کد خبر: ۴۳۲۲۹۱
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۴
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۲۵

شکست «آغوش خرس» بایدن در قبال اسرائیل

نباید از یاد برد که پیدایش حزب‌الله و حماس ناگهانی نبوده، بلکه پاسخی به وضعیت موجود یعنی اشغال و سرکوب فلسطینیان از سوی اسرائیل و تهاجم اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ است. همان‌طور که تاریخ نشان داده، این تصور که اسرائیل می‌تواند از طریق بمباران به امنیت دست یابد، هرگز به نتیجه نرسیده است. تمرکز یک‌جانبه دولت بایدن بر خواسته‌ها، نیاز‌ها و دغدغه‌های اسرائیل، نه تنها باعث نادیده گرفتن انسانیت فلسطینیان و لبنانی‌ها شده، بلکه از تأثیرات بلندمدتی که به منطقه، منافع آمریکا و حتی امنیت اسرائیل وارد می‌شود، غفلت کرده است.

نباید از یاد برد که پیدایش حزب‌الله و حماس ناگهانی نبوده، بلکه پاسخی به وضعیت موجود یعنی اشغال و سرکوب فلسطینیان از سوی اسرائیل و تهاجم اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ است. همان‌طور که تاریخ نشان داده، این تصور که اسرائیل می‌تواند از طریق بمباران به امنیت دست یابد، هرگز به نتیجه نرسیده است. تمرکز یک‌جانبه دولت بایدن بر خواسته‌ها، نیاز‌ها و دغدغه‌های اسرائیل، نه تنها باعث نادیده گرفتن انسانیت فلسطینیان و لبنانی‌ها شده، بلکه از تأثیرات بلندمدتی که به منطقه، منافع آمریکا و حتی امنیت اسرائیل وارد می‌شود، غفلت کرده است.
پژوهشگر ارشد و مدیر برنامه فلسطین در مؤسسه خاورمیانه و نویسنده کتاب «نقطه کور: آمریکا و فلسطینیان، از بالفور تا ترامپ»

به نقل از فارین پالیسی، سال گذشته پس از حمله حماس در ۷ اکتبر، جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده به تل‌آویو سفر کرد و با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل دیدار کرد تا بر حمایت و پشتیبانی قاطعانه دولت خود از اسرائیل تأکید کند.
جو بایدن باور داشت که اتخاذ رویکردی شامل مشوق‌های مثبت و تضمین‌های دائمی – چه در زمینه نظامی و چه دیپلماتیک – می‌تواند به کنترل اقدامات اسرائیل در غزه کمک کند. با این وجود، در عمل، این استراتژی که با عنوان «دیپلماسی آغوش خرس» شناخته می‌شود، به وضوح با شکست روبرو شده است.
از آغاز حمله نظامی اسرائیل در غزه، دولت بایدن چهار هدف راهبردی را دنبال کرده است:

-  حمایت و پشتیبانی از عملیات نظامی اسرائیل برای خنثی‌سازی تهدیدات امنیتی ناشی از حماس؛
- تلاش برای آزادی گروگان‌های نگه‌داشته‌شده در غزه؛
-  کاهش تلفات و آسیب‌های وارده به غیرنظامیان فلسطینی؛
-  ممانعت از گسترش جنگ به یک درگیری تمام‌عیار در منطقه

با این حال، یک سال بعد، بیش از ۴۲ هزار فلسطینی جان خود را از دست داده‌اند و بیشتر غزه به ویرانه تبدیل شده است؛ دو میلیون ساکن آن با یکی از بدترین فجایع انسانی قرن روبه‌رو هستند. اسرائیل نتوانسته به هدف اعلامی خود یعنی نابودی کامل حماس دست یابد و همچنان حدود ۱۰۰ گروگان در غزه در اسارت به سر می‌برند. در همین حال، مذاکرات آتش‌بس میان اسرائیل و حماس که تحت حمایت آمریکا انجام می‌شد، تقریباً به طور کامل شکست خورده است. اکنون جنگ به لبنان کشیده شده و امکان وقوع یک جنگ تمام عیار با ایران در آینده نزدیک وجود دارد.

با اینکه اسرائیل، حماس، حزب‌الله و ایران به‌طور واضح مسئول خشونت‌های جاری هستند؛ اما دولت بایدن به‌عنوان قدرتمندترین بازیگر سیاست خارجی در منطقه و حامی اصلی این جنگ، باید سهم خود از مسئولیت را بپذیرد. علی‌رغم ابراز نارضایتی‌های علنی واشنگتن از نافرمانی‌های مکرر اسرائیل و عدم هماهنگی با آمریکا، ادامه حمایت و پشتیبانی بی‌قید و شرط سیاسی و نظامی از اسرائیل، دیپلماسی آمریکا را تضعیف کرده و منطقه را به آستانه یک جنگ تمام عیار سوق داده است.

در حالی که دولت‌های پیشین ایالات متحده، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه، همواره با احتیاط و ملاحظه نسبت به اسرائیل عمل کرده‌اند، اما دولت بایدن به‌طور ویژه با سرسختی و رویکردی تقریباً ایدئولوژیک از به‌کارگیری اهرم‌های فشار آمریکا یا اعمال هرگونه فشار معنادار بر اسرائیل خودداری کرده است. این رویکرد به شکل‌گیری سیاستی نامنسجم از سوی واشنگتن منجر شده که نه تنها با واقعیت‌های میدانی ناسازگار است، بلکه با اهداف اعلام‌شده خود دولت نیز در تضاد قرار دارد.

رویکرد حمایتی بایدن نسبت به اسرائیل در طول سال گذشته دستخوش تغییرات متعددی شده است. در ماه‌های ابتدایی جنگ، واشنگتن حمایت و پشتیبانی کامل و بدون شرطی از عملیات نظامی اسرائیل در غزه به عمل آورد و تمامی درخواست‌ها برای آتش‌بس را رد کرد. این رویکرد حتی به وتوی سه قطعنامه جداگانه آتش‌بس در شورای امنیت سازمان ملل توسط آمریکا منجر شد.

با وجود افزایش چشمگیر شمار قربانیان و آنچه ناظران حقوق بشر «بی‌اعتنایی تکان‌دهنده به جان غیرنظامیان» توسط نیرو‌های اسرائیلی خواندند، کاخ سفید تحت رهبری بایدن بار‌ها تصریح کرد که ایالات متحده هیچ «خط قرمزی» برای رفتار اسرائیل در غزه تعیین نخواهد کرد. حتی در شرایطی که لوید آستین، وزیر دفاع آمریکا، به اسرائیل هشدار داد که تلفات سنگین غیرنظامیان می‌تواند «پیروزی تاکتیکی» را به «شکست راهبردی» تبدیل کند. واشنگتن همچنان به ارسال فوری تسلیحات به اسرائیل ادامه داد. تخلفات اسرائیل به قدری جدی بود که دیوان بین‌المللی دادگستری (ICJ) اعلام کرد شواهد «قابل‌توجهی» برای ادعای وقوع نسل‌کشی در غزه موجود است.

یک ماه پس از شروع جنگ، وزارت خارجه ایالات متحده طرح خود را برای آینده غزه پس از جنگ به‌وضوح مطرح کرد: جلوگیری از جابه‌جایی اجباری جمعیت، خودداری از اشغال مجدد غزه یا کاهش قلمرو آن و بازگرداندن کنترل به یک «تشکیلات خودگردان فلسطینی احیاشده».  با این حال، این طرح در حالی مطرح شد که اظهارات نتانیاهو و بمباران‌های اسرائیل عملاً بیشتر این اهداف را غیرممکن کرده بودند. فقدان فوریت در اقدامات دولت آمریکا نیز تا حدی ناشی از اطمینان‌خاطر اسرائیل بود که جنگ تا اوایل سال ۲۰۲۴ به پایان خواهد رسید.

با طولانی شدن جنگ و وخامت شدید شرایط انسانی در غزه، دولت بایدن ناچار به بازنگری در رویکرد خود شد. تا ماه فوریه، ایالات متحده از مخالفت قاطع با هرگونه آتش‌بس عقب‌نشینی کرده و از توافقی محدود برای آتش‌بس در ازای آزادی گروگان‌ها حمایت کرد. هم‌زمان، مقامات ارشد آمریکا صریح‌تر از گذشته نارضایتی خود را از رفتار اسرائیل ابراز کرده و گاهی به پیامد‌های احتمالی هشدار دادند، هرچند این هشدار‌ها به اقدامات عملی منجر نشد. با اینکه جو بایدن حملات هوایی اسرائیل را «بیش از حد» و «غیرهدفمند» توصیف کرد؛ اما دولت او همچنان ارسال تسلیحات به اسرائیل را با سرعت ادامه داد.

مقامات ارشد آمریکا از اسرائیل خواستند تا برای حفاظت از غیرنظامیان و فراهم کردن امکان ورود کمک‌های بشردوستانه به غزه، تلاش‌های بیشتری انجام دهد. در همین حال، سازمان‌های حقوق بشری مانند «دیده‌بان حقوق بشر» و «نجات کودکان» اسرائیل را متهم کردند که از گرسنگی به‌عنوان ابزاری در جنگ استفاده می‌کند.  برای مقابله با محدودیت‌های اعمال‌شده توسط اسرائیل، ایالات متحده به اقداماتی بی‌سابقه مانند پرتاب هوایی کمک‌ها و ایجاد یک اسکله شناور به ارزش ۲۳۰ میلیون دلار روی آورد؛ با این حال، هر دو پروژه در نهایت کنار گذاشته شدند.

در اوایل آوریل، پس از حملات هوایی اسرائیل به کاروان کمک‌رسانی «آشپزخانه مرکزی جهانی» که منجر به کشته شدن هفت امدادگر بین‌المللی، از جمله یک شهروند آمریکایی شد، دولت بایدن یک اولتیماتوم بی‌سابقه صادر کرد و هشدار داد که اگر تغییراتی در رفتار اسرائیل مشاهده نشود، سیاست آمریکا دچار تحول خواهد شد. با این حال، به‌جز افزایش کوتاه‌مدت در ارسال کمک‌ها، در این وضعیت تغییرات ملموسی رخ نداد.

دو لحظه کلیدی به وضوح نشان داد که دولت آمریکا هرگز در مورد اعمال پیامد‌های جدی علیه اسرائیل مصمم نبوده است. اولین لحظه زمانی بود که گزارش دولت در خصوص یادداشت امنیت ملی شماره ۲۰ منتشر شد که طبق آن باید کمک‌های نظامی به کشور‌هایی که از تسلیحات آمریکا در نقض قوانین بشردوستانه بین‌المللی و قوانین ایالات متحده استفاده می‌کنند، کاهش یابد. با وجود شواهد فراوان درباره نقض‌های گسترده و شدید قوانین بین‌المللی توسط اسرائیل، از جمله ممانعت از ارسال کمک‌های بشردوستانه، این گزارش با بیان اینکه «ارزیابی قطعی» درباره پایبندی اسرائیل بسیار دشوار است، از پرداختن به این موضوع طفره رفت.

عامل دوم که به‌طور جدی وضعیت را تغییر داد، حمله تهاجمی اسرائیل به شهر مرزی رفح در جنوب غزه بود. پس از تخریب گسترده در شهر غزه و خان یونس، اکثر ساکنان نوار غزه به رفح منتقل شده بودند. جو بایدن با ابراز نگرانی از وقوع یک فاجعه انسانی، هشدار داد که حمله به رفح از «خط قرمز» عبور می‌کند و اسرائیل در صورت پیشروی با پیامد‌هایی مواجه خواهد شد. با این حال، وقتی تانک‌های اسرائیلی در اوایل ماه مه وارد رفح شدند، دولت آمریکا اعلام کرد که هزاران بمب ۲،۰۰۰ و ۵۰۰ پوندی که تا آن زمان زیرساخت‌های غزه را ویران کرده بودند، از دسترس خارج می‌شود. پس از ماه‌ها تنش در مورد غزه، به نظر می‌رسید که رویارویی بزرگی بین بایدن و نتانیاهو در راه است—یا دست‌کم چنین تصور می‌شد.

تنها دو هفته پس از آغاز عملیات، دولت آمریکا از موضع خود عقب‌نشینی کرد. کاخ سفید مدعی شد که حمله به رفح در واقع یک «عملیات هدفمند و محدود» بوده است—هرچند که در جریان آن نزدیک به نیمی از تمامی ساختمان‌ها تخریب شده بود. پس از آنکه نتانیاهو با موفقیت هشدار بایدن در مورد رفح را نادیده گرفت و چندین بار بدون هیچ پیامدی رئیس‌جمهور آمریکا را به چالش کشید، او و دولت افراطی‌اش به این نتیجه رسیدند که اکنون می‌توانند با دست باز به جنگ ادامه دهند و حتی آن را تشدید کنند.

با اینکه حماس بار‌ها در مذاکرات آتش‌بس کندی نشان داده، بسیاری معتقدند که نتانیاهو تلاش دارد جنگ را طولانی‌تر و حتی گسترده‌تر کند تا موقعیت خود را در قدرت تحکیم ببخشد. این اقدامات شامل صدور مجوز برای ترور اسماعیل هنیه، رئیس تیم مذاکره‌کننده حماس در تهران و اضافه کردن خواسته‌های جدید به هر توافق احتمالی بوده است.

گسترش جنگ اسرائیل به لبنان در طول تابستان، به‌ویژه در هفته‌های اخیر، نمونه‌ای دیگر از رویکرد خودتضعیف‌کننده بایدن است. از یک سو، بایدن بار‌ها به اسرائیل هشدار داده بود که از حمله گسترده به لبنان پرهیز کند، زیرا چنین اقدامی می‌تواند ایران را تحریک کرده و منطقه را به سمت یک بحران فاجعه‌بار سوق دهد. از سوی دیگر، مقامات ارشد آمریکا به رهبران اسرائیل اطمینان داده بودند که ایالات متحده، بدون توجه به شرایط، همچنان از اسرائیل حمایت خواهد کرد. این پیام دوگانه برای نتانیاهو فرصتی طلایی بود، زیرا او به‌طور مداوم هشدار‌ها را نادیده گرفت و در عین حال از حمایت و پشتیبانی آمریکا بهره‌مند شد.

از اواسط سپتامبر، عملیات‌های اسرائیل در لبنان، از جمله حمله با پیجر‌های انفجاری و حملات هوایی که به کشته شدن حسن نصرالله، رهبر حزب‌الله، انجامید، با سرعتی چشمگیر ادامه یافته است. این حملات تاکنون بیش از ۲۱۰۰ نفر را به کام مرگ کشانده و نزدیک به یک میلیون نفر را آواره کرده‌اند.

مقامات ارشد آمریکا از اینکه بار دیگر در جریان تحولات قرار نگرفته بودند ناراضی بودند و آن‌ها ترور سید حسن نصرالله را به‌عنوان «شکلی از عدالت» توصیف کردند و بدون این که به غیرنظامیان لبنانی یا قوانین جنگ اشاره کنند. با این وجود، مقامات ارشد اسرائیل تأکید کردند که قصد ورود به یک جنگ تمام‌عیار با حزب‌الله را ندارند و به‌دنبال «کاهش تنش از طریق تشدید درگیری» هستند، عبارتی متناقض که با این حال مورد تأیید کاخ سفید بایدن قرار گرفت.

پس از واکنش ناگزیر ایران و شلیک حدود ۱۸۰ موشک به اهداف مختلف در سراسر اسرائیل، مقامات ارشد آمریکا با خشم و بی‌توجهی واکنش نشان دادند و این حمله را بی‌اثر توصیف کردند، در حالی که همراه با اسرائیل وعده «پیامد‌های شدید» دادند. اکنون دولت بایدن به یکی از عوامل فعال در رخدادی تبدیل شده که ماه‌ها نسبت به وقوع آن هشدار داده و برای جلوگیری از آن تلاش کرده بود. در حالی که چند هفته پیش دولت آمریکا به‌طور جدی در تلاش برای مذاکره جهت آتش‌بس در لبنان بود، اکنون آشکارا از حملات هوایی و تهاجم اسرائیل حمایت می‌کند؛ حملاتی که پیش‌تر نسبت به آنها هشدار داده بود.

این نتیجه تقریباً اجتناب‌ناپذیر بود. تمایل اصلی بایدن به هماهنگی اهداف آمریکا با اسرائیل، حتی زمانی که به وضوح این دو در تضاد بودند، به شکلی ناگزیر به یک سیاست ناکارآمد و شکست‌خورده برای آمریکا منجر شد. دولت بایدن با تلاش برای تضمین اینکه اسرائیل بدون مواجهه با هیچ‌گونه پیامدی عمل کند، حتی زمانی که اقدامات اسرائیل با مخالفت شدید آمریکا روبه‌رو بود، به‌طور پیوسته دیپلماسی آتش‌بس خود را تضعیف کرد و به نتانیاهو اجازه داد دامنه جنگ را گسترش دهد.

تنها بخشی از سیاست بایدن که می‌توان آن را به نوعی موفقیت برایشان تلقی کرد—کمک به اسرائیل در بازسازی قدرت بازدارندگی در برابر دشمنانش—احتمالاً کوتاه‌مدت خواهد بود. این امر به‌ویژه با توجه به میزان بی‌سابقه مرگ، ویرانی و آسیب‌های نسلی که بر فلسطینیان در غزه وارد شده و اکنون به لبنان نیز گسترش یافته، قابل پیش‌بینی است. اگرچه اسرائیل توانسته توان نظامی حماس و حزب‌الله را  تضعیف کند، اما این موفقیت با هزینه‌های بسیار سنگینی چه از لحاظ انسانی، مادی، اعتباری، اخلاقی و حتی امنیتی—هم برای خاورمیانه، هم برای ایالات متحده و حتی برای خود اسرائیل همراه بوده است

نباید از یاد برد که پیدایش حزب‌الله و حماس ناگهانی نبوده، بلکه پاسخی به وضعیت موجود یعنی اشغال و سرکوب فلسطینیان از سوی اسرائیل و تهاجم اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ است. همان‌طور که تاریخ نشان داده، این تصور که اسرائیل می‌تواند از طریق بمباران به امنیت دست یابد، هرگز به نتیجه نرسیده است. تمرکز یک‌جانبه دولت بایدن بر خواسته‌ها، نیاز‌ها و دغدغه‌های اسرائیل، نه تنها باعث نادیده گرفتن انسانیت فلسطینیان و لبنانی‌ها شده، بلکه از تأثیرات بلندمدتی که به منطقه، منافع آمریکا و حتی امنیت اسرائیل وارد می‌شود، غفلت کرده است.

هنوز فرصت برای جلوگیری از آسیب‌های بیشتر، از جمله خطر بروز یک جنگ تمام‌عیار منطقه‌ای، وجود دارد. اما این امر نیازمند تغییری اساسی در رویکرد فعلی دولت بایدن است. با توجه به پافشاری دولت بایدن و عدم توانایی در سازگاری با واقعیت‌های میدانی در سال گذشته، به احتمال زیاد آشفتگی کنونی منطقه تا دولت بعدی آمریکا ادامه خواهد یافت. فارغ از نتیجه انتخابات آتی ریاست‌جمهوری، واشنگتن باید از اهرم‌های قدرتمندی که در اختیار دارد از جمله مشروط کردن انتقال تسلیحات و سایر کمک‌های نظامی به اسرائیل بر رعایت اصول اساسی حقوق بین‌الملل بهره ببرد.

مهم‌تر از همه، مقامات ارشد آمریکا باید به‌وضوح به تمام طرف‌های درگیر اعلام کنند که این مناقشه راه‌حل نظامی ندارد و امنیت پایدار اسرائیل تنها از طریق یک توافق سیاسی قابل دستیابی است، توافقی که به ریشه‌های اصلی بحران، یعنی انکار سیستماتیک حقوق فلسطینیان تحت اشغالی که هر روز خشونت‌بارتر می‌شود، بپردازد. در غیر این صورت، همان «شکست استراتژیک» که لوید آستین نسبت به آن هشدار داده بود، نه تنها دامن‌گیر اسرائیل، بلکه متوجه آمریکا نیز خواهد شد.