کد خبر: ۸۴۳۰۷
تاریخ انتشار: ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۰:۵۳
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۱۷

عواملي که باعث شکستتان مي شود

 شکست به زبان ساده يعني دست نيافتن به انتظاراتي که خودتان يا ديگران از شما دارند. در واقع هنگامي که ما قادر نباشيم به اين انتظارات عمل کنيم، احساس شکست خواهيم داشت، اما در چنين هنگامي لازم است اين نکته مهم را نيز به خاطر داشته باشيد که شما فقط در يک زمينه خاص دچار شکست شده ايد و عدم موفقيت تان به معناي ناکامي در تمامي جنبه هاي زندگي نيست. اين نکته اولين گام اساسي براي غلبه بر احساس شکست و نااميدي است.

از مهمترين علل شکست و عدم موفقيت مي توان نکات زير را برشمرد:

۱ - عدم تلاش :
هنگامي که شما مجبور به انجام کاري هستيد معمولاً از علاقه و اشتياقتان نسبت به آن عمل کاسته مي شود به طوري که تمامي توان و تلاش خود را براي به ثمر رساندن آن به کار نمي گيريد. بهترين راه حل در چنين زماني آن است که به صراحت با کساني که شما را ملزم به انجام کار کرده اند، گفت وگو کنيد و دلايل عدم علاقه تان را مطرح سازيد.

صحبت در زمينه مشکلات يکي از بهترين شنيده هايي است که در نهايت به متقاعد شدن يکي از طرفين مي انجامد. در واقع اگر شما براي انجام کاري به خوبي متقاعد نشده باشيد در اين صورت بدون اشتياق دست به کار مي شويد و هيچ تلاشي براي آن نمي کنيد که اين موضوع بي حوصلگي و تنبلي در انجام امور را نيز به همراه خواهد داشت.

براي غلبه بر احساس بي حوصلگي در انجام کارها براي خودتان در صورت به ثمر رساندن آن جايزه اي تعيين کنيد. اين موضوع به شما انگيزه مي دهد تا براي رسيدن به خواسته تان آستين ها را بالا بزنيد و با تمامي توان دست به کار شويد؛ اين دقيقا همان روشي است که براي تربيت دلفين ها به کار گرفته مي شود.

مربيان پرورش دلفين ابتدا با طعمه قرار دادن يک ماهي، حيوان را تشويق به پرش مي کنند. هر بار که دلفين به طعمه دست مي يابد، ماهي را در محل بالاتري قرار مي دهند تا به اين صورت دلفين را تشويق به پرش بالاتري کنند. شايد در اين ميان دلفين حتي به مراتب موفق به گرفتن ماهي نشود، اما با اين حال دست از تلاش نمي کشد و هر بار سعي مي کند پرش بلندتري داشته باشد.

در واقع مربي با اين کار حيوان را در بلاتکليفي قرار مي دهد و دلفين نيز اين پيام را به خوبي دريافت مي کند. از اين رو با اينکه مي داند با هر پرش فقط ۵۰ درصد شانس موفقيت دارد، اما براي رسيدن به طعمه موردنظر تلاش مي کند، چرا که مي داند اگر قادر نباشد در هر پرشي به ماهي برسد دفعه بعد مجبور است براي دستيابي به آن پرش بلندتري داشته باشد. در مورد انسان ها نيز وضعيت به همين صورت است.

۲ - عدم اعتماد به نفس :
گاهي شما تمامي توان و نيروي خود را براي بهتر انجام شدن امور به کار مي گيريد، ولي به دليل عدم اعتماد به نفس، خود را موفق نمي دانيد. براي غلبه بر چنين احساسي لازم است نخست خود را باور کنيد و با گسترش افکار مثبت در وجودتان، آنها را جايگزين افکار و گرايشات منفي ذهنتان نماييد؛ به اين روش خود الهامي نيز مي گويند.

در واقع هرگاه به حد کافي احساس دلگرمي و اميدواري نداشتيد کافي است چندين بار به خودتان بگوييد: من به خودم مطمئنم ، من سرشار از انرژي و اشتياق هستم ، من همان کسي هستم که مي توانم فقط از عهده اين کار بربيايم و... . با اين کار و تکرار چندين باره اين جملات، اين اطمينان و اعتماد ملکه ذهنتان خواهد شد و ناخودآگاه در انجام امور به شما دلگرمي خواهد داد. بعد از مدتي متوجه مي شويد که پيش از انجام هر کاري از روي عادت ابتدا به خود پشتگرمي مي دهيد و سپس اقدام به انجام امور مي کنيد.

۳ - ترس از شروع کار : يکي از خصوصيات ذاتي انسان ها اين است که در برابر هر پديده جديدي مقاومت مي کنند و به راحتي آن را نمي پذيرند. هر يک از ما اين ويژگي را در درجات مختلف ديديم، بنابراين هنگامي که کاري را براي اولين بار انجام دهيد احساس تنش و اضطراب ناشي از آن امري عادي خواهد بود.

بهترين شيوه براي غلبه بر تشويش و اضطراب در چنين مواقعي استفاده از قدرت تجسم و تصور فکر است. با قدرت تصور فکرتان مي توانيد پيش از اينکه براي انجام کاري دست به کار شويد، خود را در حال انجام آن تصور کنيد. در واقع با تکرار و تمرين آن فعاليت در ذهنتان براي نخستين بار، اما در مراتب مختلف آن را انجام مي دهيد.

با اين تمرين هنگامي که نخستين بار مشغول به کار مي شويد گويا اين فعاليت را پيش از اين نيز انجام داده ايد و ديگر برايتان تازگي نخواهد داشت. به اين ترتيب مي بينيد که اضطراب و تنش نيز به اندازه قابل توجهي کاهش مي يابد.

۴ - اهداف غيرواقعي : اين عامل را مي توان يکي از مضرات اعتماد به نفس بالا دانست. در اين حالت شما بدون آنکه متوجه ماهيت هدف موردنظرتان باشيد، براي رسيدن به آن تلاش مي کنيد. درحالي که پيش از هر اقدامي بايد ابتدا ماهيت هدف و همچنين زمان لازم براي دستيابي به آن را برآورد کنيد.

اگر بدون توجه به چنين نکاتي دست به کار شويد، وقتي به نيمه راه تلاش خود مي رسيد، احساس نااميدي و خستگي مي کنيد و به سرعت از ادامه هدفتان دست مي کشيد يا ترجيح مي دهيد که مسير دستيابي به آن را تغيير دهيد. يا گاهي اوقات حتي تصميم به تغيير هدفتان خواهيد داشت. براي جلوگيري از چنين پيامدهايي لازم است پيش از حرکت به سوي هدفتان تفاوت ميان هدف نهايي و اهداف مرحله اي را به خوبي بدانيد.

هدف نهايي غايي ترين خواسته اي است که شما در پي رسيدن و دست يافتن به آن هستيد، اما اهداف مرحله اي، آن دسته اهدافي هستند که در روند دستيابي به هدف نهايي در سر راه مسيرتان قرار دارند و به شما در اين راه ياري مي رسانند.

پس به خاطر داشته باشيد که همواره در مواجهه با هر گونه ناکامي بايد هدف نهايي خود را ثابت نگه داريد. آنچه در اين مواقع بايد تغيير کنند اهداف مرحله اي هستند. بنابراين با درايت کافي به اهداف بلندمدت خود بنگريد و براي دستيابي راحت تر به خواسته تان، آن را به اهدافي کوچک تر تقسيم کنيد. اولين نشانه درايت يک فرد آگاه، داشتن هدفي مشخص، قابل کنترل، دست يافتني و ثمربخش در گستره خاصي از زمان است.

اکثر اوقات ما نمي توانيم جلوي روند پيشامدها و حوادث را بگيريم، اما به طور حتم قادر هستيم واکنش ها و رفتارهاي خود را در هنگام رويارويي با حوادث تغيير دهيم. انسان ها فقط براي گلايه و شکايت از سختي هاي زندگي به اين جهان پا نگذاشته اند.

شايد اين صحبت کمي تکراري باشد، اما به اين نکته عميق تر بينديشيد که زندگي هر يک از ما داراي معناي وسيع تري است. اگر بتوانيد اين موضوع را به خوبي براي خودتان به صورت يک باور بپذيريد در اين صورت خواهيد ديد که تمامي شکست ها ناگوار نيستند، بلکه هر شکستي تجربه اي عبرت انگيز است که به موفقيت هاي روشن آينده مي انجامد.