کد خبر: ۴۳۷۹۴۴
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۳
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۸۰

حمله پهپادی به مرزداران؛ روایت نخستین شب جنگ ۱۲ روزه

دکتر مجید تجن‌جاری ۳۵ ساله، اصالتا اهل روستای تجن‌جاری آمل، مخترع و نخبه علمی در زمینه هوش مصنوعی و برنامه‌نویسی و استاد و متخصص هوش مصنوعی و سیستم‌های خبره و رییس کمیسیون هوش مصنوعی خانه صمت جوانان ایران بود.

دکتر مجید تجن‌جاری ۳۵ ساله، اصالتا اهل روستای تجن‌جاری آمل، مخترع و نخبه علمی در زمینه هوش مصنوعی و برنامه‌نویسی و استاد و متخصص هوش مصنوعی و سیستم‌های خبره و رییس کمیسیون هوش مصنوعی خانه صمت جوانان ایران بود.


  

ساعت ۳ و نیم صبح روز جمعه ۲۳ خرداد، جنگ ۱۲ روزه در ایران برای آدم‌هایی که خانه‌هایشان در فاصله‌های چند ده‌متری محل عملیات پهپادی، اصابت موشک و انفجارها قرار دارد، نمای بسیار ترسناک‌تری در نقطه شروع داشت. خانه‌هایشان ویران شد، وسایل زندگی‌شان در تلی از خاک فرو رفت و حتی عزیز از دست دادند.

 خیابان زاگرس شرقی در مرزداران، یکی از این محله‌ها بود که آدم‌هایش آن روز را در کادری سیاه و غبارآلود تجربه کردند. بسیاری در آن روز با صدای انفجار بسیار شدید از خواب پریدند، برخی به چشم خود موج انفجار را دیدند و به دنبال آن پرده‌های خانه‌هایشان در هوا پرواز کرد، پنجره‌هایشان از چهارچوب درآمد و شیشه‌های شکسته با موج انفجار به جای جای خانه‌هایشان پرتاب شد.


یک دانشمند هسته‌ای را در طبقه پنجم ساختمانی که در تقاطع خیابان‌های البرز و زاگرس شرقی است، مورد هدف قرار دادند و نه تنها طبقه زیرین واحد طبقه پنجم، تخریب و ساختمان به‌طور کامل تخلیه شد که ساختمان‌های کناری و روبه‌رویی آن نیز با آسیب‌های شدیدی مواجه شدند. پس از گذشت حدود دو هفته از آن ماجرا، هنوز هم تصویر رعب و وحشت در این محله وجود دارد.
سر ظهر چهارشنبه چهارمین روز تیرماه، یک حجله بدون اعلامیه، جلوی در ساختمانی که محل اصابت بوده، گذاشته‌اند. از لابه لای در آهنی ساختمان که به داخل حیاط نگاه کنید، نخاله‌های ساختمانی و لابد ته‌مانده وسایل خانه‌ها را می‌بینید که روی هم تلنبار شده. شیشه‌های خانه‌ای که پنجره‌هایش به حیاط ساختمان مشرف است، شکسته و پارچه‌های ضخیمی به چهارچوب آن آویزان کرده‌اند. 
فکر کردیم که گاز ترکیده
دو عابر، دو زنی که خانه‌هایشان در یکی از آپارتمان‌های این خیابان است، جلوی ساختمان ایستاده‌اند. ظاهرا با اینکه بارها در این چند روز بقایای به جا مانده از انفجار را دیده و درباره آن صحبت کرده‌اند، هنوز ترس و حیرت یا غم بعد از حادثه برایشان باقی‌مانده است. نمی‌توانند آن لحظات سختی که موج انفجار مانند غولی از هوا به درون خانه‌ها و توی صورتشان پرتاب شد را از یاد ببرند.
یکی از آن‌ها می‌گوید پیکر ساکنان واحد طبقه پنجم، همان لحظه ابتدایی انفجار از پنجره به داخل حیاط پرتاب شده است و حالا می‌توانید سیاهی به جا مانده از انفجار در طبقات چهارم و پنجم را ببینید. «صدا خیلی وحشتناک بود ما اول فکر کردیم که گاز ترکیده اما وقتی انفجارهای بعدی رخ داد تازه فهمیدیم که به ما حمله شده است.
آتش‌نشانی خیلی دیر رسید، شاید حدود دو تا سه ربع بعد، اما نیروی انتظامی به سرعت آمد. خیابان را بستند و تا یک روز بعد اجازه تردد از آنجا را به کسی ندادند. موج انفجار به قدری زیاد بود که توری پنجره آشپزخانه ما را پاره کرد.» این وضع همسایه‌هایی است که خانه‌شان تقریبا ۵۰ تا ۱۰۰ متر با محل انفجار فاصله دارد اما آن‌هایی که نزدیک‌تر و دقیقا روبه‌روی ساختمان اصلی بودند با شدت بیشتری تحت تاثیر قرار گرفته‌اند.

یکی از ساکنان آپارتمان روبه‌رویی ماجرا را این‌طور شرح می‌دهد: «تقریبا ساعت ۳ و نیم صبح اول یک لرزش را حس کردم و در کمتر از ۵ ثانیه بعد صدای بسیار فجیعی را شنیدم. فکر کردم زلزله است یا انفجاری بر اثر نشتی گاز رخ داده است. حدود ۱۵ ثانیه بعد، دومین انفجار که صورت گرفت بچه‌ها را به راهرو آوردم و روی سرشان پتو انداختم، چون شیشه‌های خانه شکسته بود و خرده‌های آن در پذیرایی ریخته بود.»
صدای انفجار بیشتر همسایه‌ها را به لابی ساختمان رسانده بود، اما او هنوز در خانه نشسته بود که یکی از همسایه‌ها با او تماس گرفت: «گفت؛ تو کجایی؟ گفتم زلزله است من می‌ترسم پایین بیایم. گفت زلزله چیه؟ ساختمان روبه‌رویی را زدند. جمع کنید بیایید پایین. تقریبا یک ربع به چهار بود که با بچه‌ها به لابی رفتیم و دیدم که لابی تقریبا غیرقابل استفاده شده است.»
به اعتقاد او بمبی که داخل ساختمان عمل کرده، دو زمانه بوده است؛ از سقف طبقه ۵ وارد شده و روی کف زمین قرار گرفته و بعد انفجار رخ داده است. خانه او هم مشرف به پشت‌بام ساختمان روبه‌رویی است و هر بار که به واحدشان سر می‌زند، این صحنه را می‌بیند که سقف به سمت آن‌ها شکاف بزرگی برداشته است. 
شهادت یک نخبه هوش مصنوعی 
انفجار نه تنها جان ساکنان طبقه پنجم ساختمان جنوبی زاگرس شرقی را گرفته که شهادت یک نخبه هوش مصنوعی در آپارتمان روبه‌رویی را هم رقم زده است: «آقای مجید تجن‌جاری، دکترای هوش مصنوعی در طبقه سوم این ساختمان زندگی می‌کرد و زمان اصابت موشک در اتاق خوابش بوده است. با موج انفجار، شیشه روی پهلوی او پرتاب می‌شود اما در آن لحظات اولیه با پای خودش به پایین می‌آید. یکی از همسایه‌ها که پزشک است، زخم او را پانسمان کرد، بعد اورژانس آمد او را به بیمارستان بردند که متاسفانه همانجا تمام کرد.»
دکتر مجید تجن‌جاری ۳۵ ساله، اصالتا اهل روستای تجن‌جاری آمل، مخترع و نخبه علمی در زمینه هوش مصنوعی و برنامه‌نویسی و استاد و متخصص هوش مصنوعی و سیستم‌های خبره و رییس کمیسیون هوش مصنوعی خانه صمت جوانان ایران بود. چندین مدال طلا و نقره در مسابقات جهانی اختراعات دریافت کرده و در چندین مسابقه رباتیک مقام اول کسب کرده بود. «استاد خاله من بود و خیلی رزومه قوی داشت. این چند روز وقتی رفتم اختراعاتشان را خواندم واقعا باورم نمی‌شد.» 
رنج کودکان و یک مادر باردار
شدت انفجار باعث آسیب شدید به زانوی یک زن باردار در طبقه دوم همین ساختمان شد در حالی که نگرانی برای جنین او هم وجود داشت و احساس می‌کرد که بچه تکان نمی‌خورد. بعد که او را به بیمارستان انتقال دادند، مشخص شد که جنین سالم است اگر چه به دلیل شرایط بارداری نتوانستند او را جراحی کنند و به صورت سرپایی مداوا شد. طبقه اول همین ساختمان، پسر بچه خانواده‌ای که تازه به ایران آمده بودند از شدت موج انفجار دچار تهوع شد و هنوز هم زمانی که اسم ساختمان را می‌شنود، دچار حالت تهوع می‌شود. فعلا هم نتوانستند برای او کاری کنند.
«ما مدام با بچه‌هایمان صحبت می‌کردیم و با هر صدایی به آن‌ها می‌گفتیم که ما هم داریم به آن‌ها موشک می‌زنیم و دفاع می‌کنیم. یکی از آن‌ها هشت‌ساله و دیگری هجده‌ساله است. قطعا جوان هجده‌ساله به خاطر شرایط سنی که دارد، خیلی معقول و منطقی‌تر فکر می‌کند، اما کودک این شرایط را درک نمی‌کند. می‌گفتم نترسید می‌خواهند ما را اذیت کنند، اما ما نمی‌گذاریم. پسر کوچکم فقط ترامپ را می‌شناسد و می‌گوید چقدر بی‌تربیت است. فقط همین را از جنگ می‌داند.» 
خسارت و آسیب‌های وارد شده به ساختمان
حدود چهار خانواده از این ساختمان در جنگ ۱۲روزه، حدود ۱۰روز به نوعی در سینمای ساختمان زندگی کردند، چون پنجره‌هایشان شیشه نداشت، واحدهایشان قابل سکونت نبود و بقیه اهالی ساختمان هم رفته بودند. ساختمان تقریبا ۴۲ واحد دارد و تا پیش از حمله اسراییل ۳۵ خانواده در واحدهای آن زندگی می‌کردند. بر اساس مشاهدات میدانی خبرنگار اعتماد در روز دوم آتش‌بس تنها ۵ تا ۶ واحد در آنجا ساکن بودند و بقیه رفته و همچنان هم به خانه‌های خود بازنگشته بودند. اداره گاز تهران در همان روزهای نخست به خاطر خطرات نشتی که ساختمان را تهدید می‌کرد تا سه روز گاز را قطع کرد اما بعد با تعهد یکی از ساکنان گاز را دوباره وصل کردند.
«گفتند احتمال شکسته شدن لوله‌ها به علت تکان‌های شدید بر اثر انفجار وجود دارد بنابراین ما در سینما ماندیم. غذا را می‌توانستیم از بیرون تهیه کنیم، اما حمام که نمی‌شد. یکی از همسایه به اداره گاز تعهد داد که خودمان ایمنی واحدها را رعایت می‌کنیم تا آن را وصل کردند. بعد هم همسایه‌ها شیر فلکه گاز واحدهایی که نیستند را بستند تا زمانی که خودشان برگشتند، دوباره آن را باز کنند و ایرادیابی کنند.»
دیوار مجتمع ریخته و حصارهای فلزی هم از یکدیگر جدا شده و از این پایین که به ساختمان نگاه کنید بسیاری از واحدها و درهای ورودی لابی شیشه ندارند. پنجره بعضی واحدها هم از چهارچوب در آمده و در حیاط هنوز آثار خاک و سنگ و خرده شیشه دیده می‌شود اگر چه وضعیت نسبت به روزهای نخستی که همه جا پر از شیشه و سنگ و تکه‌های آهن بود، بهتر است.
«شیشه‌های ساختمان شکسته است و عملا لابی، سالن ورزش و سالن اجتماعات ندارد. شدت انفجار به قدری بود که درِ سالن ورزش و سینمای ساختمان که الکترونیکی است، همان زمان از کار افتاد و باتری ماشین چند تا از همسایه‌ها هم دیگر کار نکرد. ما همان روز خیلی نگران لابی‌من بودیم. دو سرایدار افغان هم اینجا داشتیم که در یکی، دو شب اول رفتند. هنوز هم اضطراب دزدی و سرقت را به دلیل نداشتن شیشه در ساختمان داریم.
روز اول به پلیسی که اینجا بود، گفتم اگر می‌شود، برای امنیت ساکنانی که حضور دارند در مقابل ساختمان یک ماشین پلیس بگذارید، مخصوصا اینکه دیوار هم ریخته است. گفتند امکان ثابت ماندن ماشین پلیس نیست، اما گشت‌های موتوری مدام در منطقه در حال چرخش هستند. البته ماموران نیروی انتظامی در طول روز با موتور در این اطراف گشت می‌زنند، اما شب‌ها چیزی ندیدیم چون اغلب خواب بودیم.»
آن‌طور که یکی از ساکنان این ساختمان می‌گوید در این روزها حدودا ۱۰ بار از شهرداری تهران، وزارت مسکن و سپاه به آن‌ها مراجعه کرده‌اند و پس از اندازه‌گیری شیشه‌ها و پنجره‌ها گفته‌اند که به زودی برای آن‌ها تعیین خسارت انجام می‌شود، اما هیچ زمانی به آن‌ها نداده‌اند. بنابراین برخی که تصمیم به رفتن نداشتند، شیشه‌ها را با هزینه خودشان نصب کرده‌اند: «پس از حدود ۱۲ روز خبری نشد و ما هم نمی‌توانستیم به امید تعیین خسارت بمانیم، چون شیشه‌ها هم به صورت نیزه‌ای شکسته بود و خیلی خطر داشت، بنابراین کار چندین واحد را خودمان انجام دادیم.
شهرداری هم البته گفت که به آن‌ها فاکتور بدهیم تا بخشی از هزینه را پرداخت کنند.» هزینه یک واحد حدود ۱۵ میلیون تومان شده است، اما به نظر می‌رسد که هزینه کل واحدها خیلی بیشتر از ۷۰ میلیون باشد، چون علاوه بر چهارچوب‌های پنجره‌ها، شیشه‌ها، لابی و سالن سینما و ورزش هم از بین رفته است. واحدهای شمالی ساختمان آسیبی ندیده‌اند، اما واحدهای جنوبی که روبه‌روی محل انفجار بوده‌اند با تخریب مواجه شده‌اند. 
نخستین شبی که ساختمان پنج طبقه خیابان زاگرس شرقی مورد حمله پهپادی قرار گرفت و تنها چهار خانواده در آنجا مانده بودند حدود ساعت ۱۰ شب و پس از اینکه آن‌ها غذا سفارش داده بودند، چند نفر از یکی از نهادها به آن‌ها مراجعه کردند: «ما آن شب برای اینکه بچه‌ها را هم آرام کنیم منو را جلوی آن‌ها گذاشتیم و گفتیم هر چه دوست دارید، سفارش دهید. به هر حال غذا آمد و خوردیم که یک دفعه چند آقا با یقه‌های بسته آمدند و از احوالمان پرسیدند و اتفاقا بچه‌ها را هم خیلی تحویل گرفتند. ۲۰ غذا آورده بودند و گفتند؛ چه چیزی لازم دارید؟ گفتیم؛ چیزی لازم نداریم، خودمان غذا خوردیم ولی به تعداد لابی‌من‌ها غذا برداشتیم که دیدیم می‌خواهند از ما عکس بگیرند.
گفتیم؛ اگر قرار است مثل جنگ‌زده‌ها از ما عکس بگیرید نمی‌خواهیم، ما غذایمان را خوردیم این هم فاکتورهایش. این موضوع، چیزی نیست که بخواهید بابت آن شو داشته باشید. فقط هم همان شب آمدند. به هر حال همان حتی اگر شو بود هم یک لحظه دل ما را گرم کرد ولی اگر عکس را نمی‌گرفت کار را خراب نمی‌کرد. روز اول هم چند تن از ماموران شهرداری آمدند و برای جمع کردن آجرهایی که در حیاط ریخته بود، کمک می‌کردند و یک نفر هم از آن‌ها فیلم می‌گرفت.»
سر ظهر است و خیابان زاگرس چندان شلوغ نشده، اما همان اندک خودروهایی که از اینجا رد می‌شوند، لحظه‌ای مکث کرده و راننده و باقی سرنشین‌ها به بالای ساختمان و نقطه‌ای که در و دیوار و پنجره از هم گسیخته و سیاه شده، چشم می‌اندازند. برخی عکس و فیلم می‌گیرند و برخی دقایقی به نمای طبقات آخر ساختمان که دیوار و پنجره‌هایش تخریب شده و رنگ تیره‌ای به خود گرفته است، نگاه می‌کنند. مردم هنوز از شوک آن ۱۲ روز بیرون نیامده‌اند و بیم جنگ هم همچنان زیر پوست جامعه وجود دارد.