کد خبر: ۹۵۶۰۲
تاریخ انتشار: ۰۶ مرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۸۳۰

فارن پالسي: درسي که اوباما از بوش پدر گرفته است

 بسياري از نمايندگان کنگره از اينکه رئيس‌جمهور توافق را پيش از تأييد آنها به تصويب سازمان ملل رسانده است عصباني هستند. اما تاريخ نه چندان دور نشان مي دهد جمهوري‌خواهان خود از اين ترفند استفاده کرده‌اند.

در حالي که دولت اوباما کماکان مشغول اقناع کنگره و جلب حمايت آن از توافق هسته اي با ايران است، نمايندگان مجلس از اينکه رئيس جمهور ابتدا به دنبال کسب تأييد شوراي امنيت سازمان ملل رفته است به شدت خشمگين هستند. رهبران کنگره مدام مي گويند که اين حرکت در بهترين حالت بي احترامي به روح «قانون بازبيني توافق هسته اي با ايران» و در بدترين حالت حمله مستقيم به اختيارات مصوب در قانون اساسي براي کنگره است. سناتور باب کورکر، رئيس کميته روابط خارجي سنا، با عصبانيت اظهار داشته که اولويت دادن به سازمان ملل باعث شده است «به جاي انزواي ايران، کنگره منزوي شود.» سرمقاله روزنامه هم وال استريت ژورنال با خشم مي گويد که اوباما «اين اختيار را ندارد که به سازمان ملل اجازه بدهد به نمايندگان منتخب آمريکا چيزي ديکته کند.» جان کري، وزير خارجه، قطعاً در جلسه [امروز] سه شنبه خود با کميسيون روابط خارجي از اين دست سخنان بيشتر خواهد شنيد. اما واقعاً حرکت اوباما خارج از عرف بوده است؟

نکته اول آنکه اقدام سازمان ملل ارتباطي با اختيارات کنگره ندارد. تحريم هاي بين المللي تا وقتي کنگره توافق را بازبيني نکند برداشته نمي شوند و سازمان ملل نمي تواند آمريکا را مجبور کند تحريم هاي يکجانبه اش عليه ايران را بردارد يا مانع از وضع تحريم هاي جديد توسط واشنگتن شود. نکته دوم آنکه منتقدان اوباما خيلي راحت مقطعي از تاريخ را که نشان مي دهد اين روش سابقه داشته است ناديده مي گيرند. حقيقت آن است که حرکت اوباما از روي دست دو دولتمرد جمهوريخواه مورد احترام عرصه سياسي آمريکا، يعني جرج بوش پدر و جيمز بيکر، نوشته شده است.

25 سال پيش، بوش و بيکر در تلاش براي جلب حمايت به منظور استفاده از قوه قهريه و بيرون راندن عراق از کويت، دقيقاً از همين فرايند دومرحله اي استفاده کردند. شايد اکنون افراد اندکي به خاطر بياورند، اما در سال 1990 بحث در مورد اينکه آيا آمريکا بايد به جنگ با عراق برود يا نه خيلي شديد بود. بيشتر دموکرات هاي مطرح مي خواستند به گزينه تحريم فرصت بيشتري داده شود. در حالي که 400 هزار نيروي ارتش آمريکا رفته رفته وارد خليج فارس مي شدند، نگاه بسياري از مخالفان استفاده از گزينه نظامي همان بود که در شعار معترضان تجلي پيدا کرده بود: «نبايد هيچ خوني براي نفت ريخته شود».

براي پيروزي در اين نبرد سياسي، بوش و بيکر آشکارا روش «از خارج به داخل» را در پيش گرفتند و به دنبال قطعنامه اي در سازمان ملل رفتند که اجماع بين المللي ايجاد کند و در داخل کشور، فشار را بر کنگره براي تصويب استفاده از قوه قهريه بيشتر کند. بيکر در کتاب خاطرات خود که در سال 1995 با عنوان «ابعاد سياسي ديپلماسي» (The Politics of Diplomacy) چاپ شده است مي گويد: «اقدام ديپلماتيک ما در سازمان ملل، عامل اصلي پيروزي بر کنگره بي علاقه [به جنگ] بود». (من در تحقيقات اين کتاب به جيمز بيکر کمک کردم.)

بيکر براي کسب رأي موافق شوراي امنيت سازمان ملل تلاش بي وقفه اي کرد، چون مي دانست اگر سازمان ملل استفاده از گزينه نظامي را تصويب کند، کنگره وادار به تأييد آن خواهد شد. بيکر مي نويسد: «اگر کنگره مخالف نظر رئيس جمهور رأي مي داد، نه تنها به سنت آمريکايي حمايت از قطعنامه هاي سازمان ملل پشت کرده بود، بلکه در مقابل اراده جامعه بين الملل ايستاده بود». در اواخر نوامبر 1990، آمريکا توانست مجوز سازمان ملل را براي استفاده از «هر روش ضروري» به منظور بيرون راندن صدام حسين از کويت بگيرد. بيکر که حمايت شوراي امنيت سازمان ملل را به همراه داشت، رأي اين سازمان را به عنوان «عنصر سازنده اصلي راهبرد داخلي» و دست بالا داشتن دولت مي ديد.

او در کتاب خاطراتش مي نويسد: «حالا نه تنها مجوز ديپلماتيک آغاز جنگ را گرفته بوديم، بلکه اهرم سياسي لازم براي شرمنده کردن افراد کله شق کنگره به خاطر مخالفتشان با کار درست را در اختيار داشتيم». برنت اسکوکرافت، مشاور امنيت ملي بوش پدر در زمان رياست جمهوري نيز به ياد مي آورد که دموکرات هاي مخالف بکارگيري قوه قهريه: «خودشان را در مخمصه ديدند: چطور مي توانستند با رئيس جمهوري که مستظهر به حمايت يک ائتلاف بين المللي قدرتمند بود مخالفت کنند؟»

در نهايت، فشار سنگين ايجاد شده به دنبال حمايت سازمان ملل جواب داد. کنگره در ژانويه 1991 استفاده از قوه قهريه را تصويب کرد؛ اگر چه تنها 10 سناتور به اين مصوبه رأي مثبت دادند. به عقب که نگاه مي کنيم، هماهنگي انجام شده براي جنگ اول خليج فارس نقطه درخشاني در تاريخ حکومتداري آمريکا است: بوش و بيکر از مهارت هاي چشمگير سياسي و ديپلماتيک خود استفاده کردند تا يک ائتلاف بين المللي شکل دهند، حمايت آمريکايي ها را جلب کنند و عمليات نظامي موفقي را راهبري نمايند. بسياري از دموکرات هايي که در آن زمان مخالف رئيس جمهور بودند (از جمله جو بايدن) اکنون اعتراف مي کنند که اشتباه کرده اند.

آيا ميان آنچه بوش 25 سال پيش انجام داد و اوباما اکنون در پي آن است تفاوتي وجود دارد؟ برخي از منتقدان مي گويند که قطعنامه 1990 سازمان ملل فقط صدور مجوز مي کرد، اما قطعنامه کنوني آمريکا را مجبور مي کند که در برداشتن تحريم ها همکاري کند. اما در همان زمان هم اعضاي کنگره به اين راحتي تسليم نشدند. «تام فولي» دموکرات که در آن زمان سخنگوي مجلس نمايندگان بود قطعنامه را به مثابه اعلام جنگ مي ديد و با رئيس جمهور مخالف بود. برعکس آن چيزي که منتقدان مي گويند، مهمترين تفاوت وضعيت فعلي کنگره و وضعيت سال 1990 اين است: درست است که رأي امروز در مورد برنامه هسته اي ايران مهم است، اما در آن زمان هم سرنوشت صدها هزار نيروي ارتش آمريکا که وابسته به مجوز شوراي امنيت بود، به همين اندازه مهم بود.

در هر مسئله مربوط به جنگ و صلح، کنگره بايد نقش اساسي ايفا کند. به همين دليل اميدوارم بازبيني توافق با ايران توسط کنگره هم جامع و هم عميق باشد. اما اينکه ادعا کنيم اوباما با جلب حمايت بين المللي براي توافق و تأکيد بر اثر مخرب رأي منفي کنگره به توافق، در حال بي توجهي به سنت هاي سياسي آمريکا –يا از آن بدتر، قانون اساسي- است، انکار تاريخ است. همانطور که مثال بوش و بيکر به ما نشان مي دهد، روش «از خارج به داخل» سنتي قديمي و متکي بر حمايت هر دو حزب است.

*ديپلماسي ايراني