روشهاي جهتيابي در طبيعت
جهتيابي با ستارهٔ قطبي
از آنجا که ستارهها به محور ستاره قطبي در آسمان ميچرخند، در نيمکرهٔ شمالي زمين ستارهٔ قطبي با تقريب بسياري خوبي (حدود ۰٫۷ درجه خطا) جهت شمال جغرافيايي (و نه شمال مغناطيسي) را نشان ميدهد؛ يعني اگر رو به آن بايستيم، رو به شمال خواهيم بود.
يافتن ستاره قطبي با دب اکبر
براي يافتن ستارهٔ قطبي روشهاي مختلفي وجود دارد:
به وسيلهٔ مجموعه ستارگان «دبّ اکبر»: صورت فلکي دبّ اکبر شامل هفت ستارهاست که به شکل ملاقه قرار گرفتهاند: چهار ستاره آن تشکيل يک ذوزنقه را ميدهند، و سه ستارهٔ ديگر مانند يک دنباله در ادامه ذوزنقه قرار گرفتهاند. هر گاه دو ستارهاي که لبهٔ بيروني ملاقه را تشکيل ميدهند (دو ستارهٔ قاعده کوچک ذوزنقه؛ لبهٔ پيالهٔ ملاقه؛ محلي که آب از آنجا ميريزد) را [با خطي فرضي] به هم وصل کنيم، و پنج برابر فاصله ميان دو ستاره، به سمت جلو ادامه دهيم، به ستاره قطبي ميرسيم.
به وسيلهٔ مجموعه ستارههاي «ذاتالکرسي»: صورت فلکي ذاتالکرسي شامل پنج ستاره است که به شکل W يا M قرار گرفتهاند. هرگاه (مطابق شکل) ستارهٔ وسط W (رأس زاويهٔ وسطي) را حدود پنج برابرِِ «فاصلهٔ آن نسبت به ستارههاي اطراف» به سوي جلو ادامه دهيم، به ستارهٔ قطبي ميرسيم.
نکات
صورتهاي فلکي ذاتالکرسي و دبّ اکبر نسبت به ستارهٔ قطبي تقريباً روبهروي يکديگر، و دور ستاره قطبي خلاف جهت عقربههاي ساعت ميچرخند. اگر يکي از آنها پشت کوه پنهان بود، با ديگري ميتوان ستارهٔ قطبي را يافت. فاصلهٔ هر کدام از اين دو صورت فلکي تا ستارهٔ قطبي تقريباً برابر است.
اگر براي يافتن ستارهها در آسمان از نقشه ستارهياب (افلاکنما) استفاده ميکنيد، بهخاطر داشته باشيد که ستارهيابها موقعيت ستارهها را در زمان، تاريخ و موقعيت جغرافيايي (طول و عرض جغرافيايي) خاصي نشان ميدهند.
هر چه از استوا به سوي قطب شمال برويم، ستارهٔ قطبي در آسمان بالاتر (در ارتفاع بيشتر) ديده ميشود. يعني ستارهٔ قطبي در استوا (عرض جغرافيايي صفر درجه) تقريباً در افق ديده ميشود،و در قطب شمال(عرض جغرافيايي ۹۰ درجه) تقريباً بالاي سر (سرسو، سمتالرّأس، رأسالقدم) ديده ميشود. بالاتر از عرض جغرافيايي ۷۰ درجه شمالي عملا نميتوان با ستارهٔ قطبي شمال را پيدا کرد.
جهتيابي با هلال ماه
اگر به دليل وجود ابر يا درختان نميتوانيد ستارهها را ببينيد، ميتوانيد از ماه براي جهتيابي استفاده کنيد.
هلال ماه کهنه (نيمه دوم ماه قمري)
ماه به شکل هلال باريکي تولد مييابد، و در نيمههاي ماه قمري به قرص کامل تبديل ميشود، و سپس در جهت مقابل هلالي ميشود. در نيمهٔ اول ماههاي قمري قسمت خارجي ماه (تحدب و کوژي ماه، برآمدگي و برجستگي ماه) مانند پيکاني جهت غرب را نشان ميدهد. در نيمهٔ دوم ماههاي قمري، تحدب ماه به سمت مشرق است.
اگر خطي از بالاي هلال به پايين آن وصل کنيم و ادامه دهيم، در نيمهٔ اول ماه قمري شکل p و در نيمهٔ دوم شکل q خواهد داشت.
کره ماه در نيمهٔ اول ماههاي قمري پيش از غروب آفتاب طلوع ميکند، و در نيمهٔ دوم پس از غروب، تا پايان ماه که پس از نيمهشب طلوع مينمايد.
پيدا کردن جنوب توسط ماه: اگر خطي فرضي ميان دو نوک تيز هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمين ادامه دهيد، تقاطع امتداد اين خط با افق، نقطه جنوب را [در نيمکرهٔ شمالي زمين] نشان ميدهد.
اين روش جهتيابي چندان دقيق نيست، ولي حداقل راهنمايي تقريبي را فراهم ميسازد. در زمان قرص کامل نميتوان از اين روش استفاده کرد. وقتي ماه به صورت قرص کامل است، ميتوان به کمک حرکت ظاهري ماه (که از مشرق به طرف مغرب است) جهتيابي کرد.
روشهاي ديگر جهتيابي در شب
حرکت ظاهري ماه در آسمان از شرق به غرب است.
خوشه پروين: دستهاى (حدود ده تا پانزده) ستاره، به شکل خوشه انگور، در يک جا مجتمع هستند که به آن مجموعه خوشه پروين ميگويند. اين ستارگان مانند خورشيد از شرق به طرف غرب در حرکتند، ولى در همه حال دُمِ آنها به طرف مشرق است.
ستارگان بادبادکي: حدود هفت -هشت ستاره در آسمان وجود دارد که به شکل بادبادک يا علامت سوال ميباشند. اين ستارگان نيز از شرق به غرب حرکت ميکنند، و در همه حال دنباله بادبادکى آنها بهطرف جنوب است.
کهکشان راه شيري تودهٔ عظيمي از انبوه ستارگان است که تقريباً از شمال شرقي به جنوب غربي امتداد يافته است. در شمال شرقي اين راه باريک است، و هر چه به سمت جنوب غربي ميرود، پهنتر ميشود. هر چه به آخر شب نزديکتر ميشويم، قسمت پهن راه شيري به طرف مغرب منحرف ميشود.
روشهاي جهتيابي، قابل استفاده در روز و شب
جهتيابي با قبله
اگر جهت قبله و ميزان انحراف آن از جنوب (يا ديگر جهت هاي اصلي) را بدانيم، ميتوانيم شمال را تشخيص دهيم. مثلاً اگر در تهران ۳۷ درجه از جنوب سمت به غرب متمايل شويم (يعني حدوداً جنوب غربي)، به طرف قبله ايستادهايم. پس هرگاه در تهران جهت قبله را بدانيم، اگر ۳۷ درجه از سمت قبله در جهت عقربههاي ساعت بچرخيم، به طرف جنوب ايستادهايم، و اگر ۱۴۳ درجه (37-180) در خلاف جهت عقربههاي ساعت بچرخيم، به طرف شمال ايستادهايم.
قبله را از راههاي مختلفي ميتوان يافت:
قبلهنما: دقيقترين روش تعيين قبله، بهوسيلهٔ قبلهنماست، که آن هم با يک قطبنما انجام ميگيرد؛ و اگر ما قطبنما داشته باشيم، با آن قطب را مشخص ميکنيم!
محراب مسجد: محراب مساجد به طرف قبله است. در نمازخانهها هم معمولاً جهت قبله مشخص شده است.
قبرستان: مرده را در قبر روي دست راست، به سمت قبله ميخوابانند. پس اگر شما طوري ايستاده باشيد که نوشتههاي سنگ قبر را به درستي ميخوانيد، سمت چپتان قبله است.
دستشويي: از آنجا که قضاي حاجت رو به قبله نبايد باشد، معمولاً توالتها را عمود بر قبله ميسازند. اين هم -در جايي که اصول اسلامي ساخت رعايت شده- ميتواند کمککار باشد.
جهتيابي با قطبنماي دستساز
اگر قطبنمايي به همراه نداشتيد، ولي اتفاقاً يک سوزن يا ميخ کوچک در جيبتان يافتيد، اين روش کمککار شما در ساخت يک قطبنما خواهد بود. البته احتمال استفاده از آن در شرايط واقعي کم است، ولي انجام آن کاري سرگرمکننده است.
با مالش دادن يک سوزن فقط در يک جهت به آهنربا -يا حتي احتمالاً چاقوي خودتان-، يا ماليدن آن فقط در يک جهت به پارچهٔ ابريشمي يا پنبهاي، سوزنْ مغناطيسي يا قطبي ميشود؛ مانند سوزن قطبنما. (مثلاً با ۳۰ بار مالش دادن سوزن به آهنربا از طرف خودتان به سمت بيرون، سوزن به اندازهٔ کافي خاصيت آهنربايي پيدا ميکند.
همچنين مالش سر سوزن از پايين به بالا بر پارچهٔ ابريشمي باعث ميشود که سر سوزن نقطه شمال را نشان دهد). حتي ميتوانيد آنرا در يک جهت ميان موهاي سر خود بکشيد. توجه کنيد که هميشه فقط در يک جهت مالش دهيد.
حال اگر آنرا روي يک چوبپنبه يا پوشال کوچک قرار دهيد(سوزن را به چوبپنبه چسب بزنيد، يا درون آن فرو کنيد؛ يا در دو طرف سوزن چوبپنبههايي کوچک فرو کنيد)، و روي آب (آب راکد يا ظرفي پر از آب) شناور نماييد، مانند يک قطبنما عمل ميکند، و سر سوزن رو به شمال ميچرخد.
براي اينکه سمت شمال و جنوب سوزن را اشتباه نکنيد، اين نکته را در نظر بگيريد که -در نيمکرهٔ شمالي زمين- آن سمت قطبنما که تقريباً رو به خورشيد و ماه است، سمت جنوب است، زيرا آنها در قسمت جنوبي آسمان قرار دارند. همچنين ميتوانيد سوزن را با يک آهنربا امتحان کنيد، و سپس سمت شمال را با علامتي روي آن مشخص نماييد.
روش ديگر ساخت آهنربا اين است که يک ميله يا سوزن آهني يا فولادي را در جهت ميدان مغناطيسي زمين تراز کنيم، و سپس آنرا حرارت داده يا بر آن ضربه وارد کنيم. حال اگر اين آهنربا را روي سطحي با اصطکاک کم قرار دهيم (روي يک تکه چوب کوچک در آب شناور سازيد، يا مثلاً سوزن را با يک ريسمان غيرفلزي آويزان(معلق) نماييد) قطبنماي ما کار ميکند؛ يعني ميله آنقدر ميچرخد تا در راستاي ميدان مغناطيسي زمين (شمالي-جنوبي) قرار گيرد.
مغناطيسي کردن سوزن با باتري: اگر سيمي را دور سوزن بپيچانيد و براي چند دقيقه سر سيم را به ته باتري وصل کنيد، سوزن مغناطيسي ميشود.
به دليل کشش سطحي آب، ميتوان سوزن را به تنهايي روي سطح آن شناور کرد. مثلاً ميتوان سوزن را روي کاغذي گذاشت، و کاغذ را روي آب گذاشت. اگر کاغذ روي آب بماند که بهتر، و اگر کاغذ در آب فرو برود احتمالاً سوزن روي آب باقي ميماند. اگر سوزن را با گريس يا روغني غيرقابلحل در آب چرب کنيد (مثلاً با مالش سوزن به موهاي خود سوزن را چرب نماييد)، کار آسانتر خواهد شد. چرب بودن سوزن سبب ميشود که سوزن روي سطح آب شناور بماند.
جهتيابي با نشانههاي طبيعي
هرگونهاي از درختان برشها و خصوصيات خاصّ خود را دارد. باد و آفتاب بر درختان تأثير ميگذارند و اين سرنخي است براي محاسبه جهت شمال-جنوب.
اين روشها خيلي قابل اطمينان نيستند. مثلاً «باد غالب» ممکن است حالت عادي را به طور قابلملاحظهاي تغيير دهد و باعث تغيير و انحراف آن شود. همچنين در جنگلهاي انبوه -به دليل عدم نفوذ و رسوخ آفتاب درون آنها- برخي روشها کارا نخواهند بود. اگر از علامتهاي طبيعي استفاده ميکنيد، براي تصميمگيري، بايد هر چند تا علامت مختلف را که ميتوانيد پيدا کنيد.
بسياري از روشهاي زير بر اساس آفتاب هستند: در نيمکرهٔ شمالي زمين، جهت رو به جنوب در معرض آفتاب بيشتري است. تابش خورشيد رشد شاخهها و برگها را زياد ميکند.
1- جهتيابي با خزهها و گلسنگها: سمت شمالي درختان و تختهسنگها، گلسنگها و خزههاي بيشتري دارد؛ چرا که نمناکتر و مرطوبتر از سمت جنوبي آنهاست.
خزه در جايي رشد ميکند که داراي سايه و آب زيادي باشد؛ محلهاي خنک و نمناک. تنهٔ درختان در سمت شمالي سايه و رطوبت بيشتري دارد، و در نتيجه خزهها معمولاً بيشتر در اين سمت ميرويند.
اين روش هميشه نتيجهٔ درست به ما نميدهد.
1) هرچند سمت شمالي در سايهٔ بيشتري است، ولي لزوماً رطوبت سمت شمال بيشتر نيست؛ و براي رشد خزهها رطوبت مهمتر از سايه است(جايي که رطوبت در آنجا بيشتر ماندگار است).
2) گاه ممکن است درختان و پوشش گياهي مجاور طرف ديگر درخت را هم سايه کند.
3) در يک اقليم باراني(جنگلها و بيشههاي مرطوب) ممکن است همه طرف درخت نمناک باشد(يعني خزه دور برخي درختان در همهطرف رشد کرده؛ البته معمولاً در جهت جنوب بيشتر رشد کردهاست).
4) ممکن است باد مانع رشد خزه در طرف شمالي درخت شود.
5) در مناطق خشک هم که اصلاً خزهاي وجود ندارد.
ضمناً در نظر داشته باشيد که معمولاً خزه در جهت نور آفتاب(جنوب) خرمايي رنگ است و در مکانهاي سايه و مرطوب سبز يا طوسي رنگ.
از آنجا که ستارهها به محور ستاره قطبي در آسمان ميچرخند، در نيمکرهٔ شمالي زمين ستارهٔ قطبي با تقريب بسياري خوبي (حدود ۰٫۷ درجه خطا) جهت شمال جغرافيايي (و نه شمال مغناطيسي) را نشان ميدهد؛ يعني اگر رو به آن بايستيم، رو به شمال خواهيم بود.
يافتن ستاره قطبي با دب اکبر
براي يافتن ستارهٔ قطبي روشهاي مختلفي وجود دارد:
به وسيلهٔ مجموعه ستارگان «دبّ اکبر»: صورت فلکي دبّ اکبر شامل هفت ستارهاست که به شکل ملاقه قرار گرفتهاند: چهار ستاره آن تشکيل يک ذوزنقه را ميدهند، و سه ستارهٔ ديگر مانند يک دنباله در ادامه ذوزنقه قرار گرفتهاند. هر گاه دو ستارهاي که لبهٔ بيروني ملاقه را تشکيل ميدهند (دو ستارهٔ قاعده کوچک ذوزنقه؛ لبهٔ پيالهٔ ملاقه؛ محلي که آب از آنجا ميريزد) را [با خطي فرضي] به هم وصل کنيم، و پنج برابر فاصله ميان دو ستاره، به سمت جلو ادامه دهيم، به ستاره قطبي ميرسيم.
به وسيلهٔ مجموعه ستارههاي «ذاتالکرسي»: صورت فلکي ذاتالکرسي شامل پنج ستاره است که به شکل W يا M قرار گرفتهاند. هرگاه (مطابق شکل) ستارهٔ وسط W (رأس زاويهٔ وسطي) را حدود پنج برابرِِ «فاصلهٔ آن نسبت به ستارههاي اطراف» به سوي جلو ادامه دهيم، به ستارهٔ قطبي ميرسيم.
نکات
صورتهاي فلکي ذاتالکرسي و دبّ اکبر نسبت به ستارهٔ قطبي تقريباً روبهروي يکديگر، و دور ستاره قطبي خلاف جهت عقربههاي ساعت ميچرخند. اگر يکي از آنها پشت کوه پنهان بود، با ديگري ميتوان ستارهٔ قطبي را يافت. فاصلهٔ هر کدام از اين دو صورت فلکي تا ستارهٔ قطبي تقريباً برابر است.
اگر براي يافتن ستارهها در آسمان از نقشه ستارهياب (افلاکنما) استفاده ميکنيد، بهخاطر داشته باشيد که ستارهيابها موقعيت ستارهها را در زمان، تاريخ و موقعيت جغرافيايي (طول و عرض جغرافيايي) خاصي نشان ميدهند.
هر چه از استوا به سوي قطب شمال برويم، ستارهٔ قطبي در آسمان بالاتر (در ارتفاع بيشتر) ديده ميشود. يعني ستارهٔ قطبي در استوا (عرض جغرافيايي صفر درجه) تقريباً در افق ديده ميشود،و در قطب شمال(عرض جغرافيايي ۹۰ درجه) تقريباً بالاي سر (سرسو، سمتالرّأس، رأسالقدم) ديده ميشود. بالاتر از عرض جغرافيايي ۷۰ درجه شمالي عملا نميتوان با ستارهٔ قطبي شمال را پيدا کرد.
جهتيابي با هلال ماه
اگر به دليل وجود ابر يا درختان نميتوانيد ستارهها را ببينيد، ميتوانيد از ماه براي جهتيابي استفاده کنيد.
هلال ماه کهنه (نيمه دوم ماه قمري)
ماه به شکل هلال باريکي تولد مييابد، و در نيمههاي ماه قمري به قرص کامل تبديل ميشود، و سپس در جهت مقابل هلالي ميشود. در نيمهٔ اول ماههاي قمري قسمت خارجي ماه (تحدب و کوژي ماه، برآمدگي و برجستگي ماه) مانند پيکاني جهت غرب را نشان ميدهد. در نيمهٔ دوم ماههاي قمري، تحدب ماه به سمت مشرق است.
اگر خطي از بالاي هلال به پايين آن وصل کنيم و ادامه دهيم، در نيمهٔ اول ماه قمري شکل p و در نيمهٔ دوم شکل q خواهد داشت.
کره ماه در نيمهٔ اول ماههاي قمري پيش از غروب آفتاب طلوع ميکند، و در نيمهٔ دوم پس از غروب، تا پايان ماه که پس از نيمهشب طلوع مينمايد.
پيدا کردن جنوب توسط ماه: اگر خطي فرضي ميان دو نوک تيز هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمين ادامه دهيد، تقاطع امتداد اين خط با افق، نقطه جنوب را [در نيمکرهٔ شمالي زمين] نشان ميدهد.
اين روش جهتيابي چندان دقيق نيست، ولي حداقل راهنمايي تقريبي را فراهم ميسازد. در زمان قرص کامل نميتوان از اين روش استفاده کرد. وقتي ماه به صورت قرص کامل است، ميتوان به کمک حرکت ظاهري ماه (که از مشرق به طرف مغرب است) جهتيابي کرد.
روشهاي ديگر جهتيابي در شب
حرکت ظاهري ماه در آسمان از شرق به غرب است.
خوشه پروين: دستهاى (حدود ده تا پانزده) ستاره، به شکل خوشه انگور، در يک جا مجتمع هستند که به آن مجموعه خوشه پروين ميگويند. اين ستارگان مانند خورشيد از شرق به طرف غرب در حرکتند، ولى در همه حال دُمِ آنها به طرف مشرق است.
ستارگان بادبادکي: حدود هفت -هشت ستاره در آسمان وجود دارد که به شکل بادبادک يا علامت سوال ميباشند. اين ستارگان نيز از شرق به غرب حرکت ميکنند، و در همه حال دنباله بادبادکى آنها بهطرف جنوب است.
کهکشان راه شيري تودهٔ عظيمي از انبوه ستارگان است که تقريباً از شمال شرقي به جنوب غربي امتداد يافته است. در شمال شرقي اين راه باريک است، و هر چه به سمت جنوب غربي ميرود، پهنتر ميشود. هر چه به آخر شب نزديکتر ميشويم، قسمت پهن راه شيري به طرف مغرب منحرف ميشود.
روشهاي جهتيابي، قابل استفاده در روز و شب
جهتيابي با قبله
اگر جهت قبله و ميزان انحراف آن از جنوب (يا ديگر جهت هاي اصلي) را بدانيم، ميتوانيم شمال را تشخيص دهيم. مثلاً اگر در تهران ۳۷ درجه از جنوب سمت به غرب متمايل شويم (يعني حدوداً جنوب غربي)، به طرف قبله ايستادهايم. پس هرگاه در تهران جهت قبله را بدانيم، اگر ۳۷ درجه از سمت قبله در جهت عقربههاي ساعت بچرخيم، به طرف جنوب ايستادهايم، و اگر ۱۴۳ درجه (37-180) در خلاف جهت عقربههاي ساعت بچرخيم، به طرف شمال ايستادهايم.
قبله را از راههاي مختلفي ميتوان يافت:
قبلهنما: دقيقترين روش تعيين قبله، بهوسيلهٔ قبلهنماست، که آن هم با يک قطبنما انجام ميگيرد؛ و اگر ما قطبنما داشته باشيم، با آن قطب را مشخص ميکنيم!
محراب مسجد: محراب مساجد به طرف قبله است. در نمازخانهها هم معمولاً جهت قبله مشخص شده است.
قبرستان: مرده را در قبر روي دست راست، به سمت قبله ميخوابانند. پس اگر شما طوري ايستاده باشيد که نوشتههاي سنگ قبر را به درستي ميخوانيد، سمت چپتان قبله است.
دستشويي: از آنجا که قضاي حاجت رو به قبله نبايد باشد، معمولاً توالتها را عمود بر قبله ميسازند. اين هم -در جايي که اصول اسلامي ساخت رعايت شده- ميتواند کمککار باشد.
جهتيابي با قطبنماي دستساز
اگر قطبنمايي به همراه نداشتيد، ولي اتفاقاً يک سوزن يا ميخ کوچک در جيبتان يافتيد، اين روش کمککار شما در ساخت يک قطبنما خواهد بود. البته احتمال استفاده از آن در شرايط واقعي کم است، ولي انجام آن کاري سرگرمکننده است.
با مالش دادن يک سوزن فقط در يک جهت به آهنربا -يا حتي احتمالاً چاقوي خودتان-، يا ماليدن آن فقط در يک جهت به پارچهٔ ابريشمي يا پنبهاي، سوزنْ مغناطيسي يا قطبي ميشود؛ مانند سوزن قطبنما. (مثلاً با ۳۰ بار مالش دادن سوزن به آهنربا از طرف خودتان به سمت بيرون، سوزن به اندازهٔ کافي خاصيت آهنربايي پيدا ميکند.
همچنين مالش سر سوزن از پايين به بالا بر پارچهٔ ابريشمي باعث ميشود که سر سوزن نقطه شمال را نشان دهد). حتي ميتوانيد آنرا در يک جهت ميان موهاي سر خود بکشيد. توجه کنيد که هميشه فقط در يک جهت مالش دهيد.
حال اگر آنرا روي يک چوبپنبه يا پوشال کوچک قرار دهيد(سوزن را به چوبپنبه چسب بزنيد، يا درون آن فرو کنيد؛ يا در دو طرف سوزن چوبپنبههايي کوچک فرو کنيد)، و روي آب (آب راکد يا ظرفي پر از آب) شناور نماييد، مانند يک قطبنما عمل ميکند، و سر سوزن رو به شمال ميچرخد.
براي اينکه سمت شمال و جنوب سوزن را اشتباه نکنيد، اين نکته را در نظر بگيريد که -در نيمکرهٔ شمالي زمين- آن سمت قطبنما که تقريباً رو به خورشيد و ماه است، سمت جنوب است، زيرا آنها در قسمت جنوبي آسمان قرار دارند. همچنين ميتوانيد سوزن را با يک آهنربا امتحان کنيد، و سپس سمت شمال را با علامتي روي آن مشخص نماييد.
روش ديگر ساخت آهنربا اين است که يک ميله يا سوزن آهني يا فولادي را در جهت ميدان مغناطيسي زمين تراز کنيم، و سپس آنرا حرارت داده يا بر آن ضربه وارد کنيم. حال اگر اين آهنربا را روي سطحي با اصطکاک کم قرار دهيم (روي يک تکه چوب کوچک در آب شناور سازيد، يا مثلاً سوزن را با يک ريسمان غيرفلزي آويزان(معلق) نماييد) قطبنماي ما کار ميکند؛ يعني ميله آنقدر ميچرخد تا در راستاي ميدان مغناطيسي زمين (شمالي-جنوبي) قرار گيرد.
مغناطيسي کردن سوزن با باتري: اگر سيمي را دور سوزن بپيچانيد و براي چند دقيقه سر سيم را به ته باتري وصل کنيد، سوزن مغناطيسي ميشود.
به دليل کشش سطحي آب، ميتوان سوزن را به تنهايي روي سطح آن شناور کرد. مثلاً ميتوان سوزن را روي کاغذي گذاشت، و کاغذ را روي آب گذاشت. اگر کاغذ روي آب بماند که بهتر، و اگر کاغذ در آب فرو برود احتمالاً سوزن روي آب باقي ميماند. اگر سوزن را با گريس يا روغني غيرقابلحل در آب چرب کنيد (مثلاً با مالش سوزن به موهاي خود سوزن را چرب نماييد)، کار آسانتر خواهد شد. چرب بودن سوزن سبب ميشود که سوزن روي سطح آب شناور بماند.
جهتيابي با نشانههاي طبيعي
هرگونهاي از درختان برشها و خصوصيات خاصّ خود را دارد. باد و آفتاب بر درختان تأثير ميگذارند و اين سرنخي است براي محاسبه جهت شمال-جنوب.
اين روشها خيلي قابل اطمينان نيستند. مثلاً «باد غالب» ممکن است حالت عادي را به طور قابلملاحظهاي تغيير دهد و باعث تغيير و انحراف آن شود. همچنين در جنگلهاي انبوه -به دليل عدم نفوذ و رسوخ آفتاب درون آنها- برخي روشها کارا نخواهند بود. اگر از علامتهاي طبيعي استفاده ميکنيد، براي تصميمگيري، بايد هر چند تا علامت مختلف را که ميتوانيد پيدا کنيد.
بسياري از روشهاي زير بر اساس آفتاب هستند: در نيمکرهٔ شمالي زمين، جهت رو به جنوب در معرض آفتاب بيشتري است. تابش خورشيد رشد شاخهها و برگها را زياد ميکند.
1- جهتيابي با خزهها و گلسنگها: سمت شمالي درختان و تختهسنگها، گلسنگها و خزههاي بيشتري دارد؛ چرا که نمناکتر و مرطوبتر از سمت جنوبي آنهاست.
خزه در جايي رشد ميکند که داراي سايه و آب زيادي باشد؛ محلهاي خنک و نمناک. تنهٔ درختان در سمت شمالي سايه و رطوبت بيشتري دارد، و در نتيجه خزهها معمولاً بيشتر در اين سمت ميرويند.
اين روش هميشه نتيجهٔ درست به ما نميدهد.
1) هرچند سمت شمالي در سايهٔ بيشتري است، ولي لزوماً رطوبت سمت شمال بيشتر نيست؛ و براي رشد خزهها رطوبت مهمتر از سايه است(جايي که رطوبت در آنجا بيشتر ماندگار است).
2) گاه ممکن است درختان و پوشش گياهي مجاور طرف ديگر درخت را هم سايه کند.
3) در يک اقليم باراني(جنگلها و بيشههاي مرطوب) ممکن است همه طرف درخت نمناک باشد(يعني خزه دور برخي درختان در همهطرف رشد کرده؛ البته معمولاً در جهت جنوب بيشتر رشد کردهاست).
4) ممکن است باد مانع رشد خزه در طرف شمالي درخت شود.
5) در مناطق خشک هم که اصلاً خزهاي وجود ندارد.
ضمناً در نظر داشته باشيد که معمولاً خزه در جهت نور آفتاب(جنوب) خرمايي رنگ است و در مکانهاي سايه و مرطوب سبز يا طوسي رنگ.