مـا، ژاپنیها و آقای قلعهنویی!

دیروز وقتی تماشاگر پیروزی ژاپن برابر برزیل بودیم، مدام از خودمان میپرسیدیم اگر امیر قلعهنویی جای سرمربی آنها بود چه میکرد و چه میگفت؟ حدس میزنیم نشست خبری امیر بالای دو ساعت طول میکشید و او تا دبیرکل سازمان ملل را هم زیر بلیت خودش میکشید.
این مطلب پیش از بازی دوستانه ایران و تانزانیا نوشته میشود و توجهی به نتیجه و کیفیت آن مسابقه ندارد. راستش این است که اساسا اصل بازی با چنین تیمی فاقد اهمیت است و شما اگر تانزانیا را گلباران هم بکنید، بعید است چیز خاصی به فوتبالتان اضافه شود.
بله؛ همه میدانیم که هماکنون اختلاف سطح فاحش و غمانگیزی بین ما و ژاپن از جهات مختلف وجود دارد. ما حتی نمیتوانیم آن چمن هموار ورزشگاه توکیو را در کشورمان داشته باشیم، چه برسد به این که تیمی در حد برزیل را روی آن بکشانیم و به دوئل فرا بخوانیم. گذشته از این که اساسا چنین فاصلهای تاملبرانگیز است و باید به سمت کاهش آن برویم (که نمیرویم)، پرسش اینجاست که آیا سهم ما از این سبد باید بازی با امثال تانزانیا، روسیه تحریمشده یا تیمهای کافا باشد؟ یعنی اینقدر پس افتادهایم؟ حتی همین را هم شاید بشود تاب آورد، اما غیرقابل تحملتر از همه، حماسهسرایی و توصیفات اغراقآمیز بابت سر و کله زدن با همین تیمهای ضعیف است.
نشست خبری امیر قلعهنویی پیش از بازی با تانزانیا قشنگ تجسم همین چیزی است که در موردش حرف میزنیم. سرمربی تیم ملی در این کنفرانس ناباورانه چشم در چشم خبرنگاران دوخت و از نمایش خوب ایران برابر روسیه سخن گفت، این که شاگردان او برتر از میزبان بودند و تمامی کارشناسان روس هم به این مساله اذعان کردند! حتی برای کسانی که روزی دو دقیقه اخبار ورزشی را دنبال میکنند هم روشن است که چنین مسایلی صحت ندارد. نمایش تیم ملی برابر روسیه بسیار ضعیف، سردرگم و آشفته بود؛ طوری که در اتفاقی کمسابقه، حتی سرمربی حریف هم به انتقاد از سطح فنی تیم ملی پرداخت و یکی از بازیکنان سابق تیم ملی شوروی نیز بازیکنان ایرانی را «توریست» خواند!
تازه اینها مسایل کیفی است و شاید بتوان گفت نوع نگاه امیرخان با ما مخاطبان کمسواد تفاوت دارد. شگفتی آنجا کامل میشود که قلعهنویی به سمت سنجههای کمی و آماری هم یورش میبرد و مثلا میگوید: «خوشحالم که در تیم ملی تغییر نسل ایجاد کردیم!» بله خب؛ حتما منظورشان شجاع خلیلزاده و رامین رضاییان و مهدی طارمی و علیرضا جهانبخش جویای نام است! به واقع چطور میتوان در مورد تیمی که میانگین سنی ترکیب اصلیاش ۳۰ سال و ۳ ماه بوده، از جوانگرایی و تغییر نسل حرف زد؟
دیروز وقتی تماشاگر پیروزی ژاپن برابر برزیل بودیم، مدام از خودمان میپرسیدیم اگر امیر قلعهنویی جای سرمربی آنها بود چه میکرد و چه میگفت؟ حدس میزنیم نشست خبری امیر بالای دو ساعت طول میکشید و او تا دبیرکل سازمان ملل را هم زیر بلیت خودش میکشید. جالب است بدانید فهرست کلی همین تیم ژاپن هم با معدل سنی ۲۷.۳ سال، به شکل چشمگیری جوانتر از تیم ملی ایران است!
ساعاتی پیش از این مسابقه اما بازی دیگری در قاره آسیا برگزار شد که اتفاقا همه چیز آن مهم بود؛ تقابل ژاپن با برزیل. اساسا چنین مسابقهای است که با لیاقت و لذت میشود از آن به عنوان بازی تدارکاتی نام برد؛ دیداری که وزن دارد، مهم است، میلیونها بیننده از سراسر جهان به آن توجه میکنند، گردش اقتصادی ایجاد میکند و در نهایت اعتمادبهنفس بازیکنان را بالا میبرد. ژاپن در چنین شرایطی به مصاف برزیل رفت و شگفتآور این که با کامبکی تماشایی این تیم را شکست داد. ساموراییها اگرچه در نیمه اول ۲ گل خوردند، اما در وقت دوم سزاوارانه به بازی برگشتند و با زدن ۳ گل، یک پیروزی دلچسب و روحیهبخش به دست آوردند.