تاخیر در مذاکره هزینه های سنگینی دارد / فقدان توازن در روابط با قدرتهای جهانی مشکل اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی است

یک استاد روابط بینالملل معتقد است: «مشکل اصلی سیاست خارجی ایران را میتوان در عدمتوازن روابط با قدرتهای جهانی دانست؛ یعنی ایران نتوانسته روابط متوازنی با کشورهای اروپایی بهعنوان بزرگترین بلوک اقتصادی جهان و ایالات متحده بهعنوان مهمترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان برقرار کند.»
این روزها بازار اخبار مذاکرات داغ ترازقبل شده و ازگوشه وکنار هر نشست و جلسه ای زمزمه مذاکره بگوش می رسد،چه با اروپا و چه آمریکا. رئیس جمهورآمریکا در حاشیه دیدار با زلنسکی گفت: فکر میکنم موضوع توان هستهای آینده ایران هم حل خواهد شد، اطمینان دارم که آن را حل میکنیم. مذاکره با ایران بزودی آغاز میشود.
در تازه ترین واکنش های مقامات ایران نیز سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در پاسخ به سؤال خبرگزاری فرانسه درباره اینکه آیا برنامهای برای گفتوگو با سه کشور اروپایی تا آخر ماه جاری هست؟ گفت: «همتایان ایرانی مدیران سیاسی سه کشور در تماس با این سه کشور هستند و امکان وجود دور دیگری از مذاکرات را رد نمیکنیم، ولی تا الان که خدمت شما هستم در این خصوص تصمیمی اتخاذ نشده است.» اسماعیل بقایی افزود: «با این سه کشور تعاملاتمان را تداوم بخشیدیم و در هیچ برههای مذاکرات با این سه کشور قطع نشده است.»
از سوی دیگر بهنام سعیدی دبیر کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه آمریکا بار دیگر با طرح مذاکراتی خارج از چارچوب برجام، تلاش کرد مسیر توافق را منحرف کندگفت: «ایران با وجود بدبینی نسبت به ماهیت این مذاکرات و با علم به اینکه آمریکا شیطان بزرگ است، برای آنکه نشان دهد همواره کشوری اهل گفتوگو بر اساس منافع ملی، احترام متقابل و حفظ خطوط قرمز انقلاب اسلامی بوده، مذاکرات را پذیرفت. اما از همان آغاز، آمریکا با فریبکاری وارد میدان شد.»
*** در شرایط موجود، آیا صرفاً مذاکره دربارهی مسئلهی هستهای میتواند پاسخگوی مشکلات سیاست خارجی ایران باشد؟
به نظر من، پیش از هر چیز باید مشخص کنیم که مسئلهی اصلی سیاست خارجی ایران در شرایط فعلی چیست؛ سپس میتوان ارزیابی کرد که مذاکرات محدود یا جامع هستهای چه تأثیری بر حل آن مسئله یا بر کاهش یا تشدید آن خواهد داشت.
*** به نظر شما مشکل اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی در کجاست؟
به طور کلی، مشکل اصلی سیاست خارجی ایران را میتوان در «فقدان توازن در روابط با قدرتهای جهانی» دانست؛ یعنی ایران نتوانسته روابط متوازنی با کشورهای اروپایی بهعنوان بزرگترین بلوک اقتصادی جهان و ایالات متحده بهعنوان مهمترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان برقرار کند. بهتدریج این حوزههای مهم از سپهر سیاست خارجی کنار گذاشته شده و تمرکز ایران عمدتاً بر گسترش روابط با چین و روسیه قرار گرفته است. در حالیکه ایران نمیتواند نسبت به اروپا و آمریکا بیتفاوت باشد یا آنها را نادیده بگیرد.
*** با توجه به شعار «نه شرقی، نه غربی»، چرا ایران نمیتواند این کشورها را نادیده بگیرد؟
نخست اینکه خود کشورهای آسیایی مانند چین، روسیه و هند همواره در تلاشاند روابط گسترده و متوازن با غرب داشته باشند. دوم اینکه نبودِ توازن در روابط با غرب موجب کاهش قدرت چانهزنی ایران در برابر هم غرب و هم شرق میشود. سوم و شاید مهمتر از همه، روابط خصمانه با آمریکا و اروپا یکی از بزرگترین موانع در تعمیق روابط اقتصادی، تجاری و حتی امنیتی ایران با کشورهای شرقی همچون چین و روسیه است.
برای مثال، با وجود همکاریهای پنهان چین در زمینههایی مانند خرید نفت ایران (با تخفیفهای ویژه) یا صنعت خودرو، این کشور هنوز حاضر به سرمایهگذاری مستقیم در ایران نشده است. دلیل اصلی آن نیز نگرانی از تحریمهای آمریکا است. بنابراین، برای برقراری روابط متعادل با اروپا و مدیریت تنش با آمریکا، ایران ناگزیر از ورود به مذاکراتی جامع است.
*** الزامات و مؤلفههای این مذاکرات جامع چیست؟
چنین مذاکراتی بهویژه در تعامل با اروپا نیازمند دو نکته است:
اول: کاهش ادراک تهدید اروپا از ایران از طریق غیرامنیتی کردن برنامههای هستهای، موشکی و پهپادی؛
دوم: پاسخگویی اروپا به خواستههای اقتصادی و تجاری ایران و جبران بیعملی گذشته در برابر خروج آمریکا از برجام.
اینها نشان میدهد که ایران و اروپا، و در پی آن ایران و آمریکا، باید فراتر از مذاکرات صرفاً هستهای حرکت کنند.
*** متأسفانه عدهای از منتقدین مذاکرات جامع را به معنای تسلیم در مقابل طرفهای مذاکرهکننده و واگذاری همهی امکانات دفاعی و امنیتی به آنها برمیشمرند. در خصوص این نگاه چه نظری دارید؟
فهم من از استدلال منتقدین مذاکرات جامع این است که شاید آنها استدلال میکنند صرفِ در دستور کار قرار گرفتن یک موضوع در مذاکرات ایران با کشورهای غربی به معنای آمادگی ایران برای امتیازدهی یا تسلیم در آن حوزهی موضوعی خاص است.
اما به نظر من، این استدلال چندان درست نیست. قرار گرفتن یک موضوع در دستور مذاکرات به معنای آمادگی برای امتیازدهی در آن حوزه نیست. برای مثال، اگر موضوع برنامهی پهپادی ایران در مذاکرات با اروپا مطرح شود، به معنای پذیرش پیشاپیش خواستههای طرف مقابل نیست.
حتی در موضوع هستهای، ایران سالها مذاکره کرده و امتیازهایی داده است، اما امروز زیرساختهای هستهای کشور قویتر و پیچیدهتر از گذشتهاند. ضمن اینکه در دورهی برجام، مشروعیت بینالمللی برنامهی هستهای ایران نیز تقویت شد. بنابراین، مذاکره نه تنها به معنای تسلیم نیست، بلکه میتواند فرصتی برای رفع سوءتفاهمها یا حتی کسب امتیازهای متقابل و هموزن باشد.
*** حالا که به زعم شما مذاکرات جامع مفید است، این سؤال پیش میآید که آیا در حال حاضر نشانههایی از آمادگی جمهوری اسلامی برای ورود به این مذاکرات وجود دارد؟
فرهنگ استراتژیک و مذاکراتی ایران ایجاب میکند که ابتدا یک طرح جامع داخلی برای مذاکرات تدوین شود؛ طرحی که بر اساس اجماع ملی شکل گرفته و سپس بهعنوان مبنای تفاهم با قدرتهای جهانی مطرح گردد. این تفاهم اولیه میتواند به توافقهای گامبهگام و مرحلهبندیشده منجر شود.
در سالهای اخیر نشانههایی وجود داشته که مقامات کشور متوجه شدهاند مذاکرات صرفاً هستهای کافی نیست.
*** نمونههایی از این نشانهها سراغ دارید؟
بله. بهعنوان مثال در دورهی اجرای برجام، ایران با مشکلاتی مانند محدودیت در تراکنشهای بانکی به دلیل تحریمهای اولیهی آمریکا مواجه بود. این تجربه نشان داد که مذاکرات باید فراتر از موضوع هستهای باشد.
همچنین در دولت مرحوم آقای رئیسی، مذاکرات غیرمستقیم با دولت بایدن فراتر از هستهای بود و موضوعات امنیت منطقهای و همکاریهای نظامی با روسیه نیز در دستور کار قرار گرفت.
*** در دولت آقای پزشکیان چطور؟
در این دولت، ایران تلاش کرده در تحولات منطقهای نقشی ایفا کند؛ از جمله کاهش تنش میان آمریکا و انصارالله یمن یا اثرگذاری بر مذاکرات آتشبس میان اسرائیل و حماس. اینها نشانههایی هرچند ضعیف از آمادگی ایران برای ورود به مذاکرات جامع است.
*** با توجه به موضعگیری برخی طیفهای سیاسی در مورد مذاکرات و عدم اجماع در این زمینه، جمهوری اسلامی چه اقدام راهگشایی را باید سرلوحهی کار قرار دهد؟
هرچند در سطح تحلیلها و دیدگاههای کارشناسان و برخی سیاستمداران بحث مذاکرات جامع مطرح است، اما هنوز به یک «گفتمان اجماعی» در داخل کشور تبدیل نشده است. با این حال، تجربههای گذشته نشان میدهد که حرکت به سمت چنین مذاکراتی اجتنابناپذیر است و تأخیر در آن میتواند هزینههای سنگینی برای ایران به همراه داشته باشد.