اينديپندنت:
اقدام نتانياهو در دور زدن اوباما بر سر ايران به نفع او تمام نخواهد شد
روزنامه اينديپندنت در گزارشي نوشت روابط نخست وزير رژيم صهيونيستي و رئيس جمهور آمريکا هميشه سرد بوده است، اما اقدام نتانياهو به دور زدن اوباما بر سر مسئله ايران به نفع او تمام نخواهد شد.
روزنامه اينديپندنت چاپ انگليس در گزارشي نوشت: روابط «بنيامين نتانياهو» نخست وزير اسرائيل و «باراک اوباما» رئيس جمهور آمريکا هميشه سرد بوده است، اما اقدام نتانياهو به دور زدن اوباما بر سر مسئله ايران به نفع او تمام نخواهد شد.
اين روزنامه در شماره امروز خود در اينترنت در مقالهاي به قلم «روپرت کورنول» نوشت: بايد فرض کرد که نتانياهو درک تاريخي خوبي دارد. در نتيجه، نخست وزير اسرائيل احتمالا به اين انديشيده است که وقتي بهترين دوست قبلي آمريکا حد و مرزهاي ديپلماتيک را زير پا گذاشت چه اتفاقي افتاد.
در سال ۱۷۹۳، در اوج انقلاب فرانسه، «ادموند ژنه» به عنوان سفير جديد فرانسه در آمريکا وارد اين کشور شد. وي مامور بود کشوري را که فرانسه همين ده سال قبل به آن براي دستيابي به استقلال خود کمک کرده بود تشويق کند در کشمکش فرانسه با انگليس جانب پاريس را بگيرد. اما «شهروند ژنه» خودخوانده با شور و شوق فراوان کار را شروع کرد و اعلان بيطرفي «جرج واشنگتن» رئيس جمهور آمريکا در اين کشمکش را به تمسخر گرفت و با دور زدن دولت وي کوشيد حمايت مردمي را براي آرمان خود به دست آورد. نتيجه اين کار هم يک بحران ديپلماتيک بزرگ بود که در آن حتي رقبا و مخالفان جرج واشنگتن، که اصولا با آرمان ژنه همدلي داشتند، به حمايت از رئيس جمهور آمريکا برخاستند و سفير فرانسه چيزي جز اخراج نصيبش نشد.
اينديپندنت در ادامه نوشت: به قول «مارک تواين»، تاريخ خود را تکرار نميکند، اما قافيه دارد. حال ۲۲۲ سال جلو بياييم. اين بار اين سفير اسرائيل نيست بلکه نخست وزير اسرائيل است که در ماه مارس به واشنگتن ميآيد تا خود را مستقيما به رقابتهاي سياسي داخلي آمريکا تزريق کند و خواستار سختگيري هرچه بيشتر آمريکا براي مقابله با يک ايران هستهاي شود. نتيجه: يک بحران ديپلماتيک ديگر، اين بار ميان آمريکا و يکي از دوستان واقعي اين کشور در منطقه.
همه ميدانند که هيچ رشته محبتي ميان رئيس جمهور آمريکا و نخست وزير اسرائيل وجود ندارد. در واقع، بهتر است گفته شود اين دو آشکارا از يکديگر بيزارند.
اوباما در دوره رياست جمهوري خود تاکنون بارها شاهد تنشهاي گوناگون با اسرائيل بوده است: از اعلان احداث شهرکهاي جديد در شرق بيت المقدس توسط دولت نتانياهو درست در همان زماني که «جو بايدن» معاون رئيس جمهور آمريکا در سال ۲۰۱۰ به اسرائيل سفر کرده بود تا از وي بکاهد از روند شهرک سازي بکاهد، تا زماني که اوباما از اتاق ضيافت شام کاري با نتانياهو خارج شد، و يک بار هم در سال ۲۰۱۱ که نخست وزير اسرائيل در پاسخ به پرسشهاي خبرنگاران در کاخ سفيد در حالي که اوباما در کنار وي آشکارا در تلاطم و غليان بود براي ميزبانش فروتنانه درباره تاريخ اسرائيل سخنراني کرد.
اما جديدترين تنش که نتيجه موافقت نتانياهو با دعوت «جان بينر» رئيس مجلس نمايندگان براي سخنراني در نشست مشترک اعضاي کنگره درباره تهديد ايران است، ممکن است کار را به جاي باريک بکشاند. اين آش را بينر و ران درمر، سفير اسرائيل در واشنگتن، پختند بيآنکه کاخ سفيد را از آن مطلع کنند. در واقع، درمر يک روز قبل از اعلان اين خبر ديداري طولاني با «جان کري» وزير امور خارجه آمريکا داشت که در آن هيچ اشاره به اين دعوت نکرد.
تعجبي ندارد که کاخ سفيد از خشم برافروخت و تصريح کرد که اوباما در سفر نتانياهو به آمريکا ديداري با او نخواهد داشت.
يک مقام آمريکايي در گفتگويي خصوصي به روزنامه هاآرتص اسرائيل گفت نتانياهو «علني تف به صورت ما انداخت».
يک مقام ناشناس ديگر در اقدامي غيرمعمول در گفتگو با روزنامه «نيويورک تايمز» با نام بردن از درمر از وي انتقاد کرد -- و کاخ سفيد مجبور شد اطمينان بدهد که برغم اين مسائل، قصد ندارد خواستار اخراج سفير بشود.
البته، گستاخي يکي از ويژگيهاي اسرائيل در تعاملاتش با آمريکا بوده است. چنين مجوزي (براي گستاخي) قطعا بازتابي از نوع روابط اسرائيل و آمريکاست و نمونه آن را ميتوان در اقدام نتانياهو و درمر مشاهده کرد.
اولين مواجهه من با نتانياهو زماني بود که براي نخستين بار در سال ۱۹۹۱، در زمان جنگ خليج فارس، به واشنگتن رفتم و نتانياهو، که آن زمان معاون وزير امور خارجه اسرائيل بود، در شبکه سي ان ان به عنوان يکي از طرفداران اين جنگ حضور يافت. او انگليسي را بينقص صحبت ميکرد و سخنش را کاملا براي مخاطب آمريکايي خود تنظيم کرده بود. اما ويژگي پيوندي در درمر بيشتر است. او متولد و بزرگ شده آمريکاست و تا قبل از اينکه در سال ۱۹۹۶ به اسرائيل مهاجرت کند از فعالان سياسي جمهوريخواه بود. فقط در سال ۲۰۰۵ بود که او پس از انتصاب به عنوان مشاور اقتصادي سفارت اسرائيل در آمريکا شهروندي آمريکا را واگذار کرد.
و شايد اين درهم آميختگي فرهنگها به شکل گيري اين باور در اسرائيل منجر شده است که نوع رابطه اسرائيل با آمريکا در ميان همه کشورها يک استثناست -- و اسرائيل ميتواند رفتاري با آمريکا بکند که کشورهاي ديگر نميتوانند، زيرا در دراز مدت منافع آنها هميشه با هم تلاقي مييابد. اما اين بار شايد اسرائيل در محاسبات خود به خطا رفته باشد.
اشتباه نکنيد: «اگر ايران و برنامه هستهاي اين کشور دشوارترين و مهمترين مسئله سياست خارجي اوباما در دو سال باقيمانده از دوره رياست جمهوري دوم وي باشد، اسرائيل نيز در اين مسئله منافع حياتي، و در واقع وجودي، دارد.»
اما شدت و بزرگي خطر -- در بدترين حالت يک جنگ جديد در منطقه که جنگ عراق در مقايسه با آن رنگ ميبازد -- ايجاب ميکند که بسيار احتياط شود. اوباما ميگويد تحريمهاي جديد ايران هرگونه بخت دستيابي به توافق را از بين ميبرد و کنگره تا پايان ماه مارس راي گيري نخواهد کرد. شايد برخي بگويند اين رئيس جمهور آمريکا سياست نرمي را در پيش گرفته است اما مطمئنا اين سياستمداران خود آمريکا هستند که بايد چنين چيزي را بگويند و نيازي نيست که يک نخست وزير از اسرائيل بيايد و براي جلب حمايت از خود در آستانه انتخابات عمومي ۱۷ مارس به سياستمداران آمريکايي خط بدهد.
طبيعتا نتانياهو در کنگره که قاطعانه از آرمان اسرائيل حمايت ميکند کوچکترين مشکلي نخواهد داشت. اگر سخنراني وي ايراد شود، اين سومين سخنراني او در کنگره خواهد بود. در سخنراني قبلي وي در ماه مه ۲۰۱۱، اعضاي کنگره ۲۹ بار براي تشويق وي به پا خاستند.
اما اين بار شايد روال معمول اجرا نشود. نتانياهو چنين محاسبه خواهد کرد که گرد و غبارها فرو خواهد نشست و روابط طبق روال گذشته ادامه خواهد يافت. او درست فکر کرده است؛ تقارن منافع ميان اسرائيل و آمريکا چنان زياد و مناسبات آنها چنان غريزي است که جدايي آنها از يکديگر متصور نيست. اما اوباما تا دو سال ديگر رئيس جمهور آمريکا خواهد بود و آمريکاييها در حال جمع شدن به دور او هستند: نه فقط دموکراتها، که ملزم هستند ميان حمايت از يک خودي در کاخ سفيد و حمايت از خواسته نتانياهو براي تصويب فوري تحريمهاي جديد عليه ايران يکي را انتخاب کنند، بلکه همچنين بسياري از جمهوريخواهان. حتي فاکس نيوز هم از برنامه سخنراني نتانياهو انتقاد کرده است.
اين ثابت ميکند که حتي در زمان قطبيت شديد در سياست داخلي و رقابتهاي حزبي در آمريکا، همگرايي سياسي دو حزب از بين نميرود. تا حالا حمايت بيچون و چرا از اسرائيل يک چيز بود که همه بر سر آن توافق داشتند. اکنون آنها متوجه شدهاند که بر سر چيز ديگري به توافق رسيدهاند -- اينکه هيچ رئيس کشور خارجي نبايد ميانبر بزند و بخواهد در کار رئيس جمهور آمريکا کارشکني کند.
*باشگاه خبرنگاران
روزنامه اينديپندنت چاپ انگليس در گزارشي نوشت: روابط «بنيامين نتانياهو» نخست وزير اسرائيل و «باراک اوباما» رئيس جمهور آمريکا هميشه سرد بوده است، اما اقدام نتانياهو به دور زدن اوباما بر سر مسئله ايران به نفع او تمام نخواهد شد.
اين روزنامه در شماره امروز خود در اينترنت در مقالهاي به قلم «روپرت کورنول» نوشت: بايد فرض کرد که نتانياهو درک تاريخي خوبي دارد. در نتيجه، نخست وزير اسرائيل احتمالا به اين انديشيده است که وقتي بهترين دوست قبلي آمريکا حد و مرزهاي ديپلماتيک را زير پا گذاشت چه اتفاقي افتاد.
در سال ۱۷۹۳، در اوج انقلاب فرانسه، «ادموند ژنه» به عنوان سفير جديد فرانسه در آمريکا وارد اين کشور شد. وي مامور بود کشوري را که فرانسه همين ده سال قبل به آن براي دستيابي به استقلال خود کمک کرده بود تشويق کند در کشمکش فرانسه با انگليس جانب پاريس را بگيرد. اما «شهروند ژنه» خودخوانده با شور و شوق فراوان کار را شروع کرد و اعلان بيطرفي «جرج واشنگتن» رئيس جمهور آمريکا در اين کشمکش را به تمسخر گرفت و با دور زدن دولت وي کوشيد حمايت مردمي را براي آرمان خود به دست آورد. نتيجه اين کار هم يک بحران ديپلماتيک بزرگ بود که در آن حتي رقبا و مخالفان جرج واشنگتن، که اصولا با آرمان ژنه همدلي داشتند، به حمايت از رئيس جمهور آمريکا برخاستند و سفير فرانسه چيزي جز اخراج نصيبش نشد.
اينديپندنت در ادامه نوشت: به قول «مارک تواين»، تاريخ خود را تکرار نميکند، اما قافيه دارد. حال ۲۲۲ سال جلو بياييم. اين بار اين سفير اسرائيل نيست بلکه نخست وزير اسرائيل است که در ماه مارس به واشنگتن ميآيد تا خود را مستقيما به رقابتهاي سياسي داخلي آمريکا تزريق کند و خواستار سختگيري هرچه بيشتر آمريکا براي مقابله با يک ايران هستهاي شود. نتيجه: يک بحران ديپلماتيک ديگر، اين بار ميان آمريکا و يکي از دوستان واقعي اين کشور در منطقه.
همه ميدانند که هيچ رشته محبتي ميان رئيس جمهور آمريکا و نخست وزير اسرائيل وجود ندارد. در واقع، بهتر است گفته شود اين دو آشکارا از يکديگر بيزارند.
اوباما در دوره رياست جمهوري خود تاکنون بارها شاهد تنشهاي گوناگون با اسرائيل بوده است: از اعلان احداث شهرکهاي جديد در شرق بيت المقدس توسط دولت نتانياهو درست در همان زماني که «جو بايدن» معاون رئيس جمهور آمريکا در سال ۲۰۱۰ به اسرائيل سفر کرده بود تا از وي بکاهد از روند شهرک سازي بکاهد، تا زماني که اوباما از اتاق ضيافت شام کاري با نتانياهو خارج شد، و يک بار هم در سال ۲۰۱۱ که نخست وزير اسرائيل در پاسخ به پرسشهاي خبرنگاران در کاخ سفيد در حالي که اوباما در کنار وي آشکارا در تلاطم و غليان بود براي ميزبانش فروتنانه درباره تاريخ اسرائيل سخنراني کرد.
اما جديدترين تنش که نتيجه موافقت نتانياهو با دعوت «جان بينر» رئيس مجلس نمايندگان براي سخنراني در نشست مشترک اعضاي کنگره درباره تهديد ايران است، ممکن است کار را به جاي باريک بکشاند. اين آش را بينر و ران درمر، سفير اسرائيل در واشنگتن، پختند بيآنکه کاخ سفيد را از آن مطلع کنند. در واقع، درمر يک روز قبل از اعلان اين خبر ديداري طولاني با «جان کري» وزير امور خارجه آمريکا داشت که در آن هيچ اشاره به اين دعوت نکرد.
تعجبي ندارد که کاخ سفيد از خشم برافروخت و تصريح کرد که اوباما در سفر نتانياهو به آمريکا ديداري با او نخواهد داشت.
يک مقام آمريکايي در گفتگويي خصوصي به روزنامه هاآرتص اسرائيل گفت نتانياهو «علني تف به صورت ما انداخت».
يک مقام ناشناس ديگر در اقدامي غيرمعمول در گفتگو با روزنامه «نيويورک تايمز» با نام بردن از درمر از وي انتقاد کرد -- و کاخ سفيد مجبور شد اطمينان بدهد که برغم اين مسائل، قصد ندارد خواستار اخراج سفير بشود.
البته، گستاخي يکي از ويژگيهاي اسرائيل در تعاملاتش با آمريکا بوده است. چنين مجوزي (براي گستاخي) قطعا بازتابي از نوع روابط اسرائيل و آمريکاست و نمونه آن را ميتوان در اقدام نتانياهو و درمر مشاهده کرد.
اولين مواجهه من با نتانياهو زماني بود که براي نخستين بار در سال ۱۹۹۱، در زمان جنگ خليج فارس، به واشنگتن رفتم و نتانياهو، که آن زمان معاون وزير امور خارجه اسرائيل بود، در شبکه سي ان ان به عنوان يکي از طرفداران اين جنگ حضور يافت. او انگليسي را بينقص صحبت ميکرد و سخنش را کاملا براي مخاطب آمريکايي خود تنظيم کرده بود. اما ويژگي پيوندي در درمر بيشتر است. او متولد و بزرگ شده آمريکاست و تا قبل از اينکه در سال ۱۹۹۶ به اسرائيل مهاجرت کند از فعالان سياسي جمهوريخواه بود. فقط در سال ۲۰۰۵ بود که او پس از انتصاب به عنوان مشاور اقتصادي سفارت اسرائيل در آمريکا شهروندي آمريکا را واگذار کرد.
و شايد اين درهم آميختگي فرهنگها به شکل گيري اين باور در اسرائيل منجر شده است که نوع رابطه اسرائيل با آمريکا در ميان همه کشورها يک استثناست -- و اسرائيل ميتواند رفتاري با آمريکا بکند که کشورهاي ديگر نميتوانند، زيرا در دراز مدت منافع آنها هميشه با هم تلاقي مييابد. اما اين بار شايد اسرائيل در محاسبات خود به خطا رفته باشد.
اشتباه نکنيد: «اگر ايران و برنامه هستهاي اين کشور دشوارترين و مهمترين مسئله سياست خارجي اوباما در دو سال باقيمانده از دوره رياست جمهوري دوم وي باشد، اسرائيل نيز در اين مسئله منافع حياتي، و در واقع وجودي، دارد.»
اما شدت و بزرگي خطر -- در بدترين حالت يک جنگ جديد در منطقه که جنگ عراق در مقايسه با آن رنگ ميبازد -- ايجاب ميکند که بسيار احتياط شود. اوباما ميگويد تحريمهاي جديد ايران هرگونه بخت دستيابي به توافق را از بين ميبرد و کنگره تا پايان ماه مارس راي گيري نخواهد کرد. شايد برخي بگويند اين رئيس جمهور آمريکا سياست نرمي را در پيش گرفته است اما مطمئنا اين سياستمداران خود آمريکا هستند که بايد چنين چيزي را بگويند و نيازي نيست که يک نخست وزير از اسرائيل بيايد و براي جلب حمايت از خود در آستانه انتخابات عمومي ۱۷ مارس به سياستمداران آمريکايي خط بدهد.
طبيعتا نتانياهو در کنگره که قاطعانه از آرمان اسرائيل حمايت ميکند کوچکترين مشکلي نخواهد داشت. اگر سخنراني وي ايراد شود، اين سومين سخنراني او در کنگره خواهد بود. در سخنراني قبلي وي در ماه مه ۲۰۱۱، اعضاي کنگره ۲۹ بار براي تشويق وي به پا خاستند.
اما اين بار شايد روال معمول اجرا نشود. نتانياهو چنين محاسبه خواهد کرد که گرد و غبارها فرو خواهد نشست و روابط طبق روال گذشته ادامه خواهد يافت. او درست فکر کرده است؛ تقارن منافع ميان اسرائيل و آمريکا چنان زياد و مناسبات آنها چنان غريزي است که جدايي آنها از يکديگر متصور نيست. اما اوباما تا دو سال ديگر رئيس جمهور آمريکا خواهد بود و آمريکاييها در حال جمع شدن به دور او هستند: نه فقط دموکراتها، که ملزم هستند ميان حمايت از يک خودي در کاخ سفيد و حمايت از خواسته نتانياهو براي تصويب فوري تحريمهاي جديد عليه ايران يکي را انتخاب کنند، بلکه همچنين بسياري از جمهوريخواهان. حتي فاکس نيوز هم از برنامه سخنراني نتانياهو انتقاد کرده است.
اين ثابت ميکند که حتي در زمان قطبيت شديد در سياست داخلي و رقابتهاي حزبي در آمريکا، همگرايي سياسي دو حزب از بين نميرود. تا حالا حمايت بيچون و چرا از اسرائيل يک چيز بود که همه بر سر آن توافق داشتند. اکنون آنها متوجه شدهاند که بر سر چيز ديگري به توافق رسيدهاند -- اينکه هيچ رئيس کشور خارجي نبايد ميانبر بزند و بخواهد در کار رئيس جمهور آمريکا کارشکني کند.
*باشگاه خبرنگاران