کد خبر: ۷۳۲۴۰
تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۲۱۲

ایالات متحده میان گریزگاه ایران و اعراب

متین مسلم / کارشناس روابط بین‌الملل
به نظر می‌رسد تلاش‌ها بی‌فایده بوده است. به‌رغم تلاش‌های فراوان، طي بیش از ٣دهه کشورهای عربی خلیج‌فارس نتوانستند جایگزین مناسبی برای ایران در منطقه شوند. تلاش‌هایی در قالب همکاری‌های دو‌جانبه نظامی یا به شکل ایجاد اتحادیه‌های نظامی و امنیتی، اما همچنان با مشکل تأمین امنیت و ثبات در منطقه روبه‌رو هستیم. اکنون پس از گذشت قريب به ٣٥‌سال کاملا مشخص شده موقعيت ايران در منطقه به‌گونه‌اي است که باید و نه یک باید تاکتیکی، مجددا مورد ارزیابی قرار گیرد. خصوصا از جانب ایالات متحده که آشکارا خود را مواجه با متحدانی ناسپاس، طلبکار روبه‌رو شده است.

 مشکل کجاست؟

 بی‌تردید بخش زیادی از گرفتاری‌های کنونی به گذشته‌ای بازمی‌گردد که تصور می‌شد تاكتيك شتاب‌آلود ايجاد اتحادیه‌های نظامي و امنيتي جديد آن‌هم با محوريت متحدان عرب، امکان تأمین ثبات سیاسی – اجتماعی و امنیت منطقه‌ای را فراهم خواهد آورد. بدون این‌که توجیهات امنیتی آن زمان را نفیا یا اثباتا رد  و  قبول کنیم، باید گفت در این تصور ٣ نکته بسیار مهم موردتوجه قرار نگرفت.

 نخست، فقدان ساختار قدرتمند سیاسی و نظامی در درون این کشورها.

دوم، نبود توان برنامه‌ريزي‌های تئوریک و عملی در کنار نبود حس مسئوليت‌پذيري از سوی اعراب. (همچنان كه امروز غير از اين نيست).

سوم، معیار قرار گرفتن میزان رضایت رهبران ثروتمند عرب به‌عنوان شاخص شناخت و ارزیابی اجتماع عربی.

این عوامل درونی، تشکیل ائتلاف‌های نظامی و امنیتی (مانند شورای همکاری خلیج‌فارس)  یا همکاری‌های دو‌جانبه سیاسی را که می‌توانست رویکردی تاکتیکی داشته باشد عملا به يك استراتژي بلندمدت، پرهزينه و مخاطره‌آميز تبديل کرد. اشتباه محاسباتی آن روز و شرایط جهانی ناشی از جنگ سرد در نتیجه‌گیری و درک نهایی از رفتار عربی اینک منجر به آن شده که سیاست منطقه‌ای و بین‌المللی ایالات متحده آشکارا به گروگان اعراب محافظه‌کار درآید و به عادت سیاسی عجیب و نگران‌کننده‌ای در آنان تبدیل شود، وضعیتی که هم‌اکنون مشاهده می‌شود. اعراب به این عادت خو گرفته‌اند. در یک مورد شناخته شده آنان هرگونه فرآیند رفع اختلاف و تصحیح روابط تهران – واشنگتن مانند حل مناقشه هسته‌ای را با کارشکنی روبه‌رو کرده‌اند.

 شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی تداوم این وضع را غیرممکن کرده است. نه صرفا به  این خاطر که ایران جدید در حال باز یافتن نقش خود در عرصه بین‌المللی و منطقه‌ای‌ است، آنگونه که رئیس‌جمهوری ایران حسن روحانی از حدود ١٨ماه پیش وعده آن را داده، بلکه بیشتر به این دلیل که تصور و ساختار سنتی شناخته شده  جامعه عمومی اعراب در حال فروریختن است. فروریختنی که تجلی دوباره آن (نه الزاما به صورت دشمنی و رویارویی) معلوم نیست به نفع ایالات متحده و متحدان غربی تمام شود. روزنامه بریتانیایی گاردین آخر هفته گذشته مقاله‌ای به قلم مایکل اکسورتی محقق بریتانیایی و مسئول سابق بخش ایران در وزارت‌ خارجه بریتانیا انتشار داد که بسیار موردتوجه قرار گرفت. اکسورتی می‌نویسد: «اوضاع در منطقه خاورمیانه در حال تغییر است. در مواجهه با این تغییرات به نظر می‌رسد که دولت‌های غربی به نقطه عطفی رسیده‌اند». این کارشناس می‌گوید «همزمان با این تحولات و با پیشرفت مذاکرات هسته‌ای، به نظر می‌رسد رویکرد ما در قبال ایران نیز تغییر کرده است. من هفته گذشته از این موضوع متعجب شدم که یکی از همکارانم گفت این ایده که ایران نیروی ایجاد ثبات در منطقه خلیج‌فارس است اکنون به ایده رایج تبدیل شده. این در حالی است ایرانی که عادت کرده‌ایم آن را دشمن بدانیم بیش از پیش به یک دوست بالقوه می‌ماند و عربستانی که به‌عنوان یک متحد با آن روبه‌رو هستیم اگر به دشمن شبیه نباشد اما از آن نوع دوست‌هایی است که ما را از دشمن بی‌نیاز می‌کند.»

در نقطه مقابل ایران و روابط اعراب و ایالات متحده نشریه فارن پالیسی در شماره پایان هفته گذشته خود با انعکاس نگرانی‌های موجود در واشنگتن در قبال اقدامات اعراب می‌نویسد: «دیوید وینبرگ، یکی از مقامات ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی گفته پادشاه جدید عربستان با تأمین مالی گروه‌های رادیکال در افغانستان و همچنین سازمان‌هایی که به منظور توطئه و حمله علیه آمریکا فعالیت می‌کردند، همواره در ارتباط بوده است.»

اینها تنها موارد موجب نگرانی نیستند. به همین دلیل اگر به دنبال تأمین امنیت و ثبات در منطقه خاورمیانه و خلیج‌فارس هستیم، ایجاد تغییرات بنیادین و عبور از سنت‌های سیاسی شناخته شده به‌خصوص در قبال ایران، نه یک انتخاب تاکتیکی که ضرورتی استراتژیک است.