کد خبر: ۸۶۲۹۵
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۱:۴۶
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۴۹۴۳

مي دانستم از خريد اپل واچ پشيمان خواهم شد و اين اتفاق رخ داد


ديجياتو/ مت اسميت يکي از نويسندگان برجسته وب سايت engadget است که در خصوص شرکت هاي فعال در حوزه تکنولوژي و مسائل مربوط به آن مي نويسد.

وي اخيرا يک ساعت اپل خريده و تجربه شخصي خود از لحظه ي خريد تا استفاده ي شخصي اش را با ما در ميان مي گذارد. آنچه در ادامه خواهيد خواند، از زبان آقاي اسميت بوده و نظر شخصي اوست.

ساعت اپل را خريدم. اگرچه حتي پيش سفارشي هم برايش ثبت نکرده بودم؛ دليل هم اين بود که اصلا قصد خريدش را نداشتم. وقتي فردي از ميان آشنايانم به اين محصول ابراز علاقه مي کرد نيز به او هشدار مي دادم که چنين محصولاتي (محصولات اپل) معمولا در نسل دوم خود دست خوش ارتقاي بسياري مي گردند و ارزش خريد بيشتري پيدا مي کنند، در نتيجه بهتر است يک سال صبر کنيد و نسل دوم را خريداري نماييد.

اپل بيش از هر شرکت ديگري در حوزه فناوري اين موضوع را به اثبات رسانده که نبايد نسل اول محصولاتش را خريد؛ آيپد در نسل دوم باريک و زيبا تر شد، آيفون قابليت پشتيباني از ۳G را به دست آورد، طراحي و عمر باتري در نسل دوم مک بوک اير نيز متحول شد.

بله، من همه اين نکات را مي دانستم اما با اين حال، برخي مسائل باعث گشتند تا من هم به يکي از اولين خريداران ساعت اپل تبديل شوم.

کافيست نگاهي به فضاي مجازي انداخته تا مشاهده کنيد همه وب سايت ها، بررسي ساعت اپل را منتشر نموده اند، در نتيجه همه مي دانيم اين ساعت از پس چه کارهايي بر مي آيد و قرار است چه وظايفي را به دوش کشد. با اين حال من هنوز حس مي کردم که بايد راهي وجود داشته باشد که اين ساعت بتواند در زندگي من تاثيرات مثبتي داده و نيازم را به تلفن هوشمندم نيز کاهش دهد.

مطمئن نيستم که به خاطر تبليغات بود يا انواع مختلف اپل واچ و يا بندهاي رنگارنگ، يا حتي بسته شدن ساعت اپل بر روي دست هنرمندان پيش از اينکه کاربران عادي بتوانند آن را داشته باشند؛ در هر صورت روز نمايش عمومي ساعت در فروشگاه هاي اپل استور فرا رسيد و حقيقتش را بخواهيد، نمي دانم به کدام دليل که در فوق ذکر شد، من هم مشتاق شدم.

توسط آشناياني که با توجه به شرايط کاري ام داشتم، توانستم يک قرار ملاقات با ساعت اپل در فروشگاه اين شرکت ترتيب دهم. گويي من هم دلم مي خواست بدون سفارش آنلاين، در ميان شلوغي فروشگاه قرار بگيرم و اگر خوشم آمد، بگويم :«اين کيف پول من، همين الان ساعت را به من بدهيد.»

حال چند هفته است که براي ساعت اپل ۷۰۰ دلار پرداخت کرده ام و هنوز هم به نظرم کالايي به درد نخور است.

اگرچه موجودي برخي از مدل ها به اتمام رسيده بود اما در هر صورت مدل هاي مختلفي را بر روي دست خود امتحان کردم. حتي نمونه ي مرغوب و طلايي را، البته براي خنده، و اينکه ببينم آيا واقعا مي توانم با بر دست داشتن اين ساعت از جنس طلا، احساس ثروتمند بودن کنم يا خير. ساعت طلايي از بقيه مدل ها اندکي سنگين تر بود.

به هر حال، تصميم را گرفتم؛ اپل واچ را مي خواستم. نمايشگرش با جنس ياقوت کبود و بدنه ي تمام استيلش حسابي برايم دلبري کرد. کارمندي که کمکم مي کرد ساعت را بر دست بگذارم، به گوشه فروشگاه اشاره کرد و گفت مي توانم آن را در آينه هم ببينم. رفتم، و در مقابل آينده تمام قد ايستادم. سپس به مچ دستم نگاهي انداختم، سپس با خودم چشم در چشم شدم. احساس مي کردم شبيه احمق ها شده ام.

به طور کلي از حسي که ساعت به من منتقل کرد خوشم آمد. بيشتر از خود ساعت حتي عاشق بند Milanese (تصوير اول) شدم که چگونه بر روي دستم بسته مي شود.

به عنوان يک ساعت هوشمند، و يا حتي يا ساعت، ظاهرش عاليست. کيفيت مواد به کار رفته و همچنين دقت به جزييات حرف ندارند. با توجه به اينکه با ساعت هاي هوشمند اندرويدي نيز کار کرده و آنها را مورد بررسي قرار داده ام، حسي که به شما دست داده و کيفيت، به طور کامل يک مرحله بالاتر است اما مسئله اينجاست که در اين بازه قيمتي، ساعت هاي کلاسيک کيفيت و ظاهري بسيار بهتر دارند. من ساعت اپل را خريدم زيرا مي خواستم فراتر از يک ساعت کلاسيک با آن کار کرده و از آن استفاده کنم؛ مشخصا مي توانم کارهاي بيشتري هم نسبت به يک ساعت کلاسيک انجام دهم اما آنچه به دست آورده ام، به هيچ عنوان کافي نيست. وقتي اولين آيفونم را خريدم، زندگي ام متحول شد اما چنين اتفاقي با خريد ساعت اپل تا کنون برايم رخ نداده و بعيد مي دانم بدهد.

منصافانه اگر بخواهم بگويم، اين ساعت برخي از کارهايش را هم به خوبي انجام مي دهد. نوتيفيکيشن ها ديگر با حالت بدي به اطلاعتان نمي رسند و مي توانيد انتخاب کنيد که چه برايتان به نمايش کشيده شود و چه چيزي را نبينيد. در کل ولي ساعت را که بر روي دست خود مي بندم، احساس مي کنم کار ديگري برايم انجام نمي دهد؛‌ ۷۰۰ دلار پول محصولي را پرداخت کرده ام که هنوز آنطور که بايد و شايد از راه نرسيده است.

گاهي فکر مي کنم که مدل سال بعد چگونه خواهد بود؛ مشخصا باريک تر است، شايد سبک تر هم بشود و قطعا بايد نمايشگر و عمر باتري ارتقا پيدا کنند. (راستش را بخواهيد تا وقتي که اين بند فلزي زيبا روي ساعت بسته شده باشد، ميزان نگه داري شاژر به هيچ وجه برايم مهم نيست.)

حقيقت اين است که همواره محصولات جديد از مدل هاي قبلي بهترند و من هم اين را مي دانم؛ نکته اي که من را از خريد اين ساعت پشيمان کرده اين است که روز اول، وقتي به خانه رسيدم، اپليکيشن ها را از روي آيفون با آن سينک کردم و سپس بر روي دستم، بستمش. بعد؟ هيچ. نمي دانستم با آن چه کنم. چندتايي فيس تايم براي ساعت وجود دارند که مي توانم آنها را تغيير دهم، مي توانم به تصاوير اينستاگرام نگاه کنم، گاهي طرح هاي عجيب روي نمايشگر ساعت مي کشم و براي همکاراني که ساعت اپل دارند مي فرستم. همچنين ضربان قلبم به همکاران گوشزد مي کند که زنده ام، سيري را وقف پيامک زدن به مادرم در انگلستان کرده ام و سپس مي مانم که خب حالا چه کنم؟

دو هفته است که اين ساعت را به دست مي کنم و هنوز هيچ چيز تغيير نکرده. اگرچه هنوز هم آن را بر دست دارم اما احساس نمي کنم به مشکلات و يا کاربردهايش عادت کنم؛ موبايلم معمولا در نزديکي ام است و بيشتر کارهايم را با آن انجام مي دهم، شايد هم من آدمي نيستم که اهل دنياي اسمارت واچ ها باشد.

من هم دوست دارم ساعتي به دست داشته باشم اما زماني که آن ساعت ساخت اپل است، احساس مي کنم به اندازه پولي که پرداخت کرده ام، کارايي دريافت ننموده ام.

در جستجوي قابليت هايي که از پس يک موبايل بر مي آيند، در يک ساعت نيستم؛ به طور کلي اپليکيشن هاي اين محصول ماهيتي سبک دارند و پس از مدتي استفاده، به آنها عادت خواهيد کرد، آب و هوا، کنترل موسيقي و کارهاي اينچنين را از ساعت اپل بخواهيد؛ مشکل اينجاست که چنين کاربردهايي دست کم براي من اندک هستند و انتظاراتم را برآورده نمي کنند. گاهي هم البته اين ساعت بهترين ها را به همراه دارد، ضربان قلبم را به شکلي دقيق محاسبه کرده و حواسش به فعاليت هاي ورزشي ام نيز هست اما براي داشتن اين دو قابليت، مي توانستم گجت هاي بسيار ارزان تري بخرم.

براي داشتنش (با انتخاب بند خاص و بدنه استيل) ۷۰۰ دلار پرداختم. حال با خود فکر مي کنم با توجه به حس خوبي که به من مي دهد و همينطور قطعه هاي مختلفي که براي ساختش به کار رفته،‌ آيا واقعا ۷۰۰ دلار رقم صحيحي است؟ از ساعت خوشم مي آيد اما ارزش هزينه کردن چندين برگ ۱۰۰ دلاري را ندارد. شايد عاشق نسل بعدي اش شوم، يا حتي نمونه اي که در سال ۲۰۱۷ معرفي مي شود. واقعيت اين است که اگر پوشيدني ها، دست کم ساعت هاي هوشمند بخواهند روزي فراگير شوند، کليد در دست اپل است. هر چند اين شرکت هنوز با نسخه اول اپل واچ نتوانسته اين کليد را در دست گيرد.

آرزو مي کنم مي توانستم به لحظه ي خريد بازگشته و جلوي خودم را، براي خريدن نسل اول مي گرفتم. در آن زمان احساس مي کردم بسيار کاربردي تر از آنچه اکنون مي بينم باشد. احساس مي کنم پولم را براي دسته اي از محصولات، يا کالايي از اپل صرف کرده ام که هيچ استفاده اي در زندگي ام ندارد. شايد تا ۶ ماه ديگر هم آن را بر روي دستم ببندم و شايد تا آن زمان نظرم به شکل کلي در خصوص اين محصول عوض شود، شايد هم عادت کنم روزانه بارها از قابليت Glances استفاده کنم و شايد اپليکيشن ها،‌ تا آن زمان خود را با فضاي ساعتي هوشمند هماهنگ تر کنند. شايد.