کد خبر: ۷۸۷۲۶
تاریخ انتشار: ۰۴ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۳۹۰

رئیس فدراسیونی که در گاوداری کار می کند!

محمود مشحون که ریاست بر فدراسیون بسکتبال را بر عهده دارد ، در امور دامداری هم تبحر داشته و دامدار است.

 بسکتبال ما از اوایل دهه هشتاد روند پیشرفت خودش را شروع کرد. در واقع شاید بهتر است بگویم از آن برهه بود که پیشرفت ها به چشم آمد، چون قطعا کارهای زیربنایی آن از اواخر دهه شصت آغاز شده بود. یعنی دقیقا از ماه های ابتدایی پس از پایان جنگ تحمیلی و توجه بیشتر به ورزش در دوره سازندگی. بسکتبال ما از این دهه، تبدیل به تیمی شد که در نهایت به قدرت اول آسیا بدل گشت و حالا حضور در بین تیم های برتر دنیا، می تواند یک آرزوی نه چندان دوردست فرض شود.

محمود مشحون گفت: «پسرم. امیدوار باش در زندگی نسوزی. این آتش گرفتن ها، تمرین تلاش برای دوباره ساختن است. حکمتش، این است که بروی از اول توان و تلاشت را نشان بدهی...»

* هرگاه صحبت از شما می شود، همه محمود مشحون را در قالب رئیس فدراسیون می شناسند، اما می خواهیم بدانیم کجا متولد شدید و چطور شد که سر از بسکتبال درآوردید؟

من متولد سال ۱۳۲۰ هستم. خیابان باب همایون نزدیک به توپخانه سابق و میدان امام(ره) فعلی. در یک خانواده کاملا ورزشی رشد کردم و همین مساله باعث شد انگیزه بیشتری برای حضور در عرصه های ورزشی داشته باشم. البته حضورم در دبیرستان دارالفنون شرایط بهتری را هم برایم فراهم کرد تا فعالیت های ورزشی ام را جدی تر دنبال کنم. در آن مقطع دبیرستان دارالفنون و دبیرستان البرز فضای بسیار خوبی برای ورزش داشتند. یک محوطه بسیار بزرگ پشت وزارت ارتباطات کنونی قرار داشت که برای رشته های توپی بسیار خوب بود. از سوی دیگر، سالن ورزشی مناسبی هم داشتیم که تا قبل از راه اندازی سالن هفتم تیر کنونی، یکی از محل های اصلی تمرین کشتی گیران بزرگ و مدالدار کشور بود. دقیقا یادم می آید ۱۳ ساله بودم که راهی دبیرستان دارالفنون شدم. آن زمان بزرگانی چون آقاتختی، محمدعلی صنعتکاران، محمدابراهیم سیف پور، منصور مهدی زاده، مرحوم حبیب‌اله بلور، امامعلی حبیبی و... در سالن مدرسه تمرین می کردند و من تماشایشان می کردم. از این عزیزان که نام بردم، با همه آن هایی که در قید حیات هستند هنوز هم در ارتباطم. یادش به‌خیر یک فوتبالیست هم داشتیم به نام آقای وکیلی. ایشان آنقدر پای محکمی داشت که وقتی به دیوار شوت می زد، دیوار می لرزید.

* نمی خواهیم مصاحبه خیلی حول مسائل فنی بچرخد. از سال ۹۳ برای مان بگویید. بهترین خاطره ای که از این سال دارید؟

... (فکر می کند) نامزدی نوه ام خیلی خاطره خوبی بود و البته مدال نقره ای که در بازی های آسیایی اینچئون گرفتیم.


* و بدترین خاطره محمود مشحون از امسال؟

شاید باورتان نشود اما نایب قهرمانی مان در اینچئون در عین اینکه خاطره بسیار خوبی بود، تلخی هم داشت، چون بازی برده مقابل کره جنوبی و مدال طلای ارزشمند بازی های آسیایی را ظرف چند ثانیه با مدال نقره عوض کردیم و حسرت قهرمانی بر دلمان ماند.


* ظاهرا علاوه بر ریاست بر فدراسیون بسکتبال، در امور دامداری هم تبحر داشته و خودتان دامدار هستید.

بله، دامداری شغل خانوادگی ما است. پدرم در روستایی حوالی تونل کندوان دامداری می کرد. علاوه بر او برادرانم هم همین طور. این شغل برای مان موروثی شده است. شاید باورتان نشود، اما برادرم تا چند سال قبل در منزل خودش در منطقه اوین هم دام نگه می داشت. دامداری کار بسیار سختی است. اگر علاقه داشته نداشته باشی قطعا موفق نمی شوی.


* چند رأس دام در اختیار دارید؟

یک گله گاو شیری دارم که ۲۴۰ رأس هستند. سه بلوک گوسفند هم دارم. هر بلوک می شود ۵۰۰ رأس.


* می دانید امسال، سال گوسفند است؟

بله. گوسفندداری از گاوداری سخت تر است، چون گاو معمولا در گاوداری می ماند و غذایش را می دهی، اما گوسفند برای چرا باید به مرتع برود. زاد و ولد گوسفند هم بیشتر است. مثلا همین امروز ۱۵ بره جدید متولد شده اند. همه اینها رسیدگی دقیق می خواهد.


* با این همه دام پس بساط کباب در خانه آقای مشحون همیشه به راه است؟

موقعیتش که همیشه در دسترس است، اما دراین شرایط نه جان کباب خوری مانده و نه روحیه آن. (می خندد)


* گویا چند روز قبل از این مصاحبه، دامداری شما آتش گرفته، درست است؟

متاسفانه بله. آتش در انبار علوفه ها افتاد و چهار روز در آتش می سوخت. البته خوشبختانه آسیب جانی وارد نشد و کارگران و دام ها سالم هستند، اما خیلی از علوفه هایمان از بین رفته است. در صنعت دامداری، حیوانات سرمایه اصلی هستند و علوفه سرمایه مکمل. به هر حال سال ۹۳ چندان خوب نبود، اما امیدوارم در سالی که می آید، اوضاع همه مردم در تمام عرصه ها بهتر شود.


* تا یادمان نرفته این را هم بگوییم که حامد حدادی از شرایط بسکتبال کشور ابراز ناراحتی کرده و گفته در این شرایط قهرمان آسیا نمی شویم.

الان در بسکتبال خلأ ایجاد شده است. نه سرمربی تیم ملی مشخص است و نه هدف آن. تاریخ مجمع را هم که هنوز اعلام نکرده اند. نباید وقت را از دست بدهیم.


* خودتان چطور؟ بالاخره می مانید یا نه؟

این مساله در تشخیص بزرگان ورزش است که باشم یا نباشم. اگر بودم تلاش می کنم و اگر نبودم آرزوی موفقیت برای سایرین دارم.


* یعنی به نظرتان ما سال ۱۳۹۴ می توانیم با محمود مشحون به عنوان رئیس فدراسیون بسکتبال گفت و گو کرده و اوضاع را نقد کنیم؟

... (بلند می خندد!) باید بگویم: «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد».


* این «یار» که فرمودید، منظورتان «وزیر ورزش» بود؟

با شناختی که من از دکتر گودرزی دارم، ایشان شخصیتی بسیار شفاف و مستقل هستند.


* شاید یکی از عواملی که برخی رؤسای فدراسیون ها با رؤسای سازمان یا وزرای ورزش به مشکل برمی خورند، توصیه و دخالت هایی است که در امور فدراسیون ها می شود. به هر حال نمی توان این حقیقت را کتمان کرد که این اتفاقات رخ می دهد.

در مورد سایر دوستان نمی توانم حرفی بزنم چون موضوع به خودشان مربوط است، اما در تمام مقاطعی که من رئیس فدراسیون بسکتبال بودم، هیچ‌کس از سازمان تربیت بدنی یا وزارت ورزش در کارم دخالت نکرد.


* این شایعه هم مطرح است که گروهی از مدیران نزدیک به آقای گودرزی بی میل نیستند که فردی غیر از شما رئیس فدراسیون بسکتبال شود!

هیچ بعید نیست. این مسائل طبیعی است. حق هر وزارتخانه ای است که نیروهای زیردست خودش را طوری انتخاب کند که با آنها راحت تر و روان تر کار کند. به هر حال کارنامه و سابقه محمود مشحون در این ورزش مشخص است.


* در انتهای مصاحبه می خواهیم از لحظه تحویل سال بپرسیم. چند بار پیش آمده که سال تحویل را همراه با تیم خارج از ایران باشید؟

زیاد پیش آمده، الان دقیق یادم نیست. برای مثال یک بار در مجارستان بودیم، چند مرتبه در داخل اردو سفره هفت سین پهن کردیم.


* امسال هنگام تحویل سال کجا هستند؟

هر وقت که اردو یا مسابقه نبوده امکان نداشته که سال تحویل کنار خانواده ام نباشم. امسال هم کنار فرزندانم هستم.


*در آمریکا؟

بله.


* آخرین سوال ما در واقع حرف های ناگفته محمود مشحون است.

در ابتدا از رسانه ها تشکر می کنم؛ روزنامه ها، سایت ها، رادیو و تلویزیون و خبرنگاران و تحلیلگران. اگر رسانه ها نباشند، موفقیت های ورزشی بازتاب لازم را ندارند و باید قدردان این بخش از جامعه ورزش باشیم. دلم می خواهد نسل جوان ما به آنچه که لیاقتش را دارد، برسد. از سوی دیگر دوست دارم بالاخره ما در مرکز شهر تهران صاحب یک سالن اختصاصی بسکتبال شویم. مساله ای که تا چند ماه قبل یک آرزو بود و نمی دانم محقق می شود یا خیر.