اگر این‌طور در نظر بگیریم که امریکا راه خودش را می‌رود و می‌خواهد منافع خود را فراتر از 1+5 تعریف کند در آن صورت این کشورها مانعی جدی بر سر رسیدن به توافق محسوب می‌شوند. درست است که امریکا به منافع خود در این مسأله اهمیت می‌دهد اما اکنون احساس می‌کند که بهترین حالت حفظ نزدیکی و همکاری در درون 1+5 است. اوباما هم اخیراً به صراحت اشاره کرد که تحریم‌های جدید از سوی کنگره، ‌این ائتلاف را در درون 1+5 می‌شکند و موقعیت امریکا را در مذاکرات ضعیف می‌کند. دیوید کامرون، ‌نخست‌وزیر انگلیس هم در همگامی با دولت اوباما به اعضای کنگره پیغام داد تا با تحریم‌های جدید روند مذاکرات را مختل نکنند. اما به هر حال سایر کشورها در این گروه مواضع خود را دارند. روس‌ها هم بر اساس منافع خود خواهان توافق هستند. آنها با این توافق هم به همکاری‌های هسته‌ای خود با ایران ادامه می‌دهند و هم مطمئن می‌شوند که ایران تسلیحاتی نمی‌شود. اما مثلاً فرانسوی‌ها نگاه ویژه‌ای به مذاکرات دارند و بیشتر آن را از زاویه منافع سیاسی- اقتصادی خود می‌بینند. اخیراً اولاند، رئیس جمهوری فرانسه گفته که آنها هم خواهان توافق هستند اما نه هر توافق. یک دلیل سختگیری را در بالا اشاره کردم. یک دلیل دیگر سختگیری فرانسه هم اینکه آنها خودشان تسهیل‌کننده انتقال تکنولوژی هسته‌ای به بسیاری از کشورها از جمله کشورهای حوزه خلیج فارس و رژیم اسرائیل بودند و به همان اندازه یک نگاه انحصاری به موضوع انتقال فناوری هسته‌ای از یک نگاه تجاری دارند لذا تحت تأثیر سیاست‌های این کشورها هم هستند. همچنین آنها تحت تأثیر اسرائیلی‌ها هم به عنوان یک نیروی فشار پشت پرده هستند. برنامه هسته‌ای اسرائیل در دهه 1960 و 1970 با کمک فرانسه به شکل پنهان انجام شد و آنها توانستند با این کار کلاه بزرگی بر سر جامعه بین‌المللی بگذارند. بنابراین این اقدام خودشان را به نوعی به ایران تعمیم می‌دهند و در فکرشان این است که مبادا ایران هم وارد این پروسه شود به همین دلیل سخت‌ترین بازیگران در این معادله یکی فرانسه و یکی اسرائیل است.


الان تقریباً اکثریت دیدگاه‌ها حول این مسأله است که اوباما می‌خواهد با ایران توافق کند اما با برخی مشکلات داخلی از جمله مخالفت‌های جمهوریخواهان کنگره رو به رو است بنابراین، این بحث به ذهن متبادر می‌شود که اوباما در چنین فضایی چقدر توافق با ایران را می‌خواهد و چقدر می‌تواند؟


به نظرم اوباما از آن نوع سیاستمدارانی است که معتقد است دسترسی به اهداف باید مرحله به مرحله و با صبر و حوصله و در روند زمان صورت گیرد. تا اینجا هم کارهای عمده‌ای‌ را که وعده داده بود انجام داد. خروج از عراق، زمینه‌سازی برای خروج از افغانستان، برقراری روابط با کوبا و غیره. البته در دنیای سیاست دسترسی به تمامی اهداف تقریباً غیر ممکن است. طرح مباحثی مبنی بر اینکه اوباما نمی‌تواند در برابر کنگره بایستد با واقعیت جاری امریکا هماهنگ نیست. رئیس جمهوری امریکا دارای قدرت اجرایی مهمی است که بر مبنای آن می‌تواند اعضای کنگره را در صورتی که لازم باشد قانع کند یا تحت فشار بگذارد تا برنامه‌های مد نظر خود را پیش ببرد. موضوع مذاکرات هسته‌ای مستقیماً زیر نظر اوباما قرار دارد و اگر دولت او به این نتیجه برسد که برای تأمین منافع این کشور رسیدن به توافق با ایران در این مرحله ضروری است و دیگر نمی‌توان چانه‌زنی بیشتری انجام داد از همه ابزارهای لازم برای رسیدن به این توافق بهره خواهد گرفت. اگر این توافق برای دولت امریکا خیلی راضی‌کننده باشد وی حتی می‌تواند این توافق را به کنگره بفروشد. ضمن اینکه همیشه توافقات بزرگ در زمانی اتفاق افتاده که هیچ کس انتظارش را ندارد. اگر به تاریخ امریکا نگاه کنیم مثلاً روابط امریکا و چین در دوره نیکسون زمانی برقرار شد که هیچ کس فکر نمی‌کرد امریکا بتواند با یک کشور کمونیست وارد تعامل شود یا درباره کوبا نیز همین‌طور. در حالی که ایران در مقایسه با این دو کشور حتی جلوتر است زیرا شرایط روابط ایران و امریکا هم با یکدیگر فرق می‌کند. این دو کشور در بسیاری از مسائل منطقه‌ای منافع مشترک دارند که گرچه منجر به همکاری نشده است اما مواضع آنها به یکدیگر نزدیک شده است و حداقل اینکه به این نتیجه رسیده‌اند که منافع یکدیگر را به خطر نیندازند. وضعیت عراق یک نمونه است.


در هر صورت اوباما در روند مذاکراتی که با ایران آغاز کرده است این مسائل مهم را مد نظر دارد و برای رسیدن به آن می‌تواند در برابر کنگره بایستد. اینجا به نظرم نقش ایران در هدایت و مدیریت این مذاکرات مهم است.


به نظر می‌رسد اوباما به فراتر از حل و فصل موضوع هسته‌ای ایران می‌اندیشد. برخی بر این باورند که وی درصدد بهره گرفتن از الگوی برقراری رابطه با کوبا درباره ایران است. به نظر شما آیا باز شدن گره هسته‌ای به آغاز یک فضای جدید در مناسبات ایران و امریکا کمک خواهد کرد؟


در حال حاضر دیدگاه امریکا درباره ایران متحول شده است زیرا جایگاه آن هم در سطح منطقه و هم بین‌الملل تغییر کرده و در حال تقویت است گرچه ممکن است ایران از نظر اقتصادی گرفتاری‌هایی داشته باشد اما از نظر سیاسی و امنیتی در منطقه به‌موقعیت خاصی رسیده است. این جایگاه از یک طرف به رویکرد تعاملی سیاست خارجی دولت آقای روحانی و از طرف دیگر به برقراری کانال‌های مستقیم گفت‌و‌گوهای هسته‌ای بر می‌گردد. امریکایی‌ها می‌دانند که دیگر نمی‌توان نقش ایران را در حل موضوعات تأثیرگذار منطقه نادیده گرفت و همین مسأله باعث شده به این نتیجه برسند که باید با ایران وارد گفت‌و‌گوی جدی شوند. به نظرم دولت اوباما می‌خواهد این رویکرد را درون ساختار قدرت امریکا تقویت کند. البته نقش کشورهای اروپایی، از جمله آلمان و انگلیس هم در این زمینه بی‌تأثیر نیست که روی نهادهای قدرت امریکا تأثیر می‌گذارند. این دو کشور معتقدند باید با ایران وارد گفت و گو شد، نه صرفاً برای حل مسأله هسته‌ای بلکه به این نتیجه رسیدند که مسائل خاورمیانه بدون ایران قابل حل نیست. پس معتقدند ایران باید در هر موضوع منطقه‌ای حتماً در قالب همکاری غرب و ایران وارد شود. نکته بعدی این است که مسائل منطقه‌ای هم دچار تحول می‌شود. پویایی مسائل منطقه‌ای باعث شده نقش ایران نزد کشورهای غربی و امریکا افزایش یابد و همین امر نگاه‌ها را در ماه‌های آینده بیشتر به طرف ایران جذب خواهد کرد. اوباما هم این نقش را به طور طبیعی پذیرفته و این فرصت خوبی است که ایران در کنار مذاکرات هسته‌ای باب گفت‌و‌گو در مورد مسائل منطقه‌ای را که به نوعی امتیازی برای کشورمان است هم باز کند، گرچه مقامات کشورمان به صراحت گفتند نمی‌خواهیم این کار را انجام دهیم اما به صورت طبیعی می‌توان دید که این ضرورت ایجاد می‌شود که اتفاقاً برای اعتمادسازی و قبولاندن نقش ایران هم خیلی خوب است.


برقراری تعامل با امریکا و کم کردن مشکلات با این کشور چه منافعی برای ایران دارد؟


ایران کشوری است که به دلایل مختلف از بی‌ثباتی در کشورهای اطراف خود ضرر می‌کند. دولت روحانی در حال حاضر رویکرد خود را مبتنی بر توسعه اقتصادی و افزایش قدرت ایران قرار داده است. برای رسیدن به این هدف برقراری ثبات در منطقه به نفع امنیت ملی کشور است. نکته دوم اهمیت راهبردی مسأله هسته‌ای ایران است. مسأله هسته‌ای ایران باعث شده امریکا مجبور به گفت‌و‌گو با ایران شود و حتی مسیر تعامل درباره سایر موضوعات منطقه‌ای میان دو طرف هموار شود. نکته سوم این است که در صورتی که ایران و گروه 1+5 در ضرب الاجل 5 ماه بعد در ژوئن 2015 به یک توافق جامع برسند، اجرای اصول این توافق، نیاز به درجه‌ای از تعامل دارد یعنی این‌طور نیست که توافق انجام شود و رابطه قطع شود بلکه این ضرورت وجود دارد تا در یک فضای همکاری اصول توافق عملیاتی شود که وجود موضوعات مشترک منطقه‌ای می‌تواند به ایجاد این اعتمادسازی و تعامل کمک کند.نکته این است که هر دو طرف به این نتیجه رسیده‌اند که به جای تضاد استراتژیک که در طول 35 سال گذشته برقرار بوده است، حالا روابط را به نحوی هدایت کنند که تعامل مدیریت شده جای این تضاد را بگیرد.


رضایت عربستان به کاهش قیمت نفت را در شرایطی که تقریباً تولید نفت این کشور حدود 10 برابر ایران است چطور ارزیابی می‌کنید؟ گفته می‌شود این اقدام عربستان بازی در زمین امریکاست در حالی که این دیدگاه در تعارض با نارضایتی عربستان از مقامات کاخ سفید است، این اقدامات عربستان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


ایران در حال حاضر در مسیر بهبود روابط با کشورهای غرب و همچنین حل موضوع هسته‌ای قرار گرفته است و این موقعیتی نیست که عربستان بابت آن خشنود باشد. بنابراین هر اقدامی در منطقه از سوی عربستان محل شک و تردید از سوی ایران قرار می‌گیرد. سعودی‌ها در حال حاضر با در پیش گرفتن سیاست نفتی افزایش تولید در اوپک که به کاهش قیمت نفت منجر شده می‌تواند رقابت‌های ژئوپلیتیک خود را افزایش دهد و این رویکرد تأثیرات خود را بر روابط ایران و عربستان خواهد گذاشت، حالا چه عربستان با هدف مشخصی این کار را انجام دهد چه بدون منظور. البته خود عربستانی‌ها می‌گویند این سیاست، تابعی از مسائل مربوط به رکود بازار و رشد پایین اقتصاد جهانی است و اینکه پایین آمدن قیمت نفت خود ظرفیت تولید را به اوپک برمی‌گرداند. اما به هر حال نتیجه این سیاست بدبینی و رقابت بیشتر بین ایران و عربستان است زیرا مسائل نفت و درآمدهای نفت به نوع سیاست‌های منطقه‌ای و جایگاه دو کشور در سطح بین‌المللی هم بر می‌گردد. یعنی کاهش قیمت نفت ممکن است در ماهیت، اقتصادی باشد اما به دلیل پویایی سیاست و اقتصاد و وابستگی متقابل آنها در منطقه خاورمیانه این مسأله بسرعت سیاسی هم می‌شود. اخیراً هم آقای روحانی به نقش منفی عربستان و کویت اشاره کرد. البته بحثی هم هست مبنی بر اینکه چون ایران در مسائل منطقه‌ای اصول ثابتی را دنبال می‌کند پایین آمدن قیمت نفت آن‌طور که سعودی‌ها انتظار دارند تأثیری بر تغییر سیاست‌های منطقه‌ای ایران نخواهد داشت. ولی نکته این است که اتخاذ این رویکرد تنش را بین دو طرف افزایش داده و این می‌تواند از نظر ژئوپلیتیک تأثیر بدتری بر روابط دو کشور بگذارد.


روسیه برای نخستین بار تهدید کرده‌اختلافاتش با امریکا و افزایش تحریم‌ها علیه این کشور ممکن است موضوع مذاکرات هسته‌ای را تحت تأثیر قرار دهد، نظر شما درباره نقش کنونی روس‌ها چیست؟


روسیه مواضع راهبردی خود را در مذاکرات هسته‌ای دارد که اتفاقاً زیاد هم تغییر نمی‌کند و برگرفته از معادلات استراتژیک مربوط به جایگاه جهانی و منطقه‌ای این کشور، موضوعات خلع سلاح و مسائل اشاعه هسته‌ای و قراردادهای استراتژیک است. البته روسیه هم مثل بقیه کشورها به دنبال تأمین منافع خود است. اکنون موضع روس‌ها در خصوص مذاکرات هسته‌ای را از دو زاویه می‌توان بررسی کرد. روسیه در حال حاضر در یک تضاد ژئواستراتژیک با غرب درباره مسأله اوکراین رو به رو است. این در حالی است که قبل از آن مسأله سوریه و لیبی روابط طرفین را تیره کرده بود. روس‌ها نگاهی دارند که بر اساس آن اگر جلوی غرب کوتاه بیایند کشورهای غربی می‌توانند حوزه نفوذ روسیه را تحت تأثیر قرار دهند. برنامه هسته‌ای ایران هم می‌تواند در این چارچوب قرار گیرد. روس‌ها اگر جایی احساس کنند منافع غرب بر روسیه برتری می‌یابد شاید بخواهند نقش خود را منفعل کنند یا وارد بازی نشوند یا شکافی در 1+5 ایجاد کنند. اما مسأله‌ای که نباید از آن غافل شد، آن که روسیه نگران آن است که ایران و امریکا به یکدیگر نزدیک شوند و این خود به دوری ایران از روسیه بینجامد. سیاستی که پوتین دنبال می‌کند این است که بتواند نزدیک شدن ایران و امریکا را متعادل کند یعنی نه تنها تأثیر منفی در روابط ایران و روسیه نگذارد بلکه نقش فعال تری در روند مذاکره ایفا کند تا بتواند به ایران نزدیک‌تر شده و روابط خود را تقویت کند. ایران و روسیه همکاری‌های هسته‌ای دارند که برای روسیه سودآور است. بنابراین از نظر واقع‌گرایانه این تحلیل که روس‌ها می‌خواهند و می‌توانند مذاکرات را تخریب کنند نزدیک به واقعیت نیست.


با این تفاسیر چشم‌انداز مذاکرات را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟


اینکه گفته می‌شود طولانی شدن مذاکره به معنای بی‌نتیجه بودن آن است دیدگاه صحیحی نیست. مذاکره برای مذاکره محکوم به شکست نیست. خود نفس مذاکره یک امر پویاست و هر لحظه ممکن است با یک تغییر کوچک و رد و بدل شدن یک امتیاز، طرف مقابل راضی شود و دستیابی به توافق امکانپذیر شود. به هر حال مذاکرات سیاسی برای یک امر مهم و راهبردی پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. اما چون تصمیم‌گیران در دو طرف به نتیجه رسیده‌اند که باید به نوعی با یکدیگر توافق کنند، این اصل ما را به نتیجه مذاکرات خوشبین می‌کند. الان هم مذاکرات در جریان است و دو طرف تمام تلاش خود را انجام می‌دهند. مهم این است که اصول حفظ شود، چانه زنی روی منافع یک امر طبیعی در یک مذاکره هسته‌ای با این ابعاد گسترده است.
منبع: خبرآنلاین