جناب خان: در خندوانه خود خودم هستم
پایگاه خبری تیک-عليرضا مسعودي بين اهالي طنز به علي مشهدي معروف است. مسعودي در واقع فيلمنامه نويس است. او کار خود را با نوشتن متنهاي چند آيتم از برنامه ساعت خوش در سال 74 آغاز کرده و در اين سالها فيلمنامه سريالها و برنامههاي طنز آشتيکنان، کوچه اقاقيا، يک و نيم هفته، سه در چهار و قرارگاه مسکوني را نوشته است. در سري دوم برنامه خندوانه او يکي از پاهاي ثابت استندآپ کمدي است. درباره اين برنامه و دليل اجرايش با او به گفتوگو پرداختيم که در ادامه ميخوانيد.
استند آپ کمدي براي شما از کجا شروع شد؟
کل واقعيتاش اين است که چند سال پيش رامبد به اتفاق چند نفر ديگر از دوستان مثل رضا عطاران و مجيد صالحي و چند نفر ديگر مهمان خانه من بودند. چون آنها مهمان من بودند من بعضي از خاطرات دوران بچگي و سربازي و... را تعريف کردم. آن شب بچهها خيلي خنديدند و رامبد خيلي بيشتر. فرداي آن روز رامبد به من زنگ زد و گفت من هنوز نخوابيدم و ياد حرفهاي تو که ميافتم ميخندم. همان موقع به من گفت علي من هر موقع يک برنامهاي داشتم تو بايد بيايي و اين خاطرات را تعريف کني.
اين اتفاق مربوط به چه سالي است؟
اين اتفاق مربوط به سال 85 است. من گاهي آبگوشتي به ياد مشهد ميگذارم و بچهها را مهمان ميکنم. در مورد استندآپها قبل از اين که سري اول «خندوانه» شروع شود رامبد به من زنگ زد گفت من چنين برنامهاي رفتم و تو بايد بياي براي من استند آپ بري ولي من راستش ميترسيدم که خراب کنم. براي همين يک دفعه به عنوان «آدم باحال» جلوي دوربين رفتم. ده روز مانده به پايان قسمت اول براي اولين بار استند رفتم که بازخورد خوبي داشت. ولي در سري جديد برنامه هم ترسم ريخت و هم ديدم مردم بيشتر خوششان آمد به همين خاطر بيشتر رفتم.
خودتان راضي هستيد؟
براي من يک فان است. من حاضرم هرکاري بکنم که مردم بخندند و الان فکر مي کنم اگر حمل بر خودستايي نباشد مردم دوست داشتند و ارتباط برقرار کردند. من در صفحه اينستاگرامم و از روي کامنتها متوجه ميشوم که مردم چقدر از برنامه خوششان آمده است.
چقدر استندآپ کمدي را بايد بازي کرد؟
راستش براي من خيلي اين مسئله جدي نبوده است. يکي مثل آقاي کربلاييزاده از تئاتر آمده تا استندآپ را اجرا کند اما من خود خودم هستم و همان خاطرات خودم را با حذف بعضي از نکات غير قابل بيان تعريف ميکنم!
براي همين لهجه مشهدي را هم حفظ کرديد؟
بله من واقعا خودم هستم و فقط با هيجان زيادي آن جا خاطره تعريف ميکنم.
اين استندآپها چقدر مبناي واقعيت دارد و چقدر داستانپردازي؟
ببينيد بخشي از آن داستانپردازي است و طبيعي است که اين طور باشد ولي معمولا آن اتفاق ريشه در واقعيت دارد. مثلا در مورد خود من ما يک خانواده پرجمعيتي بوديم. واقعيت اين است که پدرم وضعيت مالي خوبي نداشت و اين وضعيت صرفا براي ما نبود و خيليها مثل ما بودند. درست است همه وضع مالي ضعيفي داشتيم ولي دل خوش داشتيم. آن زمان اسباب بازي نبود براي همين جورابها را توي هم ميکرديم تا ميشد توپ فوتبال.
چون بخشي ازخاطرات شما مستقيما به خانواده برميگردد چه واکنشي از سمت آنها داشتيد؟
پدر من چندسال پيش فوت کرد اما لحظه آخر روي تخت بيمارستان ميگفت از تو راضي هستم چون مردم را ميخنداني و به من توصيه کرد به اين کار ادامه بدهم. چند روز پيش هم به اتفاق مجيد صالحي مشهد بودم و پيش مادرم. من از ايشان پرسيدم که ناراحت نميشوند که گفتند اتفاقا خودم خيلي ميخندم. تازه تعداد زيادي خاطرات منشوري و آبروبر هم از من داشت که تاکيد ميکرد آنها را هم تعريف کنم!
خودتان استندآپهاي خندوانه را هم دنبال ميکنيد؟ کدام موفقتر بوده است؟
بله من الان روي برنامه خندوانه تعصب دارم چون جزئي از برنامه شدهام. اجراي همه بچهها را دوست دارم چون هر کدام سبک خاصي دارند. رضا شفيعيجم اين قدر شيرين تعريف ميکند من خودم خيلي ميخندم.
بين استندآپها کات هم داريم؟
نه ما همين طور 5 دقيقه تا 10 دقيقه مدواوم صحبت ميکنيم البته اگر نکتهاي باشد که خيلي هم کم و به ندرت اتفاق ميافتد بعدا در تدوين حذف ميشود.
به عنوان آخرين سوال استندآپها شما را وسوسه نکرده تا به سمت بازيگري برويد؟
ببنيد من قبل در يک مجموعه کوتاه بازي کردم. ولي اين کلا اتفاق ميافتد که نويسندهها به سمت بازي بروند. کما اين که پيمان قاسمخاني و محسن تنابنده هم نويسنده بودند و به سمت بازي رفتند. به هر حال آدم تا يک جايي حرفي براي گفت دارد و از يک جايي به بعد بايد تنوع قالب بدهي.
منبع:تابناک نو