دولت خود سرمشقی برای گرانفروشی است/ مردم در حال تطبیق دادن خود با وضع موجود به واسطه گرانفروشی هستند/ از ۱۳۸۴ به بعد، فرهنگ هر کس به فکر خویش» باشد تقویت شد

همزمان با کمرنگ شدن حس همبستگی میان مردم پس از جنگ ۱۲ روزه، پدیده گرانفروشی پررنگ شده است. اکثر شرکتهای آلمانی این ذهنیت را دارند که حین فعالیت اقتصادی و کسب سود، باید به این فکر کنند که اقداماتشان چه تأثیری بر مردم، آینده کشور و پیشرفت جامعه خواهد داشت. اما ما نتوانستیم چنین ذهنیتی ایجاد کنیم.
گرانفروشی» پدیدهای است که این روزها در جامعه پررنگ شده است؛ پدیدهای که روایتی معکوس از کلید واژه «همبستگی» ارائه میدهد.
مشاهدات میدانی نشان میدهد که برخی از خرده فروشان، قیمت برخی کالاها را بیش از نرخ مصوب ارائه میدهند؛ بهانه آنان برای این اقدام نیز مرغوب بودن کالا یا احتمال افزایش قیمت است. برخی دیگر نیز اینطور میگویند که محصول حاضر، بار قبلی است و بار جدید با قیمت بیشتری به دستشان رسیده. پس آنان نیز خود را محق میدانند تا کالا را به قیمتی گرانتر بفروشند. با فاصله گرفتن از مبحث اقتصادی این موضوع، به نظر میرسد جامعه با پدیده گرانفروشی روبهروست؛ پدیدهای که علی رغم آنچه مردم ایران در فراز و نشیبهای تاریخی در فرهنگ خود نشان دادهاند، جا افتادن فرهنگ «هرکس به فکر خویش» را پررنگ میکند. اما چه شد که مردم ایران به این نقطه رسیدند؟
تورم بلندمدت بهطور عمیق به اخلاق جامعه را آسیب میزند
علیرضا شریفی یزدی گفت: «دیدگاهی وجود دارد که رابطه میان تورم، رکود اقتصادی و اخلاق را بررسی میکند. یکی از بحثهایی که شاید به ظاهر اقتصادی نباشد، اما ریشه در اقتصاد دارد، این است که چه ارتباطی میان فقر و بیکاری با اخلاق وجود دارد. وقتی یک جامعه در بلندمدت تورم را تجربه میکند، آنچه به طور عمیق آسیب میبیند، مقوله اخلاق است.»
او افزود: «اخلاق به معنای اصول انسانی حاکم بر روابط میان انسانهاست؛ اصولی که بر اساس آن حتی کسانی که یکدیگر را به طور ذاتی نمیشناسند، مراعات حال یکدیگر را میکنند. اما وقتی شرایط اقتصادی نامطلوب و پایدار میشود، به تدریج مباحث اخلاقی از جامعه رخت برمیبندد و مردم به جای زندگی در یک جامعه مدنی و همکاری جمعی، به سمت قاعدهی «تنازع بقا» حرکت میکنند.»
توجه به سود فردی نشات گرفته از احساس عقبماندگی است
این روانشناس اجتماعی گفت: «در شرایط اقتصادی نامطلوب، افراد به جای اینکه منافع جمعی را در کنار منافع فردی در نظر بگیرند، تلاش میکنند در کوتاهمدت سود و منفعت شخصی خود را به دست آورند. دلیل این رفتار آن است که افراد احساس میکنند از دیگران عقب ماندهاند و دچار پدیدهای میشوند که به آن «فومو» یا «احساس عقب ماندگی نسبت به دیگران» گفته میشود. این احساس باعث میشود فرد فکر کند که کسی به فکر او نیست و بنابراین چرا او باید به فکر دیگران باشد؟»
افزود: «در چنین فضایی، اخلاق به شدت افول میکند. هرچند کلاسهای اخلاقی برگزار شود یا خطابههایی داده شود، واقعیت این است که در هیاهوی زندگی روزمره و تحت فشار شرایط اقتصادی، این آموزهها گم میشوند و جامعه دچار نوعی بیهنجاری و بیاخلاقی میشود.»
بازسازی اخلاق جامعه زمان زیادی میبرد
این جامعه شناس گفت: «در همین دیدگاه مطرح میشود که حتی اگر پس از مدتی شرایط اقتصادی بهبود یابد، بازسازی و ترمیم ویرانی اخلاقی زمان بسیار طولانیتری میطلبد. به همین دلیل وقتی در جامعه با پدیدههایی مانند گرانفروشی یا فروش کالای کمکیفیت به عنوان کالای باکیفیت روبهرو میشویم، اینها نشانههای افول اخلاق در جامعه هستند.»
او تاکید کرد: «از این منظر، ممکن است بتوان ظرف چند سال یک بازسازی نسبی اقتصادی انجام داد، اما بازسازی اخلاقی سالها زمان میبرد. جامعهای که چهار دهه تورم دو رقمی را تجربه کرده است، در وضعیت اخلاقی به شدت آسیبپذیر قرار دارد و خطر نهایی فروپاشی یک فرهنگ و سیستم فرهنگی چند هزار ساله، دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود؛ زیرا اخلاق است که ابتدا آسیب میبیند و پس از آن اقتصاد.»
بحرانها همبستگی ایجاد میکنند
شریفی یزدی گفت: «اساساً بحرانها، چه انسانساز باشند و چه طبیعی، به طور موقت به هم چسبندگی، همبستگی و همدلی را در جامعه ایجاد میکنند. جنگ ۱۲ روزه نیز همین اثر را داشت، اما متأسفانه مسئولان نتوانستند از این همبستگی موقت استفاده کرده و آن را به سرمایه اجتماعی تبدیل کنند؛ مثلاً از طریق افزایش مشارکت مردم در امور و ارتقای اعتماد عمومی به نهادهای دولتی.»
او افزود: «به همین دلیل، آخرین مطالعات نشان میدهند که از یک ماه پیش، سیر همبستگی دوباره حالت نزولی پیدا کرده و اگر این روند ادامه یابد، تا چند ماه آینده اثری از آن باقی نخواهد ماند. آن حس زیبا و اتحاد اجتماعی که در جریان جنگ ۱۲ روزه شاهدش بودیم، میتوانست به نفع جامعه مورد استفاده قرار گیرد، اما سیستم ما کمی کند و لخت پیش میرود. از مرحله تصمیمگیری تا اجرای مسألهای که به نفع جامعه و مردم است، آنقدر تأخیر ایجاد میشود که داستان به طور کلی فراموش شده و اثر آن از بین میرود.»
ما یک سیستم گرانفروش داریم/ احساس عدم امنیت اقتصادی، ماهیتاً اقتصادی نیست؛ بلکه روانی است
عضو فرهنگستان علوم پزشکی گفت: «مشکل اصلی این است که هرگاه سیستم دچار مشکل میشود، شروع به چاپ اسکناس میکند و این خود به معنای گرانفروشی غیرمستقیم و تحمیل آن بر جامعه و مردم است. اخیراً میگویند که ما بنزین را ۶۰ هزار تومان میخریم و ۳ هزار تومان میفروشیم، اما کسی به این نکته توجه نمیکند که از طرف دیگر، یک خودروی ده هزار دلاری با قیمت چهل هزار دلار فروخته میشود. اگر این گرانفروشی نیست، پس چیست؟»
او اشاره کرد: «بنابراین، عامل مهم گرانفروشی مسائل اقتصادی است، اما تنها دلیل آن نیست. دولت خود سرمشقی برای گرانفروشی به مردم است؛ زیرا برخی گرانفروشیها آشکار و برخی پنهان است و بخش عمده گرانفروشیها از نوع پنهان است. فشار اقتصادی وارد شده بر مردم و عدم سرمایهگذاری در بخشهایی که میتوانند این فشار را کاهش دهند، خود نشانه گرانفروشی است. به این ترتیب، احساس عدم امنیت اقتصادی، ماهیتاً اقتصادی نیست؛ بلکه روانی و اجتماعی است و بهطور مستقیم عامل گرانفروشی محسوب میشود.»
مردم در حال تطبیق دادن خود با وضع موجود به واسطه گرانفروشی هستند/ از ۱۳۸۴ به بعد، قبیلهگرایی سیاسی، فرهنگ «هر کس به فکر خویش» را تقویت کرد
شریفی یزدی گفت: «ما تجربه پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ را داریم، زمانی که همه با هم متحد بودند و حرکتی بزرگ انجام دادند. پس از آن، جنگ تحمیلی هشتساله رخ داد و مشاهده میکردیم که مردم از شکم خود میزدند و به رزمندگان میدادند. این نیز یک دوره خاص بود. پس از آن، دوره توسعه آغاز شد که مربوط به دولتهای هاشمی و خاتمی بود و تجربه رشد اقتصادی ۸، ۱۱ و ۱۲ درصدی را داشتیم. از سال ۱۳۸۴ به بعد، مسئله گروهگرایی، جناحبندی و قبیلهگرایی سیاسی و به تبع آن قبیلهگرایی اقتصادی پررنگتر شد. به تدریج این فرهنگ شکل گرفت که هر کس بیشتر به فکر خویش و خانواده خود باشد و تنها با گروههایی همخوانی داشته باشد که در کنار او هستند. این امر باعث شد فرهنگ «هر کس به فکر خویش» در جامعه راه بیفتد و این نگرش رایج شود که باید گلیم خود را از آب بکشیم و برایمان مهم نباشد دیگران چه میگویند.»
در نهایت او گفت: «تصور کنید اکثر شرکتهای آلمانی این ذهنیت را دارند که حین فعالیت اقتصادی و کسب سود، باید به این فکر کنند که اقداماتشان چه تأثیری بر مردم، آینده کشور و پیشرفت جامعه خواهد داشت. اما ما نتوانستیم چنین ذهنیتی ایجاد کنیم. از سال ۱۳۸۴ به بعد، این روند شتاب گرفت و تا امروز ادامه داشته است. حال، مردم در حال تطبیق دادن خود با وضع موجود به واسطه گرانفروشی هستند.»i