کد خبر: ۸۷۱۶۸
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۲۵۴۱
واشنگن پست:

چگونه می توان خشم عربستان از توافق هسته ای ایران را فرونشاند؟ / آمریکا با سعودی مثل آلمان غربی برخورد کند

یکی از پیامدهای مذاکرات هسته ای آمریکا ، افزایش تنش ها بین این کشور با متحدانش در منطقه بوده است. عربستان با تهدید خرید جنگ افزار هسته ای از پاکستان، بیشترین نارضایتی خود را از دپیلماسی آمریکا در قبال ایران، نشان داده است.

واشنگتن پست نوشت: یکی از پیامدهای مذاکرات هسته ای آمریکا ، افزایش تنش ها بین این کشور با متحدانش در منطقه بوده است. عربستان با تهدید خرید جنگ افزار هسته ای از پاکستان، بیشترین نارضایتی خود را از دپیلماسی آمریکا در قبال ایران، نشان داده است.

به گزارش پایگاه خبری «تیک»، سالهاست که آمریکا درباره فعالیت های هسته ای ایران تضمین هایی را به عربستان داده است، برای مثال، در سال 2009 هیلاری کلینتون ، وزیر خارجه وقت آمریکا ، قول داد چنانچه ایران به سلاح هسته ای دست یابد، آمریکا عربستان را زیر «چتر دفاعی » خود قرار خواهد داد.

متاسفانه این رویکرد در کاهش تنش ها کامیاب نبوده است. اخیراً ملک سلمان، پادشاه عربستان، به گونه ای معنادار، از شرکت در اجلاس امنیتی کمپ دیوید که برای اطمینان بخشیدن به کشورهای نگران حاشیه خلیج فارس برگزار شد ، شرکت نکرد.

به اعتقاد برخی تحلیلگران، دیپلماسی آمریکا در قبال ایران به طور اجتناب ناپذیری موجب تضعیف ائئلاف های آمریکا در خاورمیانه خواهد شد و آمریکا مجبور می شود با بازنگری نظر در توافق هسته ای جاری و با رها کردن مذاکرات با هدف توسل به اقدام نظامی ،متحدانش را به گونه ای آرام کند.

با وجود این، رویدادهای تاریخی حاکی از آنست که آمریکا می تواند واکنش های ناخوشایند متحدانش را بدون رها کردن دیپلماسی منطقی خود ، مدیریت کند. سیاستگذاران آمریکا می توانند با بهره جستن از وابستگی نظامی عربستان به آمریکا، مانع از پیگیری و رسیدن عربستان به سلاح هسته ای شوند و هم زمان نیز به طور گسترده دستور کار خود را در این منطقه پیش ببرند.

پیشینه تاریخی نشان می دهد که آمریکا وضعیت مشابه و سختی را در مدیریت ائتلاف خود با یکی از نزدیک ترین متحدانش در دوران جنگ سرد، یعنی آلمان داشته است. همانند وضعیت امروز عربستان، در دهه های 1950 و 1960 سران آلمان غربی نگران گسستن پشتیبانی امنیتی آمریکا بودند و از آن بیم داشتند که فشارهای داخلی آمریکا برای کاهش هزینه های اعزام نیرو به خارج از کشور، موجب خروج نیروهای آمریکا از اروپا شود.

در دهه 1960 نیز آلمان غربی از تلاش های آمریکا برای رسیدن به توافق کنترل تسلیحات با شوروی سابق خشمگین بود که از جمله این توافق ها ، «پیمان منع آزمایش محدود هسته ای» و پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای (ان پی تی) بودند. در نتیجه، مانند امروز عربستان، رهبران آلمان غربی تلاش کردند برای کاهش وابستگی خود به آمریکا به سوی سایر متحدان خود گام بردارند و برنامه دستیابی به جنگ افزار هسته ای را دنبال کنند.

در اواخر دهه 1950 آلمان غربی مذاکرات با فرانسه و ایتالیا را درباره تولید مشترک سلاح هسته ای آغاز کرد و در اوایل دهه 1960 گفتگوهای محرمانه ای را با فرانسه برای تامین مالی فعالیت های غنی سازی اورانیوم این کشور با امید به آنکه فرانسه هم به نوبه خود سلاح های هسته ای خود را در اختیار آلمان قرار دهد ، آغاز نمود .

سیاستگذاران آمریکا به جای جلب رضایت آلمان غربی از طریق رها کردن مذاکره با شوروی، راهبرد فشار و اجبار را آغاز کردند. «کندی» ، رییس جمهور وقت آمریکا، تهدید کرد چنانچه آلمان غربی برای رسیدن به سلاح هسته ای تلاش کند آمریکا به سرعت نیروهای نظامی اش را از خاک این کشور خارج خواهد کرد.

این تهدید باعث شد تا آلمان غربی در سال 1963 با رها کردن و انکار همکاری هسته ای با فرانسه، خود را کشوری غیر هسته ای اعلام و پیمان منع آزمایش محدود را امضا کند. پس از مدتی ، هنگامی که رهبران آلمان غربی از دست کشیدن دائمی از گزینه هسته ای کشورشان، خودداری کردند ، جانسون ، رییس جمهور وقت آمریکا بار دیگر راهبرد و اهرم فشار و اجبار را علیه آلمان به کار گرفت. والت روستو ، مشاور امنیت ملی آمریکا ،در سال 1968 در دیدار با رئیس پارلمان آلمان به این موضوع اشاره کرد که هر گونه تصمیمی از سوی آلمان برای رسیدن به سلاح هسته ای ،ائتلاف آلمان و آمریکا را از بین خواهد برد و آلمان را در معرض شرایط بسیار دشواری قرار می دهد که امکان دارد کاملا این کشور را نابود کند.

در این زمان، برای آمریکا مدیریت کردن نگرانی های آلمان غربی مستلزم آن بود که قول دهد چنانچه آلمان فعالیت های هسته ای خود را محدود کند ، آمریکا حمایت نظامی خود از این کشور را ادامه خواهد داد و به تعهدات خود در قبال این کشور و حضور سربازان آمریکایی در خاک آلمان، ادامه دهد و آلمان نیز به گروه برنامه ریزی هسته ای ناتو، ملحق خواهد شد.

به این ترتیب، آمریکا برای محدود کردن جاه طلبی های هسته ای آلمان غربی و از سوی دیگر برای رسیدن به اهداف وسیع سیاست خارجی خود، هر دو راهبرد «تضمین » و «اجبار» را به کار گرفت.

تجربه آمریکا در قبال آلمان غربی در خلال جنگ سرد، رهنمود و درس های مهمی برای رویکرد جاری آمریکا در قبال عربستان به همراه دارد. درست همانند آلمان غربی، عربستان برای سلاح ،آموزش و حمایت نظامی به آمریکا و شرکای این کشور وابسته است. آمریکا با سوء استفاده از نگرانی عربستان در باره متعهد کردن آمریکا برای تامین امنیت این کشور، می تواند برای پیشگیری از رسیدن عربستان به سلاح هسته ای، این کشور را به تحریم نظامی، تهدید کند. افزون بر این ، تهدید به تحریم نظامی می تواند بر اساس قوانین آمریکا باشد که در آن هر گونه کمک اقتصادی و نظامی آمریکا به هر کشوری که سرگرم دستیابی به سلاح هسته ای است، ممنوع شده است .

اصولا عربستان نیز می تواند با تهدید به کاهش یا قطع تامین نفت برای آمریکا از تحریم نظامی این کشور علیه خود جلوگیری کند. اما با رشد سریع فناوری های جدید در تولید نفت در آمریکای شمالی، وابستگی آمریکا به واردات نفت کاهش یافته است و می تواند این اهرم اقتصادی عربستان را بی اثر کند.

البته، موقعیت امروز عربستان کاملاً به وضعیت آلمان غربی سابق شباهت ندارد. برخلاف آلمان غربی، عربستان برای حفاظت از تمامیت ارضی خود متکی به سربازان آمریکایی یا سلاح هسته ای نیست و می تواند از کشورهای دیگر به جز آمریکا جنگ افزارهای پیشرفته مورد نیاز خود را تامین کند. با وجود این ، برای عربستان پیدا کردن جایگزینی مناسب برای سلاح های متعارف آمریکا، مشکل خواهد بود چون سازوبرگ نظامی آمریکایی موجود در انبارهای عربستان با سلاح های جنگی ساخت سایر کشورها الزاما سازگاری ندارند و از سوی دیگر این تجهیزات برای حفظ کارآیی و عملکرد خود به قطعات یدکی آمریکایی و دستور العمل های فنی آنها نیاز دارد. چنانچه آمریکا تصمیم بگیرد به کمک های نظامی و همکاری با عربستان پایان دهد این امر می تواند نیروهای نظامی عربستان را فلج کند.

 این راهبرد «اجبار» بدون تضمین های لازم، نمی تواند موفق باشد. آمریکا باید به شرکای عربستانی خود قول دهد که در ازای پذیرش دیپلماسی آمريکا درباره ایران ، آنها برای تامین امنیت ملی خود ، از سوی آمریکا مزایا و امکاناتی را دریافت خواهند کرد از جمله مهمات و جنگ افزار های بسیار پیشرفته، آموزش های نظامی، همکاری علیه نفوذ منطقه ای ایران و حمایت از عملیات نظامی که همگی می توانند منافع هر دو کشور را تامین کنند.

این تضمین ها همانند یک پیمان، نیاز به تعهدات الزام آور ندارد چون آمریکا پیش از این هم در جنگ خلیج (فارس ) نشان داد که برای حفاظت از امنیت عربستان از نیروهای خود استفاده می کند و اخیرا نیز در عملیات نظامی به رهبری عربستان در یمن، برای این کشور کمک های اطلاعاتی و پشتیبانی تامین کرده است . برتری نظامی آمریکا به معنای آنست که عربستان جایگزینی برای دریافت این گونه خدمات ندارد. در نتیجه ، عربستان چاره ای جز وابستگی تسلیحاتی به آمریکا ندارد و همین امر سبب می شود تا نتوانند آمریکا را برای سپردن تضمین جدی تر به آن ها تحت فشار قرار دهند. چنانچه سیاستگذاران آمریکا بر این باورند که توافق اصولی با مهار کردن توانایی های هسته ای ایران ، منافع امنیتی آمریکا را در منطقه می تواند تامین کند ، پس آنها قادر خواهند بود مخالفت عربستان را با راهبرد «سپردن تضمین و اجبار»، مدیریت و مهار کنند .آمریکا با اجرای این راهبرد می تواند روابطش را با هم پیمانانش قوی تر کند ، با دشمنانش درگیر یک دیپلماسی واقع بینانه شود و از گسترش سلاح های هسته ای نیز پیشگیری کند.