کد خبر: ۹۴۶۲۳
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۸۹۰

اسپانسرهاي لاکچري!

 سياست روز نوشت: کافي است توي موتور‌هاي جست‌وجوگر، واژه «تبليغات» يا «روش‌هاي تبليغات» را جست‌وجو کنيد. صفحات متعدد و لينک‌هاي پرشماري يافت مي‌شود که درخصوص اين موضوع مهم قرن حاضر توضيح داده‌اند يا راهکاري پيش روي مخاطبان مي‌گذارند.

حتي اين موضوع بسيار فراتر رفته و آموزش نحوه تبليغات و مشاوره تبليغاتي به عنوان يک کسب و کار پردرآمد شناخته مي‌شود. درواقع جامعه امروزي و به طور اخص توليد‌کنندگان، صنعت‌گران و ارائه‌دهندگان خدمات به اين باور رسيده‌اند که موضوع تبليغات يک امر کاملا تخصصي و البته مهم در جلب رضايت مخاطب يا ايجاد کشش براي جامعه هدف به حساب مي‌آيد.

اما متاسفانه در جامعه ما تبليغات همچنان يک امر بدوي تلقي مي‌شود. گويي هنوز قرار است کنار خيابان بايستيم و به زور به عابران و رهگذاران تراکت‌ها و بروشورهايي را بدهيم تا آنها هم نگاهي بيندازند و جذب ما بشوند!

پاسخ روشن است. چندمتر آن‌طرف‌تر، انبوهي از تبليغاتي است که ديگر تبليغ نيستند، کاغذ‌پاره‌اند.

اين اتفاق در حوزه بصري و رسانه‌اي همچنان رخ مي‌دهد. هنوز برخي از صاحبان صنايع و مشاغل به اين باور نرسيده‌اند که عنصر تبليغ، زماني اثرگذار مي‌شود که غيرمستقيم پيام خود را به مخاطب ارائه کند.

کافي است به اتفاقات چند ماه اخير تلويزيون درحوزه برنامه‌سازي دقت کنيم. بودجه ناکافي! براي برنامه‌سازي سبب شده تا تهيه‌کنندگان به صرافت جذب اسپانسر يا حامي مالي بيفتند. در انواع و اقسام جنگ‌ها، سريال‌ها و برنامه‌ها رد پاي حداقل يک حامي مالي پيدا مي‌شود. حامياني که گويي آنتن تلويزيون را خريده‌اند و بايد تبليغاتشان را هر چند دقيقه يک بار به رخ مخاطب بکشانند.

تا اينجاي کار ظاهرا اشکالي وجود ندارد. اغلب صاحبان صنايع و مراکز توليد، به «مشاور تبليغاتي» اعتقادي ندارند و يا اگر چنين پستي در چارت سازماني‌شان تعريف شده، بيشتر جنبه تشريفاتي دارد.

اما در مقابل به تلويزيون نمي‌توان به ديده اغماض نگريست. اول آنکه در رسانه ملي کارشناسان فراواني وجود دارند که مي‌توانند در نقش مشاور قرار بگيرند و روش‌هاي درست تبليغات را به حاميان مالي گوشزد کنند. دوم و مهم‌تر آنکه رسالت تلويزيون و حتي راديو در برابر شعور مخاطب چه مي‌شود؟ رسانه ملي به عنوان تنها رسانه رسمي و قانوني کشور بايد از شعور و درک مردم دفاع کند. به صرف درآمد زايي، نبايد به مخاطب آزار رساند.

به عنوان مثال، سريال پرمخاطب پايتخت که نوروز سال گذشته با يک حامي مالي (توي چشم) به روي آنتن شبکه يک رفت، امسال نيز همين روند را پي گرفت. حامي مالي توليدکننده شوينده فلان، شايد يکي از نقش‌هاي اصلي اين اپيزود پايتخت بود. در برخي نماها حتي تنها بازيگر حاضر در قاب کارگردان، بيلبورد تبليغاتي مي‌شود. گويي در تمام شهر تنها همان محصول بهداشتي يافت مي‌شود و همه از آن استفاده مي‌کنند و... .

اينجاست که مخاطب کلافه و عصبي مي‌شود. حس مي‌کند به شعورش توهين شده است و همين‌جا تبليغات گل‌درشت نه تنها کارکرد خود را از دست مي‌دهد که به ضد تبليغ بدل مي‌شود.
حالا بياييم به برنامه‌هاي اخير تلويزيون با دقت نگاه کنيم.

سرويس‌دهنده‌هاي سه‌رقمي موبايلي، مؤسسات مالي - اعتباري، بانک‌هاي خصوصي، کارخانه‌هاي توليدي و البته شهرداري کلان‌شهرها، نام‌هايي است که در شب‌هاي ماه مبارک رمضان، از اين کانال به آن کانال، شنيده و ديده مي‌شدند؛ در تيتراژهاي سريال‌ها، برنامه‌هاي زندة مناسبتي و حتي در سکانس‌ها و نماهاي چسبانده‌ شده در سريال‌ها. گويا تماشاچيان به‌ غير از تحمل پيام‌هاي بازرگاني طولاني قبل و بعد و حين برنامه‌ها، بايد رپرتاژهاي تبليغاتي اين شرکت‌ها را تحمل کنند.

به گزارش فردا، اگر سروکاري با تهيه‌کنندگان صداوسيما داشته باشيد، جديدا با چنين گفتماني مواجه مي‌شويد: «شما هزينه توليد را بده، پخش و آنتنش با من» البته اين جديدا، خيلي هم جديد نيست، شروعش بر مي‌گردد به زمستان ۹۱ و مشکلات وحشتناک بودجه سازمان صداوسيما. از آن زمان به بعد، بحث اسپانسري و حمايت‌هاي مالي از برنامه‌هاي توليدي تلويزيون، جدي‌تر شد.

 پيش از اين، داشتن يک حامي مالي، يکي از حُسن‌هاي تهيه‌کننده بود اما بعد از آن، شد يکي از الزامات. اين امر تا بدان‌جا جدي‌ است که اگر شما هر پيشنهاد توليدي را به يکي از گروه‌هاي مختلف شبکه‌هاي سيما بدهي و پشتوانه مالي نداشته باشي، بايد به ساييدن کشک ادامه بدهي و اگر يک اسپانسر تپل‌مپل ضميمه طرح‌نوشت برنامه بکني، آخر هفته نشده، آنتن براي توست!

وقتي برنامه‌هاي ماه مبارک رمضان را مرور مي‌کنيم، متوجه مي‌شويم که از هر فرصتي براي تبليغات رپرتاژي استفاده شده است.

پيش از اذان برنامه جنجالي «ماه عسل» روي آنتن شبکه ۳ مي‌رفت. برنامه‌اي که دو حامي مالي داشت. يکي از اين حاميان مالي، يک شرکت بيمه بود که در هر برنامه، چندباري از سوي مجري به بينندگان توصيه مي‌شد! اما حامي دوم برنامه حاشيه‌هاي بيشتري داشت؛ يک مؤسسه مالي - اعتباري که مجوز فعاليت از سوي بانک مرکزي ندارد و براي دورزدن تبليغ خود در تلويزيون، نام باشگاه فرهنگي - ورزشي وابسته به خودش را تبليغ مي‌کند!

رقيب جدي «ماه عسل» در لحظات پيش از افطار، برنامه «خندوانه» رامبد جوان بود؛ برنامه‌اي که گرچه ۴بار بازپخش داشت اما مردم ترجيح مي‌دادند که بيننده اولين‌بار پخش آن در حوالي ساعت۱۹ از شبکه نسيم باشند. قسمي از بينندگان آن نيز، فراريان از غم و غصه، ماه عسل بودند که به خنده‌هاي جوانانه در خندوانه روي مي‌آوردند.

«خندوانه» ازجمله برنامه‌هايي بود که از همان روز اول و همان قسمت‌هاي ابتدايي سري اولش، حامي مالي داشت؛ شرکت مبلماني که هديه به ميهمانان برنامه را برعهده داشت. اما اين نحوه برجسته‌شدن اسپانسر، گويا زياد براي‌شان خوشايند نبود و در سري دوم، رامبد جوان، به دفعات زياد چه در هنگام دادن جوايز مسابقات داخل استوديو و چه حتي در گفت‌وگوي طنز با ميهمانان و کمدين‌هاي برنامه، تبليغ... را مي‌کند! تحمل اين حجم تبليغات در چنين برنامه‌‌اي واقعا براي تماشاچي سخت است، خصوصا آن‌جايي که بايد زيرنويس‌هاي شرکت توليدکننده رب‌ گوجه‌فرنگي را هم مشاهده کنند! و جالب اين‌جاست که اين نحوه تبليغات آن‌قدر گيرا و اثرگذار بوده که بعد از گذشت نيمي از قسمت‌هاي سري دوم خندوانه، حامي مالي از فلان به بهمان تغيير پيدا مي‌کند و لابد اين دومي، بيشتر و بهتر پول مي‌دهد!!!

اذان مغرب به افق تهران را بدون حامي مالي از شبکه‌۲ مشاهده مي‌کرديم و حين گشودن روزه، به تماشاي «مسابقه ثانيه‌ها» با شرکت‌کنندگان باسوادش مي‌نشستيم؛ مسابقه‌اي که تمامي قاب‌هاي تصويري‌اش مزين به... بود! اينجا بود که تماشاچي به‌خودش مي‌گفت اين شماره‌هاي ۳رقمي موبايلي، مگر چقدر سود مي‌کنند که اسپانسر همه برنامه‌ها هستند!؟

کانال تلويزيون را به شبکه۳ تغيير مي‌داديم و در تيتراژ سري دوم سريال «دردسرهاي عظيم» که به جرأت مي‌توان آن ‌را ضعيف‌ترين سريال رمضاني ۹۴ نام‌برد، نام يک بانک خصوصي را به‌عنوان تامين‌کننده هزينه مي‌بينيم. شبکه۱ و پايتخت۴ که ديگر نور علي نور است؛ سيروس مقدم که در پايتخت۳ و بر روي کاميون ارسطو، مدام تبليغ فلان مجتمع تجاري را توي چشم ما مي‌کرد، اين‌بار نيز، با ربط و بي‌ربط، به تبليغ محصولات بهداشتي... مي‌پردازد. از نماهاي بيلبوردهاي تبليغي که در شهرستان کوچک شيرگاه به چشم مي‌آيد تا کارخانه و محصولات... که همگي به سريال چسبانده شده‌اند.

جالب اين‌جاست که تبليغات به اين موارد محدود نمي‌شد و در برنامه‌هاي مناسبتي و زنده صداوسيما به اوج خود مي‌رسيد؛ برنامه‌هايي که به‌صورت جُنگ و جشن برگزار مي‌شد و يک مجري دم‌دستي وظيفه شلوغ‌کردن محفل را به‌عهده داشت، ضمن آنکه مرتبا از حامي برنامه که از ارگان‌هاي دولتي و يا نيمه‌دولتي است، تشکر و تقدير کند.

 يکي از همين نمونه‌ها، برنامه «شب‌هاي روشن» بود که هر شب ساعت ۲۴ از پشت‌بام يک منزل به‌صورت زنده روي آنتن شبکه ۲ مي‌رفت. برنامه‌اي مثلا خانوادگي با شيوه‌اي درهم‌وبرهم. به‌غير از ايراداتي که به فرم برنامه و نحوه اجرا و شلختگي و‌... آن وارد است؛ حامي برنامه معاونت اقتصادي شهرداري يکي از شهرها بود. دردناکترين قسمت اين حمايت مالي آن‌جايي است که اين امر به شيوه‌اي فرهنگي نشان داده مي‌شود و با معرفي کتاب و طرح سؤال مسابقه، صورت مي‌پذيرد.

کمبود بودجه و فشارهاي مالي براي بزرگترين رسانه صوتي و تصويري کشور که پسوند ملي بودن را يدک مي‌کشد، هنگامي دردناک مي‌شود که مخاطبان اين رسانه، با تماشاي حجم بالاي پيام‌هاي بازرگاني، تصوري ديگر از درآمد اين سازمان دارند.

سازمان صداوسيما در سال۹۴، اندکي بيش از هزار ميليارد تومان از دولت بودجه مي‌گيرد و مکلف است ۱۲۰۰ميليارد تومان ديگر نيز، خودش درآمدزايي داشته باشد؛ اين بودجه نسبت به سال گذشته، کمتر از ۸درصد رشد داشته و ۸درصد درآمدزايي بيشتري بر صداوسيما تحميل کرده است. اين يعني تأمين هزينه‌ها به روش‌ها جديد.

پيش از اين بينندگان تلويزيون، تنها از تبليغات ميان برنامه، رنج مي‌بردند و يا از زيرنويس‌هاي تبليغاتي؛ اما آنچه اکنون در برنامه‌هاي توليدي صداوسيما به شدت به چشم مي‌آيد، حضور پررنگ حاميان مالي است تا جايي که مخاطب نسبت به محتواي ارائه شده در برنامه، موضع مي‌گيرد.