کد خبر: ۴۴۰۴۹۵
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۹
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۷

توپ در زمین کیست؛ ایران یا اروپا؟

مقاله به تحلیل دوبارهٔ مفهوم «اسنپ‌بک» و بازگشت اروپا به نقطهٔ صفر در دیپلماسی با ایران می‌پردازد. نویسنده با نگاهی زبانی و سیاسی، این بازگشت را هم نشانهٔ سخت‌گیری و بی‌اعتمادی می‌داند و هم امکانی برای آغاز دوبارهٔ گفت‌وگو. در ادامه، به نقش دیپلماسی پنهان اروپا، تفاوت رویکرد واشنگتن و پاریس، و تلاش ماکرون برای احیای مذاکرات اشاره می‌شود. در نهایت، نتیجه گرفته می‌شود که با وجود تحریم‌ها، بازی دیپلماتیک میان ایران و اروپا همچنان ادامه دارد.

مقاله به تحلیل دوبارهٔ مفهوم «اسنپ‌بک» و بازگشت اروپا به نقطهٔ صفر در دیپلماسی با ایران می‌پردازد. نویسنده با نگاهی زبانی و سیاسی، این بازگشت را هم نشانهٔ سخت‌گیری و بی‌اعتمادی می‌داند و هم امکانی برای آغاز دوبارهٔ گفت‌وگو. در ادامه، به نقش دیپلماسی پنهان اروپا، تفاوت رویکرد واشنگتن و پاریس، و تلاش ماکرون برای احیای مذاکرات اشاره می‌شود. در نهایت، نتیجه گرفته می‌شود که با وجود تحریم‌ها، بازی دیپلماتیک میان ایران و اروپا همچنان ادامه دارد.

پییر لوی ریمون استاد و پژوهشگر فرانسوی در روزنامه القدس العربی

به نقل از روزنامه القدس العربی، همیشه و شاید بتوان گفت تا ابد هرگاه واژه‌ای بیگانه در زبانی به کار رود که با آن بیگانه است، من بی‌اختیار در پی یافتن ترجمه‌ای برایش می‌گردم. چنین وسواسی از آن‌رو نیست که فرهنگ‌های لغت پاسخ روشنی در اختیار نمی‌گذارند؛ بلکه از آن‌جاست که جست‌وجوی ترجمه، خود نوعی بازگشت به ریشهٔ واژه در زبان مبدأ است؛ تلاشی برای پرهیز از کاشت واژه‌ای بیگانه در خاک زبانی که به آن تعلق ندارد.

 

 

به همین ترتیب، در پی یافتن ترجمه‌ای برای «اسنپ بک» برآمدم و همان مسیر را در مورد اصطلاح «اسنپ بک» نیز پیمودم. جست‌وجویی که ساده نبود و مرا از سطح زبان تا لایه‌های پنهان معنا برد. در پایان، به عبارتی رسیدم که به گمانم بیشترین نزدیکی را با مفهوم نهفته در تصمیم جدید اتحادیهٔ اروپا علیه ایران دارد؛ تصمیمی که واژه « اسنپ بک» را دوباره در کانون مباحث دیپلماتیک قرار داد

از انجماد تا چانه‌زنی پنهان؛ معنای دوگانهٔ بازگشت به نقطهٔ صفر

این تعبیر، مرا به‌راستی شگفت‌زده کرد؛ زیرا «بازگشت به نقطهٔ صفر» را می‌توان از دو منظر کاملاً متفاوت نگریست. در نگاه نخست، این عبارت نشانه‌ای از اتخاذ موضعی سخت‌گیرانه و قاطع است؛ موضعی که بیانگر از میان رفتن اعتماد به فرد، عملکرد یا توافقی پیشین است. چنین برداشتی از لحن و محتوای بیانیهٔ وزارت خارجهٔ فرانسه نیز برمی‌آید؛ بیانیه‌ای که دلایل سه کشور اروپایی یعنی فرانسه، بریتانیا و آلمان را برای بازگرداندن تحریم‌ها علیه ایران توضیح می‌دهد و بر رویکردی بدون انعطاف تأکید دارد.

اما در همان حال، «بازگشت به نقطهٔ صفر» می‌تواند معنایی معکوس و ظریف‌تر نیز در خود نهفته داشته باشد: آغاز دوباره، آزمودن مجدد اعتماد و اعطای فرصتی دوم برای بازسازی روابط یا بازتعریف توافق. بااین‌حال، آنچه از تصمیم اخیر اتحادیهٔ اروپا برمی‌آید، این است که گزینهٔ دوم، دست‌کم در ظاهر، جایی در سیاست فعلی اروپا ندارد.

گفته می‌شود دیپلماسی هم ظاهر دارد و هم باطن؛ و گاه باطنِ دیپلماسی تأثیری ژرف‌تر از ظاهر آن بر روند امور برجای می‌گذارد. شاید برخی از ناظران «اسنپ‌بک» را سازوکاری صرفاً تنبیهی بدانند که به توقف، انجماد و انسداد مسیر گفت‌وگو می‌انجامد؛ اما تجربه نشان داده است که در عرصهٔ سیاست بین‌الملل، ظاهرِ انجماد و سکون، لزوماً با باطن خود یکی نیست. پشت این سکوت ظاهری، ممکن است حرکتی پنهان، چانه‌زنی‌ای آرام یا تغییری تدریجی در موازنهٔ قدرت جریان داشته باشد ؛ حرکتی که تنها زمان می‌تواند چهرهٔ واقعی آن را آشکار کند.

«حاشیهٔ مانور»  یا بن‌بست؟/ بررسی فضای تازهٔ دیپلماسی ایران و اروپا

در اینجا بی‌گمان باید به اصلی بنیادین در «دیپلماسی پنهان» بازگردیم: گره‌های پرونده‌ها را همواره دیپلماسی پشت‌پرده می‌گشاید. اما ماجرا به این‌جا محدود نمی‌شود؛ زیرا ویژگی‌های کار دیپلماتیک در پروندهٔ ایران اساساً با الگوهای سنتی دیپلماسی تفاوتی ریشه‌ای دارد. دلیل اصلی این تفاوت آن است که «برنامهٔ جامع اقدام مشترک» (برجام)، برخاسته از توافق وین، هرگز آن‌گونه که از آغاز طراحی شده بود، اجرایی نشد.

سخن من نه از نقض ایران در میزان مجاز غنی‌سازی است و نه از اتهاماتی که ایران متقابلاً به جامعهٔ جهانی وارد کرد مبنی بر عدم پایبندی به تعهداتش؛ زیرا این‌ها بخشی از دیپلماسی سنتی‌اند. آنچه مد نظر است، ویژگی‌هایی است که از خروج آمریکا از توافق در سال ۲۰۱۸ پدید آمد؛ گویی آن خروج، برخلاف قصد واشنگتن، مسیری تازه و ساختاریافته در روابط دیپلماتیک ایجاد کرد که پیش‌تر سابقه نداشت. در اینجا سخن از فضای دیپلماتیکی است که آمریکا به‌صورت امرِ واقع برای اروپا بر جای گذاشته است؛ فضایی که می‌خواستم آن را «حاشیهٔ مانور» بنامم، اما در پرتو شرایط کنونی ناگزیرم این نام‌گذاری را معلق کنم. البته، تعلیقِ نام به معنای لغو آن نیست، بلکه نشانهٔ گشودگیِ آن است تا زمانی که این فضا، یعنی فضای دیپلماسی اروپایی، چنین امکانی را فراهم آورد.

روزنامهٔ لوموند زیر عنوان «ماکرون برای ازسرگیری مذاکرات فشار می‌آورد» گزارشی دربارهٔ دیدار روسای جمهوری فرانسه و ایران در سازمان ملل متحد منتشر کرد؛ دیداری که درست پیش از بازگشت تحریم‌ها انجام شد. در واقع، شرایط آن زمان فرصت مناسبی برای این دیدار فراهم کرده بود، اما هم‌زمان رویدادی نیز در جریان بود که همه از آن آگاه بودند و اتحادیهٔ اروپا آرزو داشت در واقعیت روی ندهد: آن رویداد «جنگ دوازده‌روزه» بود. بااین‌حال، رویکرد آمریکا در برخورد با پروندهٔ ایران با رویکرد اروپا تفاوتی بنیادین دارد. حتی اگر اصل «اسنپ‌بک» تاکنون نتیجه‌ای نداشته، نمی‌توان گفت فلسفهٔ مذاکرهٔ اروپایی نیز بی‌ثمر بوده است. کشورهای اروپاییِ امضاکنندهٔ توافق وین، همچنان بر اصول شناخته‌شده‌ای پایبند مانده‌اند:

الف -  گشودن دور تازه‌ای از مذاکرات برای دستیابی به توافقی جدید؛

ب - تضمین بازگشت بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به سایت‌های غنی‌سازی؛

ج - تأمین شفافیت کامل دربارهٔ میزان اورانیوم غنی‌شده.

دیپلماسی در سایه و صحنه؛ راز ادامهٔ بازی میان ایران و اروپا

در اینجا مایلم از چارچوب تکراری «بازی چماق و هویج» فراتر بروم؛ همان فرمولی که ژان نوئل بارو، وزیر خارجهٔ فرانسه،  با عبارت «توپ در زمین ایرانی‌هاست» خلاصه‌اش کرد. درست است که بار دیگر ایرانی‌ها شروط اروپاییان را نپذیرفتند و در نتیجه اروپایی‌ها نیز نتوانستند پیش‌نویس قطعنامه‌ای تازه برای تعویق تحریم‌ها به تصویب برسانند، اما این مسئله، هرچند در ظاهر مهم جلوه می‌کند، در واقع نکتهٔ اصلی نیست. اهمیت در بخش دوم سخنان وزیر خارجهٔ فرانسه نهفته است، آن‌جا که گفت: «دستیابی به توافق، همیشه ممکن است چه پیش از اسنپ‌بک و چه پس از آن.» بی‌تردید اکنون سازوکار «اسنپ‌بک» فعال شده است، اما رفت‌و‌برگشت تحریم‌ها و بازی تهدید و عقب‌نشینی ستون اصلی روند مذاکره را تشکیل نمی‌دهد. در پسِ این رفت‌وآمدها فلسفه‌ای نهفته است که جوهر دیپلماسی اروپایی را می‌سازد: توانایی حرکت میان دو سطح از تعامل  یکی سخن و نمایش آشکار دیپلماتیک که ظاهر کار است و دیگری عمل پنهان دیپلماتیک، که جوهرهٔ واقعی است زیرا در سکوت و خفا انجام می‌گیرد. اکنون توپ در هر دو زمین است «زمین ایران و زمین اروپا» و چون دوباره به نقطهٔ صفر بازگشته‌ایم، بازی هنوز به پایان نرسیده است.