کد خبر: ۸۷۰۹۴
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۳۰

عربستان سعودي و جنگ مشروعيت در يمن

 «لارا آرياني» در يادداشتي که وبسايت چپگراي «جدلية» منتشر کرده است، به بهره گيري رژيم سعودي از جنگ يمن جهت ايجاد مشروعيت سياسي و تحکيم هژموني نظامي خود پرداخته است.

شفقنا نوشت: در بخشي از اين يادداشت آمده است:

روز 21 آوريل 2015، ائتلاف حکومت هاي عربي به رهبري سعودي اعلام کرد «عمليات طوفان قاطع» که روز 25 مارس عليه يمن آغاز شد، به مرحله اي جديد و صلح آميزتر با اسم رمز «عمليات بازگشت اميد» وارد شده است. مدتي کوتاه پس از آن، «عبد ربه منصور هادي» اولين سخنراني خود خطاب به ملت يمن را از غربت و در عربستان سعودي ايراد کرد، و بسياري از همان اتهامات و اتمام حجت ها عليه حوثي ها را تکرار کرد. بمباران تنها چند ساعت پس از اعلاميه ي ائتلاف از سر گرفته شد، و با گذشت بيش از يک هفته از آن، هيچ نشانه اي از کاهش آن به چشم نمي خورد. گويا به غير از نامگذاري اين جنگ، تغيير چنداني رخ نداده است. اما مسئله اي که اين مرحله ي جديد بر آن صحه گذاشته است اين است که هر نوع تلاش از سوي عربستان سعودي با هدف «صلح» در يمن – چه تحت نقاب «عمليات بازگشت اميد» و چه غير آن – احتمالا خشونت بارتر و دائمي تر از جنگ فعلي اش خواهد بود.

عربستان سعودي از «عمليات طوفان قاطع» (و در حال حاضر «عمليات بازگشت اميد») بهره گرفته است تا فصلي جديد را در تاريخ خود به عنوان يک قدرت نظامي و سياسي رقم بزند. ترديد چنداني وجود ندارد که اين پادشاهي برنامه دارد تا موقعيتي هژمونيک در منطقه شبيه به موقعيت ايالات متحده به دست آورد. از «ائتلاف مشتاقان» (و رشوه گيرندگان) که خيلي سريع کنار هم وصله شدند و عمليات هاي نظامي که به طور مبالغه آميزي نامگذاري مي شوند گرفته تا کنفرانس هاي خبري روزانه که ممکن است با دستور جلسات ناتو درباره افغانستان اشتباه گرفته شود، به وضوح چنين بر مي‌ آيد که عربستان سعودي خود را و پرسوناي نظامي اش را از ايالات متحده الگو برداري کرده است. شايد آنچه آشکارتر از هرچيز ديگر تلاش عربستان سعودي را براي مصادره ي صداي هژموني آمريکا در منطقه برجسته مي سازد، اين است که اين پادشاهي نظامي گري سلطه جويانه و يکجانبه ي خود را تحت ادبيات عدالت و درستکاري پنهان کرده است. درست همانطور که «جورج و. بوش» رييس جمهور آمريکا جنگ خود عليه عراق را به نام «دموکراسي» و «آزادي» آغاز کرد، «ملک سلمان» و پسرش «محمد» که وزير 28 ساله ي دفاع و جانشين وليعهد است، از ادبيات «مشروعيت» براي توجيه اعمال بيرحمانه ي خود در يمن استفاده کردند.

خود مفهوم «مشروعيت» به چنان استعاره ي مرکزي اي در اين جنگ تبديل شده است که در روزي که بمباران آغاز شد، سخنگوي ائتلاف تحت رهبري سعودي با اعتماد به نفس و به شکلي ابهام‌ آفرين اعلام کرد عربستان سعودي «به هماهنگي با مشروعيت ادامه مي دهد». همانطور که مهمل بودن اين اظهار نظر با پرسش چنداني روبرو نشد، گويا خامي و زمختي اين پروپاگاندا نيز ادعاهايش را زير سوال نبرد. ظرف چند ساعت پس از آغاز «عمليات طوفان قاطع»، مشخص شد که عربستان سعودي قدرت ديکته کردن روايت جنگ را دارد. سعودي از ادبيات «مشروعيت» استفاده کرد تا سياست هاي قدرت را پنهان سازد و دوگانه هايي را [بر اذهان عمومي] تحميل کند که از آغاز «جنگ جهاني عليه ترور» به گوش همه بسيار آشنا شده است: مشروع در مقابل نامشروع، حکومت در مقابل تروريست ها، حق در مقابل باطل، عربستان سعودي/عرب ها در مقابل ايران، سني در مقابل شيعه، و ما در مقابل آنها. بدين ترتيب، حاکمان سعودي از امکان بروز هرگونه گفتمان سياسي بديلي که هم «هادي» و شرکاي سعودي اش را نفي کند و هم اتحاد «حوثي-صالح» را، ممانعت به عمل آوردند، و جلوي بازگشت به پروژه ي تاسيس حکومتي عادلانه تر و نماينده تر را مسدود کردند.

در حالي که عربستان سعودي رهبري و مشروعيت خود را در صحنه ي بين الملل جار زده است، اين رژيم براي توجيه جنگ در داخل کشور نيز شديدا سرمايه گذاري کرده است. رژيم سعودي، همچون ديگر کشورهاي عضو ائتلاف جنگ، از دستي آهنين بهره گرفته است تا رداي درستکاري خود را در داخل کشور حفظ کند. عربستان سعودي جريمه هاي بزرگ و مجازات زندان بيست و پنج ساله براي هر شهروند سعودي که از جنگ انتقاد کند مقرر کرده است. بحرين، کويت، اردن، و احتمالا ديگر کشورهاي عضو ائتلاف، خيلي سريع پا جاي پاي سعودي گذاشتند.

با اين حال، کشورهاي ائتلاف در تلاش براي جلب حمايت يا دست کم رضايت مردمان خود، تنها نيستند. «هادي» و دولتش که در غربت است، «حوثي ها» و هوادارانشان، و هر گروه ديگري که سهمي در قمار سياست يمن دارد، بازيگران اصلي در جنگي طولاني تر بر سر مشروعيت بوده اند که در يمن جريان داشته است؛ جنگي که آغازش به پيش از «عمليات طوفان قاطع» باز مي گردد و باعث ايجاد شرايط سياسي اي شده است که زمينه ساز چنين جنگي شده است.

جنبش حوثي: از صعدة تا صنعا
«انصار الله»، جنبشي که بيشتر با عنوان «حوثي ها» شناخته مي شود، ادعاهاي خود را درباره مشروعيت دارد. حتي پيش از اينکه انقلاب در سال 2011 آغاز بشود، آنها يک دهه بود که در شمال درگير شورشي فعال عليه رژيم «علي عبدالله صالح» رييس جمهور وقت بودند. با اين حال، مشتاقانه سلاح خود را بر زمين گذاشتند و با اتوبوس هاي پر از زن و مرد به سمت «صنعا» شتافتند تا به جنبش خشونت پرهيز در «ميدان تغيير» بپيوندند. آنها، در کنار ديگر معترضان، خواستار استعفاي «صالح» و پيکربندي دوباره ي حکومت در راستاي موازين عادلانه تر شدند. دوران پس از انقلاب در ابتدا شاهد انتخاب «هادي» معاون اول وقت «صالح» در انتخاباتي با يک کانديدا بود – که پس از پايان دوره ي دو ساله اش در فوريه 2014 به حکومت خود ادامه داد – و پس از آن «کنفرانس گفتگوي ملي» برگزار شد. «کنفرانس گفتگوي ملي» يک فرايند انتقالي بود که «شوراي همکاري خليج [فارس]» واسطه ي آن شد و در آن از نمايندگان همه ي شاخه هاي سياسي اصلي يمن دعوت به شرکت شد، اگرچه رهبران متعددي از جنبش جدايي طلب جنوب، موسوم به «حراک»، از همان آغاز اين کنفرانس را تحريم کردند.

تا قبل از اينکه «کنفرانس گفتگوي ملي» به پايان خود برسد، دو تن از نمايندگان حوثي ها ترور شده بودند و جنبش جواناني که انقلاب را به راه انداخته بود عملا به محاق رفته بود. هم حوثي ها و هم جدايي طلبان جنوب، نتايج «کنفرانس» را محکوم کردند. فضاي باز سياسي که در جريان انقلاب 2011 به وجود آمده بود تا دولت را عادلانه تر و نماينده تر کند، گويا زمانش به سر آمده بود. نهادهاي سياسي که «صالح» براي جاودانه ساختن سلطه ي استبدادي اش تاسيس کرده بود، دست نخورده باقي ماند. «حوثي ها»، که ظاهرا به نتيجه ي انقلاب اميد فراواني بسته بودند، حق داشتند نگران بازگشت وضعيتي باشند که در آن از نظر سياسي، اقتصادي، و فرهنگي، به حاشيه رانده شده بودند.

انقلاب 2011 و نفي سلطه ي «صالح» در نتيجه ي آن، شرايطي را ايجاد کرد که تحت آن جامعه ي يمن احساس کرد حق دارد و مي تواند يک نظام سياسي اقتدارطلب را به چالش بکشد. سرنگوني «صالح» و وعده ي انقلاب مبني بر ايجاد يک حکومت دموکراتيک، به يمني هايي که متعلق به تمام اقشار بودند – و نه فقط خواص سياسي سنتي – حس مالکيت و توقع نسبت به نظام سياسي شان را داد. اين وهله، فرصتي حياتي براي گسست از وضعيت موجود به نفع يک وضعيت بهتر ايجاد کرد. اما دوران پسا-انقلاب، شاهد اين بود که بازماندگان رژيم «صالح» - و از جمله وکلاي عربستان سعودي – فرايندي انتقالي را مديريت کردند که تعمدا سد راه اهداف انقلاب شد و ساختارهاي قدرت رژيم سابق را تحکيم کرد. بنابراين جاي تعجب نيست که «حوثي ها»، در کنار ديگران، اين فرايند انتقالي، رياست جمهوري «هادي»، و دولتش را، نامشروع اعلام کردند.

دولت يمن در غربت
در اين اثنا، بخش عمده اي از جمعيت ديگر کشورهاي جهان، از جمله شهروندان کشورهايي که بخشي از «عمليات طوفان قاطع» هستند، به سختي قادر به فهم گره هاي کور و متغير سياست يمن هستند. آنها ثابت کرده اند مخاطباني شنوا براي اين روايت هستند که «حوثي ها» را مي توان جايگزين «ايران» کرد و اين جنگ چيزي بيش از يک نزاع قدرت منطقه اي بين عربستان سعودي و ايران نيست؛ يا بدتر از آن، احياي يک اختلاف قرون وسطايي بين سني ها و شيعه ها. «هادي» و دولتش، يا هرچه که از آن به جاي مانده باشد، مشتاق ترين هواداران اين روايت «جنگ نيابتي» هستند. در روز 12 آوريل 2015، «هادي» يادداشتي در روزنامه نيويورک تايمز منتشر کرد و همه ي تقصيرها در بحران يمن را مستقيما بر گردن ايران انداخت. داستاني که او تعريف مي کند و عربستان سعودي هم هوادارش است، اين است که او رييس جمهور «مشروع» و منتخب دموکراتيک يمن است. طبق اين روايت، ايراني ها، به عنوان گردانندگان پشت صحنه ي «حوثي ها»، دولت «هادي» را سرنگون کردند تا کنترل يمن را در دست بگيرند، کشوري که مرزي طولاني و ناامن را با عربستان سعودي مشترک است و جايگاه استراتژيکش در تنگه ي «باب المندب» کنترل بر تمام عبور و مرور به «کانال سوئز» را فراهم مي آورد. به علاوه، او مدعي است که، «عمليات طوفان قاطع» عملياتي از نظر حقوقي و اخلاقي موجه است که صرفا به دعوت دولت «مشروع» يمن آغاز شده است. اين واقعيت که «علي عبدالله صالح» رييس جمهور سرنگون شده و ده ها هزار سرباز يمني وفادار به او، - در اتحادي که اخيرا و به شکل غير منتظره رخ داد - حمايتي حياتي براي حوثي ها فراهم آورده اند، به سادگي در روايت «دست نشاندگان ايران» نمي گنجد.

تا زمان نگارش اين يادداشت، «هادي» به «حکومت» از رياض ادامه مي دهد. او از طريق فرامين فيس بوکي خطاب به «عموم مردم» و اعمال عاجزانه ي قدرت رياست جمهوري براي جابجا کردن انتصابات کابينه در ميان هوادارانش که توانسته اند خود را به غربت در پايتخت سعودي برسانند، حکومت مي کند. اگرچه جامعه ي يمن بر ضعف و بي عرضگي «رييس جمهور مشروع» يمن مي خندد و مي گريد، بي ترديد «هادي» و معاونانش (دست کم در آغاز) نقشي حياتي در تکامل استراتژي نظامي و سياسي براي «عمليات طوفان قاطع» ايفا کردند. عجيب است که عربستان سعودي و دولت «هادي» بر حمايتي که از سوي مردان نظامي يمني در رياض، از جمله ژنرال «علي محسن» فراهم شده است، تاکيد بيشتري نکرده اند. با توجه به اينکه عمليات نظامي شديدا بر «دعوت» و دخالت دولت يمن متکي بوده است تا اتهام يکجانبه گرايي غير قانوني را از خود سلب کند، اين ناديده انگاري را شايد بهتر از هر چيز بتوان با اين مسئله توضيح داد که عربستان سعودي تا چه حد مشتاق است که ثابت کند خودش قادر به مديريت جنگ است.

خشونت جنگ و صلح
عمليات نظامي هم اکنون در ماه دوم خود است و يک بحران انساني فاجعه آميز در يمن به وجود آورده است. عربستان سعودي زيرساخت هاي حياتي – همچون فرودگاه ها، جاده ها، کارخانه ها، و نيروگاه هاي برق – را هدف قرار داده است، آن هم در کشوري که به سختي توان حفظ چنين زيرساخت هايي را دارد، چه برسد به اينکه توان بازسازي آن را داشته باشد. اهداف غير نظامي، از جمله يک کمپ پناهندگي، انبار توشه ي کمک هاي انساني «آکسفام»، ايستگاه هاي گاز، مدارس، و ساختمان هاي مسکوني، هدف حمله قرار گرفته اند، که به تلفات عمده اي منجر شده است. اين عمليات محاصره اي دريايي و هوايي بر کشوري تحميل کرده است که بيش از نيمي از جمعيتش فاقد امنيت غذايي است و عمده ي مواد غذايي اش، از جمله تقريبا تمام محموله هاي برنج و آرد آن، وارداتي است. اين تحريم باعث کمبود سوخت شده است که تقريبا تمام انواع حمل و نقل را دچار وقفه کرده است. اين تحريم ضمنا دسترسي به آب را نيز غيرممکن کرده است و خطر قطع کامل ارتباطات از راه دور را به دنبال دارد.

عليرغم تلفات رو به افزايش غير نظاميان و زندگي روزمره اي که به شکل فزاينده اي غير قابل تحمل مي شود، تعداد قابل توجهي از يمني ها از «عمليات طوفان قاطع» حمايت مي کنند. افراد بسياري، به خصوص کساني که جنگ با حوثي ها در جنوب را تجربه کرده اند، در حمايت خود از يک عمليات نظامي که رقباي سياسي شان را هدف قرار مي دهد، موضع سياسي عملگرايانه اي دارند. اما بسياري از ديگر افراد، شک و بدبيني کمتري نسبت به نقش عربستان سعودي در يمن دارند. برخي ها سعودي ها را همچون «برادران» خود در تاريخي دراز از تبادلات فرهنگي، مذهبي و اقتصادي مي بينند، و عربستان سعودي را همچون سد محفاظ «جهان عرب» در مقابل نفوذ ايران مي دانند. آنها که کمتر احساساتي هستند استدلال مي کنند که مداخله ي سعودي در مقايسه با ديگر مداخلات خارجي (به طور خاص، مداخله ي ايران) خوش خيم تر است، چرا که دست کم عربستان سعودي به صلح و ثبات منطقه اي تمايل دارد، هرچند صرفا به خاطر منافع سياسي خودش.

حد و اندازه ي دخالت ايران در يمن به طور کلي، و نفوذ آن بر حوثي ها به طور خاص، موضوع بحث و جدل فراواني بوده است. درحالي که حاکمان سعودي شديدا بر روايت «حوثي ها به مثابه دست نشاندگان ايران» تکيه کرده اند، روزنامه نگاران و نمايندگان ديگر دولت ها، از جمله ايالات متحده، ديدگاهي شکاکانه تر نسبت به حد و اندازه ي مسئوليت ايران در «صنعا» ابراز داشته اند. با اين وجود، بحث بر سر اندازه و تاثير دخالت ايران در يمن همچنان ربطي به انتقاد از عمليات نظامي سعودي ندارد. بدتر از آن اينکه، کارکرد اين روايت اين است که تعمدا توجه را از نيم قرن مداخله ي سعودي در يمن منحرف مي کند، مداخله اي که تاثير آن بسي زيان بخش تر از مداخله ي هر قدرت خارجي ديگري بوده است. حتي «کنفرانس گفتگوي ملي»، که قرار بود محصولي از انقلابي باشد که قلب ها و اميدهاي مردم سراسر يمن را تسخير کرده بود، استفاده اي جز اين نداشت که ابزاري باشد براي ايجاد تاخير در فرايند تغيير، در حالي که عربستان سعودي و متحدانش در يمن قدرت خود را تحکيم کردند و نهادهاي استبدادي که در دوران صالح تاسيس شده بود تقويت کردند. با اين حال ابدا هيچ بحثي درباره مداخله ي ده ها ساله ي عربستان سعودي در امور يمن و پشتيباني مالي آن از سياستمداران يمني از تمام احزاب، از جمله کساني که در عاليترين سطوح مديريتي بودند، به چشم نمي خورد. بحران انساني که امروزه وجود دارد محصول اين عمليات نظامي نبود، بلکه حاصل رژيم اقتصادي و سياسي اي بود که «صالح» ايجاد کرد و «هادي» جاودانه کرد. بسي پيش از آنکه اولين بمب بر سر يمن فرود آيد، يمن با يک بحران غير قابل عبور آبي، يک اقتصاد فلج، يک دولت مرکزي ورشکسته، و يک قحطي پديدارشونده، روياروي بود. نقش عربستان سعودي در زمينگير کردن اقتصاد و حفظ يک رژيم سياسي فاسد و ناکارامد، ناچيز نبود. بنابراين اينکه عمليات نظامي يکجانبه ي عربستان سعودي با ادعاي کمک به مردم يمن، محافظت از استقلال يمن، و مبارزه با «مداخله خارجي» در امور آن است، از آن هم بيشتر خنده دار و غم انگيز است.

پيروزي سعودي، زيان يمني
اگرچه عربستان سعودي احتمالا «عمليات طوفان قاطع» را با اين پيش بيني آغاز کرد که بمباران پر سروصداي آن به تسليم سريع و قاطع «حوثي ها» و متحدشان «صالح» منجر خواهد شد، اين عمليات همين الان هم اولين نامگذاري مجدد خود را پشت سر گذاشته است. در اين اثنا، حوثي ها همچنان سرکش باقي مانده اند. هنوز مشخص نيست آيا عربستان سعودي از يمن «پيروز» بيرون خواهد آمد يا نه؛ فارغ از اينکه در آغاز «عمليات بازگشت اميد» اعلام پيروزي کردند. شايد عربستان سعودي خسته و شکست خورده از ميدان جنگ خارج شود. يا به طور نحس تري، عمليات عربستان سعودي پا جاي پاي هم نام خود بگذارد، يعني «عمليات بازگشت اميد» اصلي، عملياتي از سوي ارتش آمريکا در سومالي که در ادبيات پرهيزکارانه ي «مداخله ي بشردوستانه» پنهان شده بود. مثل عربستان سعودي در اين روزها، دولت آمريکا به دنبال اين بود که از «عمليات بازگشت اميد» به عنوان «نمونه»اي از رهبري نظامي سلطه جويانه اش استفاده کند، اما نيروهاي آمريکايي در باتلاق جنگ فرو ماندند و عمليات به شکل بدي پايان يافت، که در نتيجه براي سومالي ويراني به جاي گذاشت و براي ايالات متحده يک رسوايي نظامي ديگر.

تقريبا پنجاه سال از آخرين زماني مي گذرد که عربستان سعودي و مصر به يمن تجاوز کردند تا رژيم منتخب خود را در يمن (دوباره) منصوب کنند. جنگ دهه ي 1960 با شکست امامت زيدي تحت حمايت سعودي، غلبه ي رژيم جمهوري در يمن شمالي، و تاکيد مجدد بر برتري سياسي و نظامي ناسيوناليسم عربي ناصريستي (هرچقدر هم که اين پيروزي کوتاه بود)، پايان يافت. قدرت و ائتلاف ها با گذشت زمان تغيير کرده است، اما انگيزه ي تجاوز مثل سابق باقي مانده است. عربستان سعودي پس از دهه ها تجهيز اسلام سياسي به عنوان سدي محافظ در مقابل ناسيوناليسم عربي ناصريستي و ديگر ايدئولوژي هاي چپ، به عنوان پيروز و مقتدر ظاهر شده است. امروز عربستان سعودي، به جاي انجام معاملات سياسي پنهان پشت درهاي بسته، پشتيباني مالي از وکلاي محلي، يا اعزام لشکرهاي مبلغان و جاسوس هاي مذهبي و فرهنگي، به دنيا مي گويد که بر قدرت خود صريحا و با اقتداري که تنها «مشروعيت» مي تواند مؤيد آن باشد، تاکيد مي گذارد.

اگر عربستان سعودي بتواند در اين عمليات ادعاي «پيروزي» کند، کنترل يمن که در چند دهه ي گذشته در اختيار داشته است و در دوره ي پس از انقلاب 2011 به دنبال حفظ آن بود، با سلطه جويي، حق به جانبي، و «مشروعيت»ي تحکيم خواهد شد که هيچگاه داراي آن نبوده است. عربستان سعودي همين حالا هم سوداي يک «طرح مارشال» براي يمن و دورنماي ورود يمن به «شوراي همکاري خليج [فارس]» به عنوان بازپرداخت ويراني ماجراجويي هاي نظامي فعلي اش را در سر دارد. نظام اقتدارگرايي که عربستان سعودي سالهاست از آن حمايت کرده است و به دنبال نجاتش در فرايند انتقال بود، به گونه اي تحکيم خواهد شد که رژيم صالح هرگز تصور آن را هم نمي کرد. اگرچه دورنماي دلارهاي نفتي و اشتغال در کشورهاي «شوراي همکاري خليج [فارس]» براي کشوري گرسنه و جنگ زده، ممکن است فريبنده جلوه کند، «عمليات بازگشت اميد» کماکان يادآوري ديگري است بر اين واقعيت که عربستان سعودي هيچگاه يک واسطه ي صادق براي صلح و کاميابي در يمن نبوده است، و در عوض اغلب در سايه هاي ويرانگرترين منازعات يمن کمين مي کند. در بهترين سناريو، زماني که پرتاب موشک ها متوقف شود و مذاکرات آتش بس در عمان يا هر منطقه ي «خنثا»ي ديگري پايان يابد، يمن مجبور است با پيامدهاي [حضور حوثي ها] به جاي دست سنگين يک قدرت امپرياليستي که هميشه هرکاري از دستش برآمده براي تخريب و تضعيف حکومت يمن انجام داده، دست به گريبان شود. و همچون هميشه، هزينه ي قدرت را مردم خواهند پرداخت، با اميدها و جان هايشان.