کد خبر: ۴۳۵۷۹۸
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۹
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۵۸

تله بزرگ ترامپ برای ایران؛ مذاکره یا رویارویی؟

رویکرد ترامپ که بر مبنای دکترین «صلح از طریق قدرت» بنا شده، تهران را در برابر یک معادله سخت قرار می‌دهد: یا در برابر فشار‌های واشنگتن سر خم کند یا بهای سنگینی در زمین بازی استراتژیک بپردازد. اما تجربه تاریخی نشان داده که سیاست‌هایی که تنها بر تهدید استوار هستند، به‌جای دستیابی به اهداف مطلوب، معمولاً عواقب پیش‌بینی‌نشده و حتی مخربی به همراه دارند.

رویکرد ترامپ که بر مبنای دکترین «صلح از طریق قدرت» بنا شده، تهران را در برابر یک معادله سخت قرار می‌دهد: یا در برابر فشار‌های واشنگتن سر خم کند یا بهای سنگینی در زمین بازی استراتژیک بپردازد. اما تجربه تاریخی نشان داده که سیاست‌هایی که تنها بر تهدید استوار هستند، به‌جای دستیابی به اهداف مطلوب، معمولاً عواقب پیش‌بینی‌نشده و حتی مخربی به همراه دارند.

دونالد ترامپ، با ترکیب فشار‌های اقتصادی، تهدیدات نظامی و تلاش‌های دیپلماتیک، به دنبال تحمیل توافقی است که برنامه هسته‌ای، موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران را محدود کند. کاخ سفید با اعمال شدیدترین تحریم‌های تاریخ و تلاش برای احیای مکانیسم ماشه، در پی ایجاد فضایی است که تهران راهی جز پذیرش شروط واشنگتن نداشته باشد. این استراتژی با هدف خلع سلاح کامل ایران انجام می‌شود.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، هفته پیش در کاخ سفید از ارسال نامه‌ای رسمی به رهبر جمهوری اسلامی ایران پرده برداشت. 

اوایل روز جمعه، دونالد ترامپ در گفت‌وگویی با شبکه فاکس بیزنس تأکید کرد: «برای ایران تنها دو گزینه داریم: یا توافق می‌کنیم یا دست به اقدام نظامی می‌زنیم. اما من خواهان توافقم، چراکه نمی‌خواهم به ایران صدمه بزنم. مردم ایران مردمی بزرگ و ارزشمندند.» او همچنین تاکید کرد که نامه‌ای که چهارشنبه ارسال شده بود، مستقیماً خطاب به آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبری ایران نوشته شده است. با این حال، کاخ سفید از ارائه جزئیات یا محتوای دقیق این نامه خودداری کرد و از پاسخ به سوالات پیرامون مضمون آن سر باز زد.


مقام معظم رهبری در یک سخنرانی عمومی با قاطعیت از مخالفت خود با مذاکرات دوباره با آمریکا سخن گفت و تصریح کرد: «بعضی‌ها در داخل مدام موضوع مذاکره را مطرح می‌کنند و می‌پرسند چرا پاسخ نمی‌دهید، چرا مذاکره نمی‌کنید، چرا با آمریکا بر سر میز نمی‌نشینید؟ اما اگر هدف از مذاکره، کاهش تحریم‌ها باشد، این دولت آمریکا نه تنها تحریم‌ها را کاهش نمی‌دهد، بلکه گره تحریم‌ها را کورتر و فشار را بیشتر می‌کند. مذاکره با چنین دولتی فقط به افزایش فشار منجر خواهد شد.»

روز چهارشنبه اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران تأیید کرد که نامه دونالد ترامپ از طریق انور قرقاش، مشاور دیپلماتیک رئیس امارات متحده عربی به تهران تحویل داده شده است. به گفته او، آقای قرقاش که همان روز وارد تهران شده و با عباس عراقچی دیدار کرده بود، نامه را به مقامات جمهوری اسلامی رسانده است. بر اساس گزارش پایگاه خبری اکسیوس، این نامه ابتدا توسط استیو ویتکاف، نماینده ترامپ در امور خاورمیانه به ابوظبی برده شده و سپس به دست مقام‌های اماراتی سپرده شده تا به ایران انتقال یابد.

دور دوم ترامپ؛ دیپلماسی با طعم تهدید
با آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، کاخ سفید پیام خود به ایران را با صراحت بیشتری مطرح کرده است: یا میز مذاکره یا رویارویی با پیامد‌های سخت نظامی. در حالی که ترامپ همچنان از «دیپلماسی» سخن می‌گوید، سایه تهدید‌های مستقیم و بی‌واسطه بر سر تهران پررنگ‌تر از همیشه است. اگرچه این سیاست در نگاه اول تلفیقی از دیپلماسی و بازدارندگی نظامی به نظر می‌رسد، اما واقعیت آن است که این رویکرد بیش از آنکه راه گفت‌و‌گو را بگشاید، به‌دنبال تحمیل یک معادله امنیتی مبتنی بر قدرت و تهدید است.

رویکرد ترامپ که بر مبنای دکترین «صلح از طریق قدرت» بنا شده، تهران را در برابر یک معادله سخت قرار می‌دهد: یا در برابر فشار‌های واشنگتن سر خم کند یا بهای سنگینی در زمین بازی استراتژیک بپردازد. اما تجربه تاریخی نشان داده که سیاست‌هایی که تنها بر تهدید استوار هستند، به‌جای دستیابی به اهداف مطلوب، معمولاً عواقب پیش‌بینی‌نشده و حتی مخربی به همراه دارند.

دونالد ترامپ، که خود را به‌عنوان معمار بزرگ معاملات معرفی می‌کند، در واقع استاد به‌کارگیری جنگ روانی است. تهدید‌های مکرر او چیزی فراتر از نمایش قدرت صرف است؛ این یک تاکتیک دقیق و محاسبه‌شده برای ایجاد تزلزل در تهران، محدود کردن گزینه‌های جمهوری اسلامی و تحمیل شروط آمریکا به آنهاست. اما سوال اساسی این است: آیا این استراتژی موفق خواهد شد ایران را به پای میز مذاکره بکشاند یا منطقه را به مرز پرتگاه سوق خواهد داد؟

هدف نهایی کاخ سفید
دونالد ترامپ، معمار استراتژی بر پایه قدرت و تهدید، به‌خوبی آگاه است که گاه سایه سنگین جنگ، کارآمدتر از خود جنگ است. اما پرسشی که همچنان مطرح است: آیا ترامپ واقعاً راهی به‌سوی درگیری نظامی مستقیم را مدنظر دارد؟ حقیقت این است که او برخلاف چهره‌های جنگ‌طلب سنتی در آمریکا، هیچ‌گاه شیفته جنگ‌های طولانی و بی‌پایان نبوده است. به باور ترامپ، سرمایه‌گذاری بی‌رویه کشور در جنگ‌های بی‌حاصل نه‌تنها نادرست بلکه مخرب است. با این وجود، او از تهدید به جنگ به‌عنوان یک ابزار ماهرانه استفاده می‌کند؛ اهرمی که بر میز مذاکره سنگین‌ترین وزنه را به سود خواسته‌هایش می‌افزاید.

دولت ترامپ بی‌پرده نشان داده که هدف نهایی‌اش چیست: واداشتن ایران به پذیرش توافقی که نه فقط برنامه هسته‌ای، بلکه قدرت موشکی، نفوذ منطقه‌ای و حتی برخی سیاست‌های داخلی این کشور را عملاً زیر نظارت واشنگتن قرار دهد. این استراتژی دیگر به‌سادگی یک مذاکره نیست؛ بلکه به نقشه‌ای برای خلع سلاح کامل ایران تبدیل شده است. از منظر ترامپ، دیپلماسی چیزی نیست جز نام دیگر تسلیم؛ تسلیمی که از راه محاصره اقتصادی و فشار‌های سنگین و مستمر حاصل می‌شود.

کاخ سفید با به‌کارگیری سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ علیه ایران، درصدد است تهران را به نقطه‌ای برساند که دیگر راهی جز پذیرش شروط واشنگتن نداشته باشد. این سیاست در جدیدترین فرمان اجرایی ترامپ کاملاً مشهود است؛ فرمانی که وزارت خزانه‌داری را موظف کرده تا با گسترش تحریم‌ها، تمام زیرساخت‌های اقتصادی ایران از نفت و بانکداری گرفته تا پتروشیمی و فناوری را هدف بگیرد.

هدف نهایی دونالد ترامپ دیگر فراتر از امضای یک توافق هسته‌ای محدود است. او به دنبال توافقی است که بنیان‌های قدرت ایران را در تمامی ابعاد به چالش بکشد؛ از برنامه‌های هسته‌ای و موشکی گرفته تا نفوذ منطقه‌ای. چنین توافقی، با فرض اینکه محقق شود، نه‌تنها محدودیت‌های دائمی بر فعالیت‌های هسته‌ای ایران اعمال خواهد کرد، بلکه برنامه موشکی این کشور را تحت نظارت دقیق بین‌المللی قرار می‌دهد و حضور استراتژیک تهران در منطقه را به‌طور قابل‌توجهی کاهش می‌دهد.

احیای مکانیزم ماشه؛ ابزار جدید کاخ سفید علیه تهران
کاخ سفید دیگر به تحریم‌های اقتصادی بسنده نکرده و دامنه فشار‌ها را به تمامی عرصه‌های ممکن گسترش داده است. از یک‌سو، ترامپ و تیمش با جدیت در پی احیای «مکانیسم ماشه» هستند؛ ابزاری که می‌تواند تحریم‌های فراتر از چارچوب یک‌جانبه واشنگتن را به ایران تحمیل کند. این مکانیسم اگر به نتیجه برسد، فشار‌های اقتصادی و دیپلماتیک بر تهران را به سطح بی‌سابقه‌ای خواهد رساند و ایران را در انزوای بین‌المللی عمیق‌تری فرو خواهد برد. اما این فقط بخشی از نقشه کاخ سفید است، چراکه واشنگتن به‌دنبال تحمیل محدودیت‌هایی است که نه‌تنها قدرت اقتصادی، بلکه نفوذ منطقه‌ای و برنامه‌های استراتژیک ایران را نیز نشانه گرفته است.

هم‌زمان، کاخ سفید در حال تقویت همکاری‌های امنیتی و نظامی با اسرائیل و کشور‌های عربی منطقه است. این همکاری‌ها دیگر صرفاً نمایشی برای اتحاد‌های منطقه‌ای نیست: تضعیف توان دفاعی ایران و ارسال پیامی قاطع که مسیر مقاومت برای تهران، بیش از هر زمان دیگری محدود شده است. در واقع، واشنگتن به دنبال ایجاد فضایی است که ایران مجبور به بازنگری در استراتژی‌های خود شود.

دنیس راس، کارشناس ارشد مؤسسه واشنگتن معتقد است که دونالد ترامپ نباید به توقف صرف ساخت بمب هسته‌ای ایران اکتفا کند؛ بلکه باید تضمین کند که تهران حتی ظرفیت بازگشت به تولید آن را نیز نداشته باشد. برای دستیابی به این هدف، دنیس راس ترکیبی از فشار‌های سیاسی، اقتصادی و نظامی را پیشنهاد می‌دهد.

وی معتقد است: در حوزه دیپلماسی، انزوای ایران باید به‌گونه‌ای تشدید شود که هیچ جایگاهی برای مانور در صحنه بین‌المللی باقی نماند. در عرصه اقتصادی، تحریم‌ها باید آن‌چنان سنگین و فراگیر باشند که نارضایتی داخلی به بحرانی عمیق و غیرقابل‌کنترل تبدیل شود. از سوی دیگر در بعد نظامی، ایالات متحده باید با نمایش قاطع قدرت، این پیام روشن را به تهران مخابره کند: «شکست دیپلماسی ممکن است مستقیماً به تخریب زیرساخت‌های هسته‌ای ایران منجر شود.»

بردلی بومن: نمایش قدرت نمادین کافی نیست
در حوزه نظامی؛ این هفته، پنتاگون دو بمب‌افکن بی ۵۲ نیروی هوایی ایالات متحده را به خاورمیانه اعزام کرد. این اقدام که در چارچوب راهبرد دولت ترامپ برای افزایش فشار بر ایران صورت گرفته، با هدف وادار ساختن تهران به پای میز مذاکره انجام شده است. این سومین پرواز بمب‌افکن‌های آمریکایی در منطقه در سه هفته گذشته به شمار می‌آید.

اگرچه پرواز بمب‌افکن‌های بی ۵۲ هنوز به‌طور رسمی از سوی ارتش آمریکا تأیید نشده، اما یک مقام دفاعی آمریکا در گفت‌و‌گو با المانیتور این خبر را تأیید کرده است. شبکه العربیه نخستین رسانه‌ای بود که این خبر را منتشر کرد. بردلی بومن، مدیر ارشد مرکز قدرت نظامی و سیاسی در بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها، افزایش مأموریت‌های بمب‌افکن‌های آمریکایی در منطقه را گامی مثبت می‌داند، اما تأکید می‌کند که این اقدامات به تنهایی نمی‌توانند بازدارندگی کافی در برابر ایران ایجاد کنند. به اعتقاد او، واشنگتن باید ارزیابی کند که آیا این عملیات‌ها واقعاً به افزایش آمادگی رزمی متحدان و تقویت بازدارندگی ایران منجر شده‌اند یا اینکه صرفاً به نمایش قدرتی نمادین محدود بوده‌اند.

بومن پیشنهاد می‌دهد که اگر آمریکا قصد دارد پیامی قاطع‌تر به تهران ارسال کند، باید از بمب‌افکن‌های پیشرفته‌تری مانند بی ۲ استفاده کند و حتی فراتر از نمایش‌های تاکتیکی، به کاربرد تسلیحات واقعی علیه اهداف ایران فکر کند. او معتقد است تنها در این صورت است که تهران تهدیدات آمریکا را جدی گرفته و هزینه‌های عملی اقداماتش را درک خواهد کرد. این رزمایش‌ها، در کنار نشان دادن توانایی‌های مشترک نظامی، حاوی پیامی واضح و تهدیدآمیز برای ایران هستند.

نتیجه گیری
کاخ سفید با تکیه بر دکترین «صلح از طریق قدرت»، ترکیبی از فشار‌های اقتصادی، دیپلماتیک و تهدیدات نظامی را به‌کار گرفته تا ایران را به نقطه‌ای برساند که چاره‌ای جز پذیرش شروط آمریکا نداشته باشد. اگرچه این استراتژی در نگاه نخست تلفیقی از دیپلماسی و بازدارندگی نظامی به نظر می‌رسد، اما واقعیت آن است که واشنگتن به‌دنبال تحمیل یک معادله امنیتی است که تهران را در برابر انتخابی سخت قرار می‌دهد: تسلیم در برابر فشار‌ها یا مواجهه با پیامد‌های جدی‌تر. در این میان، واکنش‌های مقام‌های ایرانی و تحلیل کارشناسان نشان می‌دهد که این سیاست نه تنها راه‌حلی بلندمدت ارائه نمی‌دهد، بلکه می‌تواند تنش‌های منطقه‌ای را به سطوح خطرناکی برساند.