کد خبر: ۸۲۴۸۲
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۸۰۳

پیام فیس بوکی ظریف: من به آنان گفتم؛ آفتابی لب درگاه شماست، که اگر در بگشایید ، به رفتار شما می تابد

محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه که پنج شنبه شب از جاکارتا بازگشت و یکشنبه به نیویورک می رود در صفحه فیس بوک خود شعری از سهراب سپهری نوشت: 'من به آنان گفتم : آفتابی لب درگاه شماست، که اگر در بگشایید ، به رفتار شما می تابد.'
محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه که پنج شنبه شب از جاکارتا بازگشت و یکشنبه به نیویورک می رود در صفحه فیس بوک خود شعری از سهراب سپهری نوشت: 'من به آنان گفتم : آفتابی لب درگاه شماست، که اگر در بگشایید ، به رفتار شما می تابد.'

به گزارش پایگاه خبری «تیک»، تیم مذاکره کننده ایران به سرپرستی سید عباس عراقچی هم اکنون در وین بسر می برد و جمعه شب به ایران بازخواهد گشت. این تیم همراه با ظریف روز یکشنبه به نیویورک خواهد رفت.

وزیر امور خارجه صبح جمعه در صفحه فیسبوکش نوشت:

متن کامل شعر پشت زمینه از سهراب سپهری


به تماشا سوگند



و به آغاز کلام



و به پرواز کبوتر از ذهن



واژه ای در قفس است.



حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود.



من به آنان گفتم:



آفتابی لب درگاه شماست



که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد.



و به آنان گفتم: سنگ آرایش کوهستان نیست



هم چنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ.



در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است



که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.



پی گوهر باشید.



لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید.



و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم



و به نزدیکی روز، و به افزایش رنگ.



به طنین گل سرخ، پشت پرچین سخن های درشت.



و به آنان گفتم:



هر که در حافظه چوب ببیند باغی



صورتش در وزش بیشه شور ابدی خواهد ماند.



هرکه با مرغ هوا دوست شود



خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود.



آن که نور از سر انگشت زمان برچیند



می گشاید گره پنجره ها را با آه.



زیر بیدی بودیم.



برگی از شاخه بالای سرم چیدم، گفتم:



چشم را باز کنید، آیتی بهتر از این می خواهید؟



می شنیدیم که بهم می گفتند:



سحر می داند، سحر!



سر هر کوه رسولی دیدند



ابر انکار به دوش آوردند.



باد را نازل کردیم



تا کلاه از سرشان بردارد.



خانه هاشان پر داوودی بود،



چشمشان را بستیم .



دستشان را نرساندیم به سر شاخه هوش.



جیبشان را پر عادت کردیم.



خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم.