کد خبر: ۸۶۵۶۹
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۲۱:۵۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۴۴۹

مدير فوتبال‌ستيز شبکه سه/ يک رزمي‌کار به جنگ مافياي فوتبال مي‌رود!

خبرآنلاين/ مدير جديد شبکه 3 سيما، به تندي از فوتبال انتقاد کرده و پرسيده چه دليلي دارد يک خانم خانه‌دار ساعت 10 شب به جاي يک «جنگ خوب» فوتبال ببيند؟
پيش‌بيني مي‌شود به زودي جنگ اين مدير با فوتبال، مانند کشمکش وزير ورزش با کارلوس کي‌روش اهميت پيدا کند
غلامرضا ميرحسيني، احتمالا همان کسي است که سال‌ها قبل بايد يکي از مديران ارشد صدا و سيما مي‌شده و با ديدگاه‌هاي عجيب و غريبش همين حداقل بيننده‌هاي فعلي تلويزيون را هم مي‌پرانده، اما معلوم نيست در روزگاري که کج سليقگي در برخي سياست‌گذاري‌هاي رسانه ملي، پر رنگ بوده، چرا انتخاب او اين اندازه به تأخير افتاده؟
ميرحسيني حالا مدير شبکه 3 تلويزيون است. بعد از حدود 5 ماه از آغاز به کارش همين چند روز پيش گفت‌و‌گويي مفصل با ايسنا کرد و ديدگاه و مواضعش را توضيح داد. بخشي از اين ديدگاه‌ها را بخوانيد:
«اين ما هستيم که خيلي براي پخش اين بازي‌ها طالب هستيم، خيلي از کشورها واقعا به اين حجم بازي‌ها را پخش نمي‌کنند و متأسفانه اين مسأله را بايد سامان داد.
فوتبال يک نياز کاذب است، آيا پخش فوتبال با اين حجم درست است؟ مخاطب شبکه سه ديگر عام‌تر شده است؛ مثلا ساعت 10 شب خانم خانه‌دار حقش اين است که يک جُنگ خوب ببيند يا مسابقه فوتبال؟ به نظر مي‌رسد فوتبال در جامعه ما بيش از آنکه فايده داشته باشد، آسيب دارد و اين پخش بي‌رويه را بايد مهار کرد. ورزش‌هايي را بايد اعتبار دهيم که با فرهنگ و سبک زندگي ما همخواني بيشتري دارند. از جمله کشتي؛ چرا به کشتي بها ندهيم؟ يا تکواندو و ووشو، که خانم‌ها مهارت‌هاي زيادي در اين حوزه دارند؛ چرا ما به اين‌ ورزش‌ها بها ندهيم؟ فوتبال ديگر ورزش نيست و يک تجارت و صنعت است، پشت آن باندهاي وحشتناک و مافيايي است که برندسازي مي‌کنند. اين‌طور نيست که فلان شخصيت مي‌آيد، مي‌شود گل‌زن برتر اروپا و بعد ميليون‌ها دلار/ يورو خريداري مي‌شود. بخشي از آن، استعداد و توانمندي است، بخش ديگر آن برندسازي است؛ چرا؟ چون مثلا قرار است تبليغات فلان محصول به واسطه او انجام شود. ميلياردها دلار در حوزه فوتبال دادوستد مي‌شود. فوتبال ديگر ورزش نيست و جنبه سياسي پيدا کرده است. چرا فوتبال در يک مقطعي به برزيل واگذار مي‌شود يا جام جهاني در فلان کشور برگزار مي‌شود. متاسفانه در جامعه ما هم فوتبال را تبديل به نياز کردند. هم مطبوعات و رسانه‌ها و هم تلويزيون و هم برنامه‌هاي خاص تلويزيون؛ در صورتي که نياز واقعي جوان ما فوتبال نيست. نبايد تا اين حد درگير فوتبال شوند. تقويت شدن جنبه احساس در جوان ما خطرناک است. در جامعه ما بايد بين احساس و تعقل تعادل برقرار شود. چرا ورزشي مثل شطرنج را ترويج نمي‌کنيم که در يک دوره زماني جزو رشته‌هاي مطرح مي‌شود. بايد خط‌‌شکن‌ باشيم. وقتي سبک زندگي ايراني اسلامي مطرح مي‌شود به ورزش‌ها هم بايد از جايگاه خودش نگاه کرد.»
1- آقاي ميرحسيني گفته‌اند «خيلي از کشورها» به اندازه ايران فوتبال پخش نمي‌کنند. اولا ايشان نگفته‌اند منظورشان دقيقا چه کشورهايي است. حتي يک مثال هم نزده‌اند. احتمالا منظورشان بعضي از شبکه‌هاي دولتي خارجي بوده. اگر اين باشد، درست مي‌گويند. در بعضي از کشورها فوتبال را کانال‌هاي خصوصي پخش مي‌کنند و به خاطر تماشاي فوتبال، از بيننده پول مي‌گيرند. اما آنها شبکه‌هاي خصوصي هستند. اگر شبکه دولتي براي خريد فوتبال پول نمي‌دهد، کسي که مي‌خواهد فوتبال ببيند، انتخاب ديگري دارد. آيا آقاي ميرحسيني به انتخاب نداشته طرفداران فوتبال در ايران فکر کرده‌اند؟
2- آقاي ميرحسيني مي‌گويد به ورزش‌هايي اعتبار بدهيم که با فرهنگ و سبک زندگي ما همخواني بيشتري داشته باشد و بعد کشتي و تکواندو و ووشو را مثال مي‌زند. سوال اين است: چه کسي گفته کشتي و تکواندو و ووشو با سبک زندگي ما همخواني دارد؟ کشتي همخواني دارد؟ کجايش دقيقا همخواني دارد؟ لباسي که کشتي‌گيرها مي‌پوشند و ما هنوز نفهميده‌ايم که چرا صدا و سيما مشکلي با آن ندارد اما با پيراهن درآوردن چند ثانيه‌اي فوتباليست‌ها از آن فاصله دور مشکل دارد؟ ووشو و کاراته و ورزش‌هاي رزمي همخواني دارند؟ فرق ماهيتي اينها با فوتبال چيست؟ اگر به اين کلي‌گويي‌ها باشد که اتفاقا فوتبال بيشتر بايد مورد توجه قرار گيرد چون به ما ياد مي‌دهد براي رسيدن به هدف، کار گروهي بکنيم، بدون خطا، بدون فريب و بدون زدن حريف. در حالي که در ورزش‌هاي رزمي اگر خشونت به خرج ندهي و حريف را از پا درنياوري، موفق نخواهي شد.
3- چند سال پيش حجت‌الاسلام عليپور- که يک زماني دبير ستاد منشور اخلاقي بودند و الان هم ظاهرا وظايف مشابهي در سازمان ليگ فوتبال دارند- مصاحبه‌اي کرده بودند و گفته بودند: «‌آژانس‌هاي صهيونيستي مي‌آيند و روبرتو باجو- ستاره تيم ملي ايتاليا در دهه 90 ميلادي - را به عنوان بازيکن برتر انتخاب مي‌کنند، در حالي که در همان دوران جان فرانکو زولا بازي مي‌کرده يا در آلمان لوتار ماتئوس بوده.» بعد نتيجه گرفته بودند که دليل اين انتخاب نه توانايي‌هاي فني باجو که مذهب بودايي‌اش بوده و اينکه بعد از اين ماجرا او بيايد در رسانه‌ها توضيح بدهد که در مورد همه اديان مطالعه کرده و ديني بهتر از بودايي پيدا نکرده و با اين روش به اسلام و ادياني که براي صهيونيست‌ها تهديد هستند، ضربه بزند. (نقل به مضمون).
حرف‌هاي آقاي ميرحسيني تا اندازه‌اي آدم را ياد استدلال‌هاي آقاي عليپور مي‌اندازد. اينکه «فوتبال ديگر ورزش نيست»، اينکه «پشت آن باندهاي وحشتناک و مافيايي است» و «اين‌طور نيست که فلان شخصيت مي‌آيد، مي‌شود گل زن برتر اروپا و ... بخشي از آن، استعداد و توانمندي است بخش ديگر آن برندسازي است، چون مثلا قرار است تبليغات فلان محصول به واسطه او انجام شود...» جز مشتي حرف‌هاي کلي نيست. فرض کنيم خيلي از اين حرف‌ها هم درست باشد. مثلا همه مي‌دانند کنار يا به قول آقاي ميرحسيني، پشت فوتبال، بنگاه‌هاي شرط بندي زيادي فعاليت مي‌کنند، يا شبکه‌هاي تلويزيوني درآمدهاي سرسام‌آور دارند و گاهي همين شبکه‌هاي تلويزيوني و اسپانسرها، حتي بر شکل و زمان و مکان برگزاري برخي مسابقات معتبر هم تأثير مي‌گذارند. اما آيا اين روابط پيچيده و به اصطلاح پشت پرده‌ها فقط در فوتبال هست؟ يعني در وزنه‌برداري که رئيس فعلي فدراسيون ايران ادعا مي‌کرد که برخي از عوامل صهيونيستي براي‌ فدراسيون جهاني‌اش تصميم مي‌گيرند، چنين شائبه‌هايي نيست؟ در کشتي که اميررضا خادم، قهرمان سرشناس ايراني براي گرفتن يک کرسي فدراسيون جهاني‌اش، به رقيب ناشناسي از قطر مي‌بازد، پشت پرده و لابي و قدرت و پول وجود ندارد؟
4- در مورد آقاي غلامرضا ميرحسيني يک واقعيت وجود دارد. زماني که ايشان به رياست شبکه 3 منصوب شدند، دوستان‌شان در برخي سايت‌هاي خبري، احتمالا براي خودشيريني يا هر چيز ديگري، عکسي از ايشان با لباس کاراته منتشر کردند در حالي که پاهاي‌شان را 180 درجه باز کرده بودند. بعد هم زير عنوان «آمادگي مدير جديد و ورزشکار شبکه سه» سوابق‌شان را اين طور شرح داده بودند: « وي علاوه بر حضور در عرصه مديريت، يک ورزشکار حرفه‌اي نيز هست. در سابقه فعاليت‌هاي ورزشي دکتر ميرحسيني مي‌توان به عناوين و افتخارات زير اشاره کرد. کمربند مشکي دان يک کاراته سبک کان ذن ريو، کمربند مشکي دان سه تکواندو...».
چه بسا اين همه تأکيد بر همخوان بودن کاراته و تکواندو و ووشو با فرهنگ و سبک زندگي ايراني و دور بودن فوتبال از اين فرهنگ و سبک زندگي، به همين اندازه شخصي و سليقه‌اي باشد.
5- سابقه ديگر مديران صداوسيما به ما مي‌گويد اولين گفت‌و‌گوي آقاي ميرحسيني، يکي از آخرين گفت‌و‌گوهاي ايشان باشد. مثل قبلي‌ها، ايشان هم به سرعت ياد خواهند گرفت که کاري که دوست دارند را بکنند بي‌آنکه نياز باشد به کسي يا جايي دليلش را توضيح بدهند.