کد خبر: ۸۰۶۹۹
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۴۰۲

گزارش احمد توکلي از مذاکرات لوزان به مردم

 نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي در نامه‌اي به مردم مواردي را درباره بيانيه لوزان بيان کرده است.

متن کامل نامه احمد توکلي به شرح زير است:

از اولين ساعات بامداد ۱۲ فروردين ۱۳۹۴، که بيانيه لوزان را دکتر ظريف و خانم موگريني، مشترکا ولي به دو زبان فارسي و انگليسي اعلام کردند، ديپلماسي عمومي غرب و به‌ويژه آمريکا، به شکل تهاجمي متون و دعاوي متفاوتي را پيرامون نتايج مذاکرات مطرح کردند که ابهامات زيادي را برانگيخت. نوع نقد برخي منتقدان بيانيه مشترک و برخي رفتارهاي مذاکره‌کنندگان و حاميانشان نيز بر اين شبهات افزود. آن چه در اين گزارش تقديم مي‌شود حاصل دقت در اسناد، برخي نقدها يا حمايت هاي تأييدي، انتظارات برانگيخته شده و واکنش‌هاي رفتاري اين ده روز است.

۱. در باره نتايج مذاکرات لوزان متون متفاوتي منتشر شده است. به کدام متن بايد استناد کرد؟ بديهي است که بيانيه مشترکي که ظريف از طرف ايران و موگريني از طرف ۵ + ۱ رسما ارائه کردند، بايد مستند واقع شود. هيچ دليل شرعي و عقلي وجود ندارد که سخن مسئولِ مأمور از طرف نظام در مذاکره با دشمن کنار بگذاريم، و قول دشمن را مستند قرار دهيم، مگر ميشود کسي که خود را پايبند به نظام بداند و قول دشمن را ترجيح دهد؟ به ويژه آن که اين جا متن وزارتخارجه آمريکا نمي تواند سنديت متن موگريني را که نماينده رسمي آمريکا و ۵ کشور ديگر بود، کاهش دهد. اگر به همين نکات توجه ميشد برخي انتقادات تند و بي مبناي شرعي و عقلي انجام نميشد و مردم را ناراحت و دودل نمي کرد.

۲. آيا تا همين جا اين بيانيه مشترک براي ايران دستاوردي نداشته است؟ اگر به ياد آوريم که ما از اول چه ميخواستيم و آنان چه ميخواستند، پاسخ اين پرسش داده مي شود. ما از ابتداء مي گفتيم غني سازي و داشتن فناوري هسته اي حق ملت ايران است و به هيچ وجه از اين حق صرف نظر نميکنيم. ولي حاضريم تضمين دهيم که برنامه ما کاملا صلح آميز است. در مقابل، آنان ميخواستند که ما مطلقا از فناوري هسته اي حرف هم نزنيم و مدعي بودند که ما چون قصد بمب سازي داريم، مانند ليبي بايد تمام تاسيسات را برچينيم و حتي پيچ و مهره ها را هم براي آن ها بفرستيم. و براي رسيدن به اين مقصود به تحريم هاي به قول خودشان، فلج کننده دست يازيدند. البته تحريم هايشان ما را فلج نکرد ولي به دليل آن که اين تحريم ها را ظالمانه و موجب زيان مردم خود ميدانستيم، لغو تحريم ها نيز بر خواسته هاي ما اضافه شد. حال در بيانيه مشترک به صراحت مي آيد که :

" ما به اين منظور در اينجا گرد هم آمديم تا راه حل فراگيري براي برنامه هسته اي ايران بيابيم که ماهيت صرفا صلح آميز آن بايد تضمين شود. و راه حل جامعي نيز براي لغو همه تحريم ها به دست آوريم."

در اين جملات به روشني آنان به حق ملت ايران تمکين کرده اند. و همچنين بيانيه، از اين صريح تر از حق غني سازي و حق تحقيق و توسعه در اين حوزه براي ايران ياد مي کند ولي از محدوديت ها نيز سخن ميگويد :

" همچنان که ايران برنامه هسته اي صلح آميز خود را دنبال ميکند، ظرفيت غني سازي، سطح غني سازي و ذخائر ]محصول غني شده [براي دوره مشخصي محدود خواهد بود. ... تحقيق و توسعه ايران بر روي سانتريفيوژها مطابق قلمرو و برنامه زمان بندي توافق شده، صورت خواهد گرفت."

اين را مقايسه کنيد با آن توقعات قلدرمآبانه و استکباري ۱۲ سال پيش که ما تعليق را براي دو سال پذيرفتيم و پروتکل الحاقي را داوطلبانه قبول کرديم، ولي در پايان دو سال، آنان گفتند به هيچ وجه حق غني سازي را در هيچ سطحي نداريد و حتي ميگفتند که چند دستگاه سانتريفيوژ براي کارهاي تحقيقاتي هم براي شما ممنوع است! حالا اذعان خواهيد کرد که اين يک دستاورد سترگ است. خداي را سپاس.

۳. آيا اين دستاورد در خطر نيست؟ به دلايل مختلف اين دستاورد ممکن است کاملا پايدار نماند. نخست آن که طرفين تصريح کرده اند که اين بيانيه براي هيچ يک از دو طرف الزام آور نيست؛ دوم آن که طبق اصل توافق شده در مذاکرات ژنو(آذر ماه ۱۳۹۲)، " هيچ توافقي معتبر نيست تا در همه امور توافق صورت بگيرد" و چون هنوز مذاکره در تمام موارد به نتيجه نرسيده است، اين تصميمات هم معلق است؛ و سوم آن که جزئيات بسيار تعيين کننده اي باقي مانده است که عدم توافق در هر يک از آن ها ميتواند عدم پذيرش ما يا آنان را در پي داشته باشد و باعث انکار مجدد تمامي حقوق ما از طرف ۵+۱ گردد. البته تا همين جا اين اعترافات جدي، که دستاورد ما را شکل ميدهد، چنان روشن و تغيير موضع غرب نسبت به سال هاي اول منازعه به قدري فاحش است که تجديدنظر احتمالي بعدي غرب، در افکار عمومي جهاني، ما را تا اندازه زيادي محق نگاه ميدارد.. الحمدلله رب العالمين.

۴. آيا اين دستاورد تثبيت نشده فقط ثمره زحمات آقاي ظريف، همکارانش در وزارت خارجه و دولت است؟ آقاي ظريف خود به اين پرسش چنين پاسخ داده است : " آن چه به دست آمده ثمره ۱۲ سال تلاش و ايستادگي دولت ها است." واقعيت اين است که کار از سال ۱۳۶۹ در دولت آقاي هاشمي آغاز شد. و روزهايي که در دولت آقاي خاتمي همين تيم، از آقاي روحاني تا آقاي ظريف مسئول مذاکره بودند و به دليل آن که دستشان در چانه زني خالي بود، تعليق را پذيرفتند، تا روزي که آقاي سيد محمد خاتمي به دليل نقض عهد طرف غربي، در روزهاي پاياني صدارتش، تعليق غني سازي را بکناري نهاد و نطنز را مجددا براه انداخت؛ و سال هاي مسئوليت آقاي احمدي نژاد که با اقدامات گسترده، سطح غني سازي به ۲۰ درصد و تعداد سانتريفيوژها به ۱۹ هزار رسانده شد و در نتيجه امروز دست تيم ظريف و دولت روحاني براي چانه زني و مذاکره پر شده است، همه، در اينکه امروز تيم دکتر ظريف بتواند هنر خويش را نشان دهد، موثر بوده اند(صرف نظر از انتقاداتي که به عملکردها در هر يک از دوره ها ميتوان داشت). حمايت بيدريغ مردم و تحمل سختي ها و مقاومت جانانه آنان، همچنين تلاش خستگي ناپذير دانشمندان جوان ما، به ويژه شهيدان گرانقدر هسته اي نيز، تعيين کننده بوده است. البته انصاف آن است که بگوييم تدابير شجاعانه و هدايت هاي دلسوزانه رهبري چون روحي در تمام اين فرايند دميده ميشد. سپاسگزار همه آنان هستيم. شکر تنها خداي راست.

۵. آيا خطوط قرمز که براي حفظ منافع ملي ما تعيين شده رعايت شده است؟ ادعاهاي متفاوتي در طرفين وجود دارد که در برداشت از همين بيانيه مشترک خودنمايي ميکند. اين تفاوت ها و کلي گويي در بيانيه، ابهاماتي را سبب شده است که اجازه نقد محکم و نهايي را نمي دهد. به همين دلايل جزييات اهميت بسياري زيادي مي يابد. چنان که مشاهده کرديم که برداشت وزارت خارجه آمريکا چقدر با برداشت ما متفاوت ، و به همين دليل از نظر ملت و دولت ايران به هيچ وجه قابل پذيرش نيست. به عنوان مثال، دو مرحله اي بودن که نبايد پذيرفته شود و نخواهد شد، تکليفش روشن نيست. دو مرحله اي بودن به معناي دو بار بيانيه دادن نيست؛ بلکه بدين معناست که انجام تعهدات طرف مقابل موکول شود به زماني بعد از انجام تعهدات ما. دليل غيرقابل پذيرش بودن دو مرحله اي نيز همين روحيه نهادينه شده عهدشکني ۵+۱ است که تمام تاريخ ايران و جهان در قرون اخير گواه بر آن است. حتي در زمان آقاي خاتمي که ما تعليق را پذيرفتيم و به آن عمل کرديم، آنان تعهدات خويش را نقض کردند. نمونه ديگر از ابهاماتي که عبور از خط قرمز به نظر ميرسد، پذيرش پروتکل الحاقي است که مجلس آن را ممنوع کرده است. حالا دوستان ما ميگويند ما داوطلبانه پذيرفته ايم و الزام آور نيست تا تصويب مجلس را بخواهد! در حاليکه چه داوطلبانه بپذيريد چه از سر اکراه بپذيريد، بالاخره چون پذيرفته ايد، ملزم به عمل بر اساس آن هستيد. در اين فرض يکي از خطوط قرمز بسيار مهم امنيت ملي که حفظ اسرار نظامي کشور است شکسته خواهد شد که نه مردم نه رهبري ونه مجلس رضايت نخواهند داد. يا تحقيق و توسعه که از جمله طبيعي ترين حقوق هر فرد و جامعه اي است و با جمله:

"مطابق قلمرو و برنامه زمان بندي توافق شده، صورت خواهد گرفت." قيد خورده است، در هاله ابهام قرار دارد؛ امري که باز از نظر ايران غير قابل صرف نظر کردن است.

۶. آمريکا و اروپا عهدشکنند و قابل اعتماد نيستند. آيا با دولت هاي عهدشکن و غيرقابل اعتماد ميتوان مذاکره کرد و پيمان بستِ؟ اگر بنا بود که تنها با متعهدان پيمان بسته شود، بيشتر پيمان ها در طول تاريخ بسته نميشد. در سوره توبه خداوند به مسلمانان زمان نزول مي فرمايد مشرکان در باره شما هيچ خويشاوندي و پيماني را مراعات نميکنند و بعد ادامه ميدهد " لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ ﴿١٠﴾ در باره هيچ مؤمني هيچ خويشاوندي و عهد و پيماني را رعايت نخواهند کرد و آنان اساسا عهدشکن و تجاوزگرند" در عين حال دستور ميدهد که اگر پيمان بستيد تا زماني که آنان بر پيمان استوارند، شما هم پيمان را نگسليد. يعني به رغم آن وصف عهدشکني و شايسته اعتماد نبودن، هم مذاکره و هم معاهده مجاز است البته به شرط آن که مصلحت عمومي اقتضاء بکند. رهبر فرزانه ما در مجموع شرايط مصلحت را در مذاکره ديد که فرمود: " با اينکه به مذاکره با امريکا خوشبين نبودم اما از اين مذاکرات موردي با تمام وجود حمايت کردم و اکنون نيز حمايت مي کنم."(۱۹/۰۱/۹۴) بنابراين، نه تنها به خاطر مذاکره ملامتي متوجه ظريف و تيمش نيست(چنانکه برخي منتقدان ادعا کردند) بلکه براي ۱۶ ماه مذاکرات نفسگير به طوري که نه قطع و قهري پيش آيد و نه تسليم و ذلتي به بار آيد، بايد خداي را شاکر بود و از اين مجاهدت سنگين و هنرمندانه تيم ظريف و رئيس جمهور تشکر کرد.

۷. آيا تحريم ما را به پاي ميز مذاکره کشانده است؟ اين ادعاي ِآمريکا و اروپا و برخي از وادادگان غربگرا است، که با واقعيات تأييد نميشود. مذاکره وقتي آغاز شد که ما بر حق خويش که کسب و داشتن فناوري هسته اي صلح آميز اصرار داشتيم و غرب مارا به داشتن مقاصد نظامي متهم مي کرد. و آن سال ۸۲ بود در حالي که تحريم هاي به قول آنان فلج کننده چهار پنج سال بعد آغاز شد. واقعيت اين است که به چند دليل شوق ۵+۱ ، به ويژه آمريکا برتي مذاکره بيشتر بود که بحمدالله اين روزها بر زبان اوباما، کري و يا تحليلگران متعدد غربي آمده است:

۱) جايگزين پر هزينه و کم نتيجه مذاکره يعني جنگ، آنان تصريح کردند که ايران نشان داد که هشت سال هم لازم باشد مقاومت خواهد کرد.

۲) ادامه فرصت ايران براي پيشرفت بيشتر در فناوري هسته اي و ساخت بمب به زعم آنان، به روشني به کساني که ترک ميز مذاکره را به آمريکا توصيه ميکردند، پاسخ ميدادند که يک بار اين را تجربه کرديم غناي صفر درصد به ۲۰ ،و ۱۰۰ سانتريفيوژ به ۱۹ هزار رسيد. نبايد اشتباه را تکرار کرد.

و ۳) رشد فزانده نفوذ ايران در منطقه از لبنان تا يمن. البته اين هم يک واقعيت است که ما نيز به مذاکره علاقه مند بوديم تا يکي از دو حسن را به دست آوريم : يا توافق صورت ميگيرد که با رفع تحريم هاي ظالمانه و تثبيت مشروعيت حق ما، پيروزي ديپلماسي هسته اي به دست مي آيد؛ يا با لجاجت و بدعهدي طرف مقابل، منطقي بودن و مظلوميت ما در افکار عمومي جهاني تثبيت ميشود که لااقل پيروزي در ديپلماسي عمومي به دست مي آيد که خود باعث کاهش تدريجي مشروعيت تحريم ها ميگردد و فشار ها کم ميشود. اميدواريم اولي بشود ولي هر کدام شد ما خدا را ستايش ميکنيم.

۸. آيا اگر کارها بر اساس بيانيه لوزان با رعايت خطوط قرمز تمام شود، مشکلات اقتصادي حل ميشود؟ فرض کنيد کارها بر وفق مراد پيش برود و اگر چه از دستاورد هايي صرف نظر ميکنيم، انشاءالله تمام خطوط قرمز که تعيين کننده حداقل منافع ملت و نظام است، رعايت شود، قاطعانه بايد گفت مشکلات بيکاري و تورم، فقر و نابرابري مرتفع نخواهد شد. چون انتظارات مثبت ميگردد، ممکن است در همان روزها و هفته هاي اول کاهشي در قيمت ها را شاهد باشيم. همچنين بعد از چند ماه به تدريج هزينه هاي تحريم که خود را در بالا بودن قيمت کالاي وارداتي نشان ميداد، کاسته شده و شاخص قيمتها را متمايل به پائين نمايد. همچنين ميل به توليد و سرمايه گذاري افزايش خواهد يافت. ولي در بلند مدت ديدگاه ها و واقعيت هاي رفتاري و ساختاري نامناسب خودشان را بر همه چيز تحميل ميکنند. تا وقتي:

• فردگرايي رايج شده باقي باشد و بني آدم که اعضاي يک پيکر بودند حالا ديگر پاره هاي گسسته از هم باشند

• اشرافيت اداري و خانوادگي زشتي اش را باز نيابد

• مديريت ناوارد و ناصالح به شکل تباري يا جناحي يا حزبي و قومي وابسته سالاري را بجاي شايسته سالاري بنشاند

• فساد سيستمي موجود ادامه داشته باشد

• پيوند بين ثروت و قدرت تداوم يابد

• علم و دانش، دين و اخلاق در اداره کشور حضور جدي نداشته باشند و امور سليقه اي حتي توسل به امور مغيباتي بي پايه وجود داشته باشد

• مدل هاي بومي براي فهم و تدبير امور بکار گرفته نشود و مدلهاي تحميلي ديگران معمول باشد

• وابستگي به نفت ادامه داشته باشد

• چشم و همچشمي در مصرف و تنبلي در توليد بر نيفتد

• کار تقدس نيابد و بيکارگي منفور نشود

• عزت مندي فردي و ملي تقويت نشود

• آزادي بيان و دسترسي به اطلاعات تقويت نگردد

• نظام پارلماني با نظام حزبي و انتخابات حزبي تکميل نگردد

• تمايلات منطقه اي و نگاه خرد بر تقنين و نظارت مجلس حاکم باشد

• قانون بر روابط مردم با مردم و مردم با حکومت حاکم نباشد

• اقتصاد دولتي جايش را به اقتصاد مردمي نسپارد

• ... و اقتصاد مقاومتي جانشين اقتصاد رانتي نفتي دولتي نگردد

مشکلات کم و زياد ميگردند ولي به طور اساسي حل نميشوند.

در پايان چند توصيه به دولت دارم:

۱. مذاکره موضوعيت ندارد بلکه طريقيت دارد. يعني مذاکره براي مذاکره نيست بلکه ميخواهيم انشاءالله منافع ملي را با حداقل هزينه تأمين کنيم. بنابراين چرا عجله؟ کاملا درست است که نبايد زمان سوزي کنيم ولي تحت فشار در روزها و شب هاي آخر به شکل طاقت فرسا کار کردن نه با دستورات اخلاق کار در اسلام سازگار است چون موجب خرابي نتيجه ميشود، و نه با دستورات روانشناسي کار. به ويژه با دشمن مکاري روبرو هستيم که همين ميتواند تکنيک خسته کن فريب بده باشد.

۲. دولت بايد براي امري بدين اهميت پيوست تبليغات رسانه اي داشته باشد. تيمي از قوي ترين روزنامه نگاران بايد با هدايت يک مقام دولتي کاردان، مسئول تهيه و اجراي اين پيوست شود. اين کار، کاري صددرصد ملي است. از تمام رسانه هاي وفادار و کاردان و زيرک ميتوان دعوت کردکه به شکل تيمي و ملي نه صنفي، در اين مجاهدت حضور داشته باشند. در عصر انفجار اطلاعات بي اعتنايي بدين موضوع موجب خسران است. چنانکه در همين ماجرا ديديم که آمريکايي ها چگونه با آمادگي بلافاصله با انتشار برداشت! خود از بيانيه مشترک به همه، حتي داخلي ها خط دادند و اختلافات داخلي را دامن زدند، ولي وزارتخارجه ما هنوز نگفته است که بالاخره گزاره برگ(فکت شيت) فارسي منتشر ميشود يا نه.

۳. دولت بايد راهبرد جديدي براي رفتارش با منتقدان تعيين کند. چگونه است که روزها و ماه ها مذاکره با دشمنان صورت ميگيرد ولي دولت از همنشيني با منتقدان مذاکره کناره ميگيرد؟ شما با دشمن خارجي مينشينيد از دوست داخلي پرهيز داريد؟ اصلاح اين روش قدرت چانه زني شما را واقعا و در برابر دشمن بالا ميبرد و از آن مهمتر، تفاهم ملي را در اين ميدان مهم افزايش ميدهد و با دعاوي دولت در تحمل نقد سازگار است.

۴. تيم هاي مذاکره کننده پيش از ظريف را با خود همراه ببريد. تيم جليلي و تيم لاريجاني را. اين کار غيراز بهره مند ساختن تيم ظريف از تجربيات گذشته گان و منافع بندهاي پيشين، نشانه سعه صدر دولت است که رياستش را تحکيم ميبخشد. همچنين تيمي از قويترين دبپلمات هاي مسلط به زبان انگليسي و حقوق بين الملل را.

۵. مذاکره کنندگان بايد چنان مذاکره کنند که بتوانند در داخل به روشني در سطوح مختلف از کار خود دفاع کنند. بالاخره روز دهم تير يا مدتي بعد از آن بايد همه چيز کاملا علني شود. آن روز انشاءالله بايد روز سرفرازي مذاکره کنندگان ما باشد.

۶. براي دولت زيبنده نيست که اين تصور شايع شود که با توافق همه مشکلات اقتصادي حل ميشود. چون اولا اين موضوع چنانکه در بند هاي قبلي اشاره شد حق نيست و ثانيا و به همان دليل حق نبودن، انتظارات نادرستي به دنبال دارد که چون محقق نميشود، حرمان و نااميدي در پي دارد و سرمايه اميد را که اين دولت دستمايه خويش قرار داده، کاهش ميدهد.