کد خبر: ۴۳۹۸۴۱
تاریخ انتشار: ۲۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۸۳

دو گفتمان متضاد درباره کنسرت همایون شجریان/ زندگی یا تعلیق آن تا تغییر سیاسی

مجتبی قلی‌پور، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی می‌گوید لغو کنسرت همایون شجریان بر انبان بی‌اعتمادی‌ها و بدبینی‌ها خواهد افزود و خود به یکی از ده‌ها خاطره تلخی تبدیل خواهد شد که حافظه جمعی ایرانیان را چنین مستعد قطبی‌شدگی بدخیم کرده است.

مجتبی قلی‌پور، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی می‌گوید لغو کنسرت همایون شجریان بر انبان بی‌اعتمادی‌ها و بدبینی‌ها خواهد افزود و خود به یکی از ده‌ها خاطره تلخی تبدیل خواهد شد که حافظه جمعی ایرانیان را چنین مستعد قطبی‌شدگی بدخیم کرده است.

بعد از اعلام خبر برگزاری کنسرت همایون شجریان (تا پیش از اعلام خبر لغو) فضای مجازی به تبعیت از فضای جامعه به دو قطب متضاد تقسیم شد. در این میان برخی برگزاری این کنسرت را عاملی جهت بهبود وضعیت روحی و روانی جامعه به‌ویژه پس از جنگ دانستند و برخی دیگر آن را اقدامی جهت عادی‌سازی شرایط تلقی کردند و همایون شجریان را بازوی حاکمیت نامیدند. هیجان ناشی از این وضعیت به حدی بود که در نهایت به تخریب چهره همایون شجریان در فضای مجازی، به‌عنوان هنرمندی تا پیش از این محبوب، منتهی شد.

مجتبی قلی‌پور، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی اما جزئی‌تر از این به موضوع نگاه می‌کند. او می‌گوید بخش بزرگی از ایرانی‌ها می‌خواهند زندگی کنند و حاضر نیستند برای تغییر سیاسی به تعلیق زندگی تن دهند. در این گفتمان، سیاست و زندگی به هم آمیخته‌اند و نمی‌توان یکی را قربانی دیگری کرد. گفتمان مقابل بر این دیدگاه است که با سیاست موجود زندگی ناممکن است و آن‌جا هم که به ظاهر ممکن می‌شود نوعی فریب و تظاهر است که شهروندان نباید به آن تن دهند. در این گفتمان، باید این زندگی آمیخته با تظاهر و فریب را تعلیق کرد تا هنگامی که زندگی واقعی در سیاستی دیگر ممکن شود. گفتمان نخست وضع بدیل را از مسیر گفت‌وگو و تعامل و حتی فشار بر وضع موجود پی می‌گیرد اما گفتمان دوم وضع بدیل را در رد کل وضع موجود و مقاومت تمام‌عیار در مقابل آن می‌جوید. البته گفتمان دیگری هم هست که اساساً نسبت چندانی با تغییر سیاسی ندارد و حداکثر از تغییر سیاستی و مدیریتی استقبال می‌کند. اما حتی آن اردوگاه هم در این مسئله دوقطبی شده بود: آنان که از کنسرت خیابانی استقبال کردند چون می‌توانست محمل شادی، همبستگی و امید باشد و آنان که آن را نمودی از رسوخ فرهنگ مبتذل و تهاجم فرهنگی و مانند آن در ارکان حکمرانی کشور می‌دانستند. بنابراین، در ایران دو محور سیاست و فرهنگ است که منشأ شکاف‌ها و قطبش‌های بزرگ کنونی است.

آن‌چه در ادامه می‌خوانید نظرات قلی‌پور است در مورد این که آیا اینترنت، فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و مشخصاً توئیتر علت قطبی‌شدن موجود است یا فقط بازتاب‌دهنده قطبی‌شدگی از پیش موجود؟ او با اشاره به سه گروه مذکور از روی آوردن مخالفان کنسرت همایون شجریان به سیاست رسوایی گفت و در پایان خاطرنشان کرد لغو این کنسرت بر انبان بی‌اعتمادی‌ها و بدبینی‌ها خواهد افزود و خود به یکی از ده‌ها خاطره تلخی تبدیل خواهد شد که حافظه جمعی ایرانیان را چنین مستعد قطبی‌شدگی بدخیم کرده است.

 

اینترنت نه علت قطبی‌شدگی که صرفاً تشدیدکننده آن می‌تواند باشد

قلی‌پور صحبت‌های خود را در این مورد با یک مقدمه آغاز می‌کند: «به نظرم روندها و رویدادهای جامعه ایران را باید هم‌زمان در دو بستر درک کرد. یکی بستر جهانی، به این معنا که بسیاری از آن‌چه در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران می‌گذرد بخشی از روندهای جهانی است. مثلا اگر نسل‌های جدیدتر جامعه ایران به شیوه متفاوتی به جهان نگاه می‌کنند و سبک زندگی متفاوتی دارند، این پدیده تا اندازه زیادی حاصل روندی جهانی است. بستر دوم، بستر ملی است که قطعا ویژگی‌های خاصی را بر زندگی ما می‌افکند. به نظرم جلوه‌های رفتار سیاسی و اجتماعی ما در فضای آنلاین باید در این دو بستر درک شود.»

او ادامه می‌دهد: «قطبی‌شدگی (polarization) و چندپارگی (fragmentation) جوامع امروز روندهایی جهانی است اما در جامعه ما ممکن است به دلایل مختلف این روندها شدیدتر و در مواردی مخرب‌تر باشند. مثلا در ایران، خود شیوه حکمرانی که توأم با سوگیری و طرد و تبعیض آشکار است یکی از عوامل قطبی‌شدن جامعه به شمار می‌رود و به نظر می‌رسد یکی از عوامل رادیکال شدن این وضعیت هم باشد. در عین حال اینترنت، هم در تمام جهان و هم در ایران یکی از متهمین این وضعیت است. اما قضیه به همین سادگی نیست. به این معنا که ما هنوز دقیقاً نمی‌دانیم آیا اینترنت علت قطبی‌شدن جوامع است یا فقط بازتاب‌دهنده قطبی‌شدگی از پیش موجود؟ یا این که بیشتر نقش تشدیدکننده و تسهیل‌کننده را دارد. در بحث‌های عمومی و رسانه‌ای ممکن است کسانی با قاطعیت یکی از این سه موضع را بگیرند (که البته در این‌گونه بحث‌ها اغلب موضع اول را می‌شنویم) اما در بحث‌های علمی پیچیدگی زیاد است و به راحتی نمی‌توان نظر داد.»

این عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی با اشاره به این که «با این مقدمه می‌توانیم به بحث کنسرت همایون شجریان و دوقطبی ایجاد شده پیرامون آن ورود کنیم» می‌افزاید: «جامعه ما به لحاظ ساختاری و تاریخی جامعه‌ای دوقطبی است. از این نظر ما در دنیا بیشتر از هر کشوری با ایالات متحده آمریکا قابل مقایسه هستیم، با این تفاوت که صدها پژوهش جدی در زمینه قطبی‌شدگی در آمریکا انجام شده است اما در ایران شمار پژوهش‌های تخصصی در این زمینه به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد. شواهد آماری زیادی داریم که نشان می‌دهد جامعه ایران امروز قطبی شده است. شاید مهم‌ترین و جدیدترین این آمار، میزان رأی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۳ باشد که نشان داد در مجموع حدود نیمی از جامعه هنوز صندوق رأی و سیاست نهادی را روش مؤثری برای سیاست‌ورزی می‌دانند، در حالی که نیمی دیگر از این مرحله عبور کرده‌اند و شاید به روش‌های دیگر ازجمله سیاست خیابانی (street politics) یا سیاست ستیزه‌آمیز (contentious politics) دل بسته‌اند. البته می‌دانیم که آن نیمه رأی‌دهنده هم در درون خود چنان دوقطبی هستند که حتی تفاوت دو نامزد رقیب در دور دوم هم به اندازه کافی نمایانگر تفاوت آن‌ها نیست. در چنین جامعه‌ای اینترنت علت قطبی‌شدگی نیست اما به نظر می‌رسد تشدیدکننده آن می‌تواند باشد.»

دو محور سیاست و فرهنگ؛ منشأ شکاف‌ها و قطبش‌های بزرگ کنونی

به نظر دوقطبی ایجاد شده پیرامون کنسرت خیابانی شجریان هم تا اندازه زیادی تداوم همان دوقطبی‌ای است که در انتخابات خودش را نشان داد. قلی‌پور با بیان این نکته به مواردی کلیدی اشاره می‌کند و توضیح می‌دهد: «بخش بزرگی از ایرانی‌ها می‌خواهند زندگی کنند و حاضر نیستند برای تغییر سیاسی به تعلیق زندگی تن دهند. در این گفتمان، سیاست و زندگی به هم آمیخته‌اند و نمی‌توان یکی را قربانی دیگری کرد. گفتمان مقابل بر این دیدگاه است که با سیاست موجود زندگی ناممکن است و آن‌جا هم که به ظاهر ممکن می‌شود نوعی فریب و تظاهر است که شهروندان نباید به آن تن دهند. در این گفتمان، باید این زندگی آمیخته با تظاهر و فریب را تعلیق کرد تا هنگامی که زندگی واقعی در سیاستی دیگر ممکن شود. گفتمان نخست وضع بدیل را از مسیر گفت‌وگو و تعامل و حتی فشار بر وضع موجود پی می‌گیرد اما گفتمان دوم وضع بدیل را در رد کل وضع موجود و مقاومت تمام‌عیار در مقابل آن می‌جوید. البته گفتمان دیگری هم هست که اساساً نسبت چندانی با تغییر سیاسی ندارد و حداکثر از تغییر سیاستی و مدیریتی استقبال می‌کند. اما حتی آن اردوگاه هم در این مسئله دوقطبی شده بود: آنان که از کنسرت خیابانی استقبال کردند چون می‌توانست محمل شادی، همبستگی و امید باشد و آنان که آن را نمودی از رسوخ فرهنگ مبتذل و تهاجم فرهنگی و مانند آن در ارکان حکمرانی کشور می‌دانستند. بنابراین، در ایران دو محور سیاست و فرهنگ است که منشأ شکاف‌ها و قطبش‌های بزرگ کنونی است.»

روی آوردن مخالفان کنسرت همایون شجریان به سیاست رسوایی

روی آوردن مخالفان برگزاری کنسرت شجریان در فضای توئیتر به فحاشی، نکته دیگری است که با قلی‌پور در میان می‌گذاریم. او در این مورد می‌گوید: «این قطب‌بندی‌ها وقتی وارد فضای آنلاین می‌شود، تحت تأثیر شرایط ساختاری آن فضا، رادیکالیزه شده و خیلی زود تبدیل به خشونت کلامی متقابل، شیطان‌سازی متقابل، تخریب شخصیت و مانند آن می‌شود. این که چرا در مورد ایده کنسرت خیابانی آقای شجریان این قطب‌بندی تا این اندازه به خشونت و تخریب کلامی انجامید به عنوان یک مورد خاص هم قابل بررسی است. از لحظه اعلام خبر تا زمان برگزاری وقت کمی باقی مانده بود و بنابراین، دو قطب گفتمانی باید در همان چند روز اندک حداکثر یارگیری را می‌کردند تا کنسرت خلوت و کم‌رونق یا پرشکوه شود. در این شرایط، طبیعی است که مخالفان به «سیاست رسوایی» روی بیاورند و تلاش کنند با تخریب شخصیت و اتهام‌پراکنی و برچسب‌زنی پیام خود را وایرال کنند. این روش اغلب جواب می‌دهد چون یافته‌های علم ارتباطات نشان می‌دهد که پیام‌های منفی از نظر تأثیرگذاری پنج برابر مؤثرتر از پیام‌های مثبت هستند. فضای پلتفرم ایکس برای این نوع کنشگری تخریبی ایده‌آل است چون توییت‌ها در کاراکترهای محدود نوشته می‌شوند و کاراکتر محدود به نویسنده امکان می‌دهد موضع بگیرد، اتهام بزند، تخریب کند، ادعا کند و محتوایی برانگیزنده منتشر کند بدون آنکه برای سخنش شواهد و استدلال و پشتوانه‌ای بیاورد. در چنین فضایی جلب حداکثر توجه و میل بی‌پایان برای ترشح دوپامین است که قواعد بازی را تعیین می‌کند و نه ارزش‌هایی مثل مصلحت جمعی، منافع ملی و حتی شیوه کنشگری سیاسی بهینه.»

از اتاق پژواک تا تعامل آنتاگونیستی

در ادبیات علمی، مکانیسم‌های مختلفی شناسایی شده است که اینترنت ممکن است فضای عمومی را چندپاره یا دوقطبی کند یا چندپارگی‌ها و دوقطبی‌های موجود را تشدید کند. قلی‌پور با اشاره به کتابش؛ «اینترنت و رفتار سیاسی در ایران» بعضی از این سازوکارها را تشریح می‌کند و می‌گوید: «معروف‌ترین این سازوکارها که تأثیر اینترنت بر قطبی‌شدن جوامع را توضیح می‌دهد همان مفهوم معروف «اتاق پژواک» (echo chamber) است؛ یعنی محیطی که در آن افراد فقط در معرض اطلاعات و ارتباطاتی قرار می‌گیرند که از یک دیدگاه خاص حمایت می‌کند، در حالی که دیدگاه‌های مخالف را نادیده می‌گیرند. در چنین وضعیت انزوایی، ایده‌ها به دلیل فقدان برخورد با دیدگاه‌های رقیب هرچه بیشتر افراطی می‌شوند. بنابراین، هیچ بعید نیست که یک رویداد هنری به سرعت توسط گروهی همچون نوعی توطئه کثیف و یک هنرمند محبوب همچون یک زندانبان مخوف بازنمایی شود. حالا اینکه چرا اینترنت و به ویژه پلتفرم‌های شبکه‌سازی اجتماعی مثل فیس‌بوک، ایکس یا اینستاگرام فضاهایی ایده‌آل برای ایجاد اتاق پژواک می‌شوند به بعضی سازوکارهای دیگر برمی‌گردد مثل امکان ابرمتنیت در اینترنت (یعنی لینک دادن به اطلاعات مشابه و همسو)، یا مکانیسم هموفیلی یا همگونه‌گرایی، یعنی وقتی که افراد در شبکه‌های اجتماعی تمایل دارند گرد علایق و پس‌زمینه‌های مشابه، از جمله گرد دیدگاه‌های سیاسی مشابه، گروه‌سازی کنند. الگوی فالو یا آنفالو کردن‌ها در پلتفرم‌های شبکه‌های اجتماعی عمدتاً مبتنی بر همین اصل همگونه‌گرایی و همگونه‌خواهی است.»

بخش بزرگی از ایرانی‌ها می‌خواهند زندگی کنند و حاضر نیستند برای تغییر سیاسی به تعلیق زندگی تن دهند. در این گفتمان، سیاست و زندگی به هم آمیخته‌اند و نمی‌توان یکی را قربانی دیگری کرد. گفتمان مقابل بر این دیدگاه است که با سیاست موجود زندگی ناممکن است و آن‌جا هم که به ظاهر ممکن می‌شود نوعی فریب و تظاهر است که شهروندان نباید به آن تن دهند. در این گفتمان، باید این زندگی آمیخته با تظاهر و فریب را تعلیق کرد تا هنگامی که زندگی واقعی در سیاستی دیگر ممکن شود. گفتمان نخست وضع بدیل را از مسیر گفت‌وگو و تعامل و حتی فشار بر وضع موجود پی می‌گیرد اما گفتمان دوم وضع بدیل را در رد کل وضع موجود و مقاومت تمام‌عیار در مقابل آن می‌جوید

او در مورد تعامل آنتاگونیستی هم توضیح می‌دهد: «مکانیسم دیگر تعامل آنتاگونیستی است که اینترنت آن را تسهیل می‌کند. ما در زندگی واقعی به ندرت با مخالفان سیاسی و افرادی که دارای فرهنگ و سبک زندگی بسیار متفاوتی از ما هستند مواجه می‌شویم و اگر هم مواجه شویم معمولاً تلاش می‌کنیم با تحمل و مدارا و ادب، مواجهه را مدیریت کنیم. اما اینترنت فضایی ایده‌آل برای تعامل آنتاگونیستی فراهم می‌کند، یعنی وقتی که هدف تعامل نه تبادل اطلاعات و انتقال ایده‌ها یا دریافت ایده‌های طرف مقابل، بلکه تحقیر، تخریب، حذف و منکوب‌کردن دیگری است. به طور کلی در روابط آنلاین نسبت به روابط آفلاین اِبراز فردیت و تفاوت بیشتر است و بنابراین اِدراک اختلافات و احساسات منفی هم بیشتر است. به همین ترتیب، برخلاف روابط آفلاین که افراد تلاش می‌کنند زمینه‌هایی مشترک پیدا کنند تا امکان تعامل و تحمل و حتی دوستی فراهم شود، در روابط آنلاین افراد بر تفاوت‌ها پافشاری می‌کنند و از بروز دیدگاه‌های شخصی باکی ندارند. در بستر جامعه‌ای چون ایران که عوامل نارضایتی و خشم از دیدگاه سیاسی-فرهنگی مقابل پرشمارند، این وضعیت می‌تواند به راحتی به عقده‌گشایی‌های متقابل و تخریب و هتاکی بینجامد.»

یکی از ده‌ها خاطره تلخ

پایان‌بندی مجتبی قلی‌پور از این قرار است: «با این همه، تأثیر قطبی‌ساز اینترنت را نباید مستقل از بستر سیاسی- اجتماعی جامعه ایران در نظر گرفت. واقعیت این است که در این بستر بی‌اعتمادی و بدبینی سیاسی بسیار شدید است. جناح‌های سیاسی آشکارا یکدیگر را مسئول تمام کژکارکردی‌ها و ناکارآمدی‌ها می‌دانند. اعتماد به سیاستمداران، به دولت و به دارندگان دیدگاه‌های سیاسی مخالف بسیار پایین است. بنابراین، جای شگفتی نیست که در شرایط حساس کنونی کشور، یک رویداد هنری چنین سطح بالایی از حساسیت و تنش را برانگیزد. در نهایت هم به نظر می‌رسد لغو این کنسرت بر انبان بی‌اعتمادی‌ها و بدبینی‌ها خواهد افزود و خود به یکی از ده‌ها خاطره تلخی تبدیل خواهد شد که حافظه جمعی ایرانیان را چنین مستعد قطبی‌شدگی بدخیم کرده است.»