کد خبر: ۸۴۱۰۶
تاریخ انتشار: ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۲:۵۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۱۰

استقلال و پرسپولیس، گنج زیر خاکستر

ساختار معیوب و فرتوت دولتی وزارت ورزش برای فرار از درآمدزایی این دو باشگاه، راه‌حلی را آگاهانه یا ناآگاهانه انتخاب کرد که به سقوط هر‌چه‌بیشتر این دو باشگاه انجامید؛ زمین سوخته‌ای که تنها کسانی خریدار آن هستند که می‌دانند چه گنجی در زیر خاکستر آن نهفته است.

مزایده سوم فروش باشگاه‌های استقلال و پرسپولیس هم بی‌نتیجه پایان یافت؛ یکی خریدار نداشت و خریداران دیگری نیز حائز شرایط نبودند. در‌ این‌ میان خریداران باشگاه پرسپولیس، شرکت‌های بهنام پیشرو کیش و استیل‌آذین ایرانیان، که پیش‌ از این دستی در مدیریت اقتصادی باشگاه داشتند و در زمان حضور خود نتوانستند به میزان سرمایه‌گذاری خود درآمد کسب کنند، اشتیاق فراوانی برای تصاحب این باشگاه دارند. این دو شرکت در زمان حضور در مدیریت اقتصادی پرسپولیس، با زیر و بم درآمدزایی آشنایی پیدا کردند اما هیچ‌گاه به‌سمت درآمدزایی نرفتند.


به گزارش خرداد، «شرق» با این مقدمه ادامه داد: از طرفی همواره سیاست‌گذاران در وزارت ورزش و جوانان القا کرده‌اند که این دو باشگاه، زیان‌ده هستند و توجیه اقتصادی ندارند، چراکه نه حقِ پخشی پرداخت می‌شود و نه قانون مالکیت معنوی (کپی‌رایت) وجود دارد. هواداران هم که از بازی‌های این دو تیم استقبال نمی‌کنند. با وجود این شرایط، هیچ سرمایه‌داری رغبتی به خرید این دو باشگاه ندارد. سرمایه‌گذار چرا باید ٢٩٠ میلیارد تومان برای باشگاه‌هایی زیان‌ده صرف کند؟


از یک سال پیش که زمزمه‌های فروش این دو باشگاه به گوش رسید، مسئولان جدید ترجیح دادند به‌جای مدیریت و کسب درآمد، برند تجاری باشگاه را به‌مدت یک سال واگذار کنند. در مدت‌زمان حضور پنج‌ماهه شرکت بهنام پیشرو کیش، نه‌تنها نشانه‌ای از درآمدزایی مشاهده نشد، بلکه درآمدهای بالقوه‌ای همچون تبلیغات روی پیراهن، وب‌سایت باشگاه، فروشگاه اینترنتی، فروش پیراهن و ملزومات هواداری و خدمات ارزش تلفن همراه هم که از سال‌های گذشته وجود داشت، قطع شد. با یک حساب ساده، همین موارد با مبلغ قرارداد این شرکت برابری می‌کرد. اگر به اینها حق تبلیغات دورِ زمین، حقِ پخش بالقوه و بلیت‌فروشی را هم اضافه کنیم، از مبلغ قرارداد این شرکت بسیار بیشتر می‌شد. در هر صورت پس از پایان همکاری این شرکت با باشگاه پرسپولیس، تیم مدیریتی بعدی هم به‌دنبال استقلال مالی و درآمدزایی نبودند. بحران‌های متعدد، ساختار مالی مدیریتی را نحیف‌تر می‌کرد. تنها راهکارشان دریافت صدقه از «خیرین» بود. متأسفانه ساختار معیوب و فرتوت دولتی وزارت ورزش برای فرار از درآمدزایی این دو باشگاه، راه‌حلی را آگاهانه یا ناآگاهانه انتخاب کرد که به سقوط هر‌چه‌بیشتر این دو باشگاه انجامید؛ زمین سوخته‌ای که تنها کسانی خریدار آن هستند که می‌دانند چه گنجی در زیر خاکستر آن نهفته است.


در زمان باقی‌مانده تا مزایده چهارم، باید یا این روش انتقال باشگاه به بخش خصوصی متوقف شود، یا اطلاع‌رسانی مفیدی برای جذب خریداران کم‌اطلاع دیگر صورت گیرد.