کد خبر: ۸۱۹۱۶
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۴:۲۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۷۰۵

نابودي هنرمندان در غفلت بعضي مسولان

 خبر ماندگاري اکبر عبدي در کشور ترکيه انتشار برخي از اخبار به نقل از رسانه هاي اين کشور، هرچند که به فاصله چند روز تکذيب شد و باني فيلم هم به نقل از يکي از نزديکان اکبر عبدي، اين خبر ناشي از يک سوءبرداشت رسانه هاي خواند، اما بحث مهاجرت هنرمندان کشور به خارج از کشور بهانه اي شده تا سايت مشرق گزارش نسبتا مفصلي را منتشر نمايد.

آنچه در پي مي آيد گزارش مشرق است:

اين روزها حرف و حديث درباره خبر مهاجرت دائم يا موقت اکبر عبدي به ترکيه زياد است. هر روز خبري در مورد او منتشر مي شود و شبه حکمي درباره ممنوع التصوير بودنش يا ممانعت از ورودش به کشور و ... صادر مي گردد.

ماجرا هم از اين قرار است که اکبر عبدي بازيگر تواناي سينماي ايران که در بيش از 90 فيلم و چندين مجموعه تلويزيوني ايفاي نقش کرده است، راهي ترکيه شده است.

رسانه هاي ترکيه هم گزارش داده اند که اکبر عبدي با خريد خانه اي در آلانيا تصميم گرفته است مابقي عمر خود را در اين شهر بگذراند.

چند روز پيش هم خبرگزاري آناتولي نوشت که عبدي با برگزاري کنفرانس خبري در يک بنگاه معاملات املاک در يکي از شهرهاي ترکيه گفته است : به خاطر برخي مشکلات سلامتي تصميم گرفته است در ترکيه به زندگي ادامه دهد. ادعا شده که اکبر عبدي بازيگر سرشناس سينما، تئاتر و تلويزيون ايران داراي بيماري ديابت بوده و اخيرا نيز به بيماري کليوي دچار شده است.

عبدي گفته است که مي خواهد از اين به بعد در ترکيه به زندگي و فعاليت هاي هنري خود ادامه دهد.عبدي 55 ساله گفته است که پروژه هايي در خصوص تهيه فيلم و سريال تلويزيوني در ترکيه داشته و در ماههاي آينده فيلم آذري مشهدي عباد را شروع خواهد کرد.

ترک ها حلوا حلوايش کردند و ما ...
اگرچه عبدي را دوست دارم اما پيش از همه بگويم ،اکبرعبدي به هر دليلي اين تصميم را گرفته باشد ( به فرض صحت خبر ) ، اين کارش دست کم با روحيه جوانمردي و ميهن دوستي اش چندان همخواني ندارد. از عبدي ميهن دوست و ايراني بعيد بود که زير فشار مشکلات بشکند و جلاي وطن کند.

اما از سوي ديگر بايد بيش از عبدي نوک تيز پيکان نقد را متوجه مسولان و مديران فرهنگي کرد که حتي چنان از حال ستاره ها و چهره هاي هنري غافل شده اند که ناگاه خبر شکستن او مي پيچد. وقتي مديران فرهنگي و سينمايي از حال عبدي سينماي ما غافلند چه انتظاري مي توان در مورد بقيه سينماگران داشت؟ آيا خانه سينما که اين همه در پس آن دعوا شد و هر گروه مقابل آن گروه ديگر ايستاد و براي بريدن روبان افتتاحش بزرگترين خدمت سينمايي مديران نام نهاده شد نبايد از وضعيت عبدي و امثال او با خبر باشد؟ آيا از آنها پذيرفتني است که چنان بي خبر باشند از احوال سينما گران که حتي چهره هايي مانند عبدي تاب و توان از کف بدهند و جلاي وطن کنند.

شايد بايد حرف هاي امين حيايي و فرهاد اصلاني و امثال آنها را جدي مي گرفتيم. حيايي گفته بود : خانه سينما از اول رفاقت‌هايش کمي بو داشت. همبستگي در آن وجود نداشت و به خاطر همين به راحتي به جان هم مي‌افتند و اختلاف‌هايي به وجود مي‌آورند که يکسري از آن وسط سود به دست بياورند و از آب گل آلود ماهي بگيرند. ما بازيگران و عوامل و سينمايي‌ها بايد به قدري رفاقت‌هايمان قوي باشد که چنين اتفاقاتي نيفتد. مي‌رفتيم خانه سينما مي‌نشستيم مي‌ديديم به جاي اينکه از کار هم تعريف کنند و به هم بها بدهند و ارزش‌هاي کار هم را بکشند بالا و براي هم افتخار به وجود بياورند، مي‌نشستند مثل خاله زنک‌ها پنبه هم را مي‌زدند. کار هم را مسخره مي‌کردند.

و يا اصلاني که معتقد بود: خانه سينما تکليفش با خودش مشخص نيست و مدام بين حرکت سياسي يا صنفي در نوسان است. هميشه هم توسط يک باند تصرف شده است. طي اين سال‌ها فکر نمي‌کنم آنها قدمي براي سينماگران برداشته باشند. خيلي مطالبات صنفي وجود دارد که عقب افتاده و هيچ راهکاري برايش چيده نشده است.

يا مثلا هنوز وضعيت بازيگراني مانند ثريا حکمت و بعضي ديگر را فراموش نکرده ايم که با وجود هنرنمايي در بسياري از فيلم ها و با وجودي که مي توانستند زندگي راحتي در بسياري کشورها داشته باشند چگونه در کشور مانده و در بي توجهي و غفلت مسولان با هزينه هاي گزاف زندگي به سختي دست و پنجه نرم مي کردند. يا امثال مرحوم مهدي فتحي که غريبانه و در سختي از دنيا رفت و دهها مورد ديگر شبيه اين.

آيا اين که جماعت ترکيه اي با سلام و صلوات عبدي را به ترکيه ببرند و برايش خانه بخرند و از او خواهش کنند در آنجا فيلم بسازد و بازي کند و در اينجا او و امثال او و هزاران چهره سينمايي و ادبي و هنري ديگر (که داشتنشان آرزوي کشوري مانند ترکيه است) قرباني بازي هاي لوس سياسي يا صنفي اين جناح و آن خانه و اين انجمن بشوند و در بدر اجاره خانه و هزينه درمان و ... بمانند براي بعضي مسولان فرهنگي ناراحت کننده نيست؟ يا حسي در آنها ايجاد نمي کند؟ تلنگري نمي زند؟

چند سينماگر و داستان نويس و شاعر و تئاتري و ... را برايتان نام ببرم که حتي براي اجاره خانه شان لنگند؟ که حتي براي خورد و خوراکشان پول دستي مي گيرند؟ که ... ؟

شايد بگوييد سينماگران که فلان مقدار دستمزد مي گيرند و بايد زندگي مرفهي داشته باشند و اينها مظلوم نمايي است و ...اما واقعيت، اين گونه نيست. بياييد طور ديگري نگاه کنيم. از ميان حدود 10 هزار سينماگر چند نفرشان ستاره اند و سرشناس؟ دست بالا 50 نفر. يا اصلا صد نفر. پس حساب آن 9900 نفر از همان آغاز مشخص است و ناگزيرند با سيلي صورتشان را سرخ کنند.

 آن صد نفر هم چند سال عمر مفيد سينمايي دارند؟ از يک سال تا 5 سال(شايد سينماگراني به تعداد انگشتان دو دست از اين قاعده مستثني هستند) متوسط بازي شان هم در سال حداکثر دو فيلم است.

اگر هزينه هاي سينمايي را هم از دستمزدهايشان کم کنيد خيلي خوشبينانه در ماه با حساب ارزش پول اين زمان، سه چهار ميليون تومان برايشان مي ماند. بدون هيچ بيمه اي، بدون هيچ خدماتي و بي آنکه زمان کارشان ساعت و روز مشخصي داشته باشد...تازه اين بخش خوب ماجراست.

وقتي دوران بازيگريشان تمام شود آن وقت اگر از همين پول کاري راه انداخته باشند که هيچ.اما اگر نه ( که معمولا اينطور است) تازه اول سختي است. و اينها براي سينماگراني است که در رده نخبگان به حساب مي آيند و از دور همه حسرت زندگيشان را دارند.

حالا ديگر حساب اغلب شاعران و نويسنده ها و بقيه خالقان آثار فرهنگي و هنري هم که روشن است. عاقبتشان فقر و دست و پا زدن و مقاومت در برابر مشکلات زندگي فقيرانه است و دست آخر هم يا شکستن جسم در وطن و يا شکستن روح در غربت.

ستاره هايي که زير پرچم بيگانه قسم مي خورند
و اما دوباره برگرديم به ماجراي عبدي و رفتنش به خارج از کشور . در اين مورد خاص اين که بعضي دوستان مدعي هستند که بايد او را ممنوع التصوير کرد منصفانه نيست. مگر آن که اين حضرات بي خبر باشند از اينکه بيش از 80 درصد سينما گران تبعه کشورهاي آمريکايي و اروپايي هستند.

 اين که خانه و زندگي در اروپا و آمريکا و ...دارند و ايران مي آيند و فيلمي بازي مي کنند و هوايي عوض مي کنند و دوباره راهي ديار فرنگ مي شوند؟ آيا مي دانند چندين نفر از چهره هاي سرشناس سينماي ما هر سال براي تمديد گرين کارتشان زير پرچم کشورهاي غربي و بعضا دشمن قسم مي خورند که اجازه ندهند گزندي به آن کشورها برسد؟ آيا مي دانند کدام مسولان سينمايي باعث به وجود آمدن اين وضعيت شده اند؟

آيا وقت آن نرسيده است که مردم کمي عريان تر سينماي ما را ببينند و از چهره هاي مورد علاقه شان باخبر شوند؟ وقت آن نرسيده که مردم بپرسند چرا سينماگراني که اغلب علاقمند کشورشان هستند به خاطر سستي و کاهلي بعضي مسولان فرهنگي حاضر شده اند زير پرچم بيگانه قسم ياد کنند؟ آيا وقت آن نرسيده که اگر سينماگر يا هنرمندي زير پرچم بيگانه قسم خورد هم او بازخواست شود و هم مسولي که باعث به وجود آمدن اين وضعيت براي او شده است؟

*باني فيلم