کد خبر: ۴۴۰۹۲۲
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۴۷

انتقال آرام قدرت از غرب به شرق!

اما نباید فریب این صحنه‌سازی‌ها را خورد. آنچه در حال شکل‌گیری است، نه صلح، بلکه مرحله‌ای تازه از رقابت راهبردی میان دو ابرقدرت اقتصادی است؛ رقابتی که در آن تجارت و فناوری، به ابزارهای فشار ژئوپلیتیکی تبدیل شده اند. حتی اگر در ظاهر، چین برندهٔ جنگ تجاری ترامپ به نظر برسد، نتیجهٔ نهایی برای نظم جهانی تلخ و ناامیدکننده است: دو قدرتی که زمانی ستون‌های تجارت آزاد جهانی بودند، اکنون خود در حال ویران کردن همان بنیانی‌اند که بر آن ایستاده بودند. در این جنگ بی‌برنده، پکن شاید مقتدرتر شود، اما واشنگتن خسته‌تر و جهان، فقیرتر و قطبی‌تر از همیشه خواهد بود.

اما نباید فریب این صحنه‌سازی‌ها را خورد. آنچه در حال شکل‌گیری است، نه صلح، بلکه مرحله‌ای تازه از رقابت راهبردی میان دو ابرقدرت اقتصادی است؛ رقابتی که در آن تجارت و فناوری، به ابزارهای فشار ژئوپلیتیکی تبدیل شده اند. حتی اگر در ظاهر، چین برندهٔ جنگ تجاری ترامپ به نظر برسد، نتیجهٔ نهایی برای نظم جهانی تلخ و ناامیدکننده است: دو قدرتی که زمانی ستون‌های تجارت آزاد جهانی بودند، اکنون خود در حال ویران کردن همان بنیانی‌اند که بر آن ایستاده بودند. در این جنگ بی‌برنده، پکن شاید مقتدرتر شود، اما واشنگتن خسته‌تر و جهان، فقیرتر و قطبی‌تر از همیشه خواهد بود.
دیدار احتمالی ترامپ و شی جین‌پینگ در کرهٔ جنوبی در حالی مطرح شده که تنش تجاری دو کشور به اوج رسیده است. فشارهای اقتصادی آمریکا نه‌تنها چین را تضعیف نکرده، بلکه موقعیت پکن را تقویت و مسیر خودکفایی فناورانه و استقلال اقتصادی را تسریع کرده است. چین با سیاستی هوشمندانه، زنجیره‌های تجارت جهانی را بازتعریف کرده و وابستگی به آمریکا را کاهش داده است. در نتیجه، جنگ تجاری کنونی بیش از آنکه برنده‌ای داشته باشد، نظم اقتصادی جهانی را شکننده‌تر کرده است.
به گزارش فرارو به نقل از نشریه اکونومیست، دونالد ترامپ و شی جین‌پینگ قرار است هفتهٔ آینده در کرهٔ جنوبی دیدار کنند، هرچند هنوز مشخص نیست این دیدار واقعاً انجام می شود یا نه. فضای روابط واشنگتن و پکن در هفته‌های اخیر به‌طرز محسوسی متشنج شده است؛ آمریکا محدودیت‌های تازه‌ای بر صادرات فناوری به چین اعمال کرده و از افزایش احتمالی تعرفه‌ها سخن گفته است، در حالی که پکن در واکنش، تحریم‌هایی وضع کرده و صادرات عناصر خاکی کمیاب را محدود کرده است.
بی‌اثر شدن تهدیدها؛ پکن آرام، واشنگتن بی‌اعتبار
روابط میان واشنگتن و پکن به پایین‌ترین سطح در سال‌های اخیر رسیده است و در کاخ سفید این باور حاکم است که آمریکا در این جنگ اعصاب دست بالا را دارد. اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری آمریکا، با لحنی تند چین را «ضعیف» خوانده است، اما واقعیت چیز دیگری می‌گوید. پکن در این نبرد خاموش، با دقت و حسابگری توانسته است همانند واشنگتن و گاه مؤثرتر از آن، مقابله‌به‌مثل کند. چین اکنون نه‌تنها در برابر فشارهای تجاری ایستادگی کرده، بلکه گام به گام در حال آزمودن چارچوب‌های تازه‌ای از قوانین فرامرزی تجارت است؛ طرحی که می‌تواند توازن آیندهٔ اقتصاد جهانی را تغییر دهد و قواعد بازی را از نو بنویسد.
با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در دورهٔ دوم ریاست‌جمهوری‌اش، رویکرد او نسبت به چین بار دیگر در مرکز توجه قرار گرفت. در حالی که سیاست نظامی‌اش به‌ویژه دربارهٔ تایوان همچنان در هاله‌ای از ابهام قرار داشت، در عرصهٔ اقتصاد هیچ تردیدی باقی نماند: فشار حداکثری بر پکن. هدف، کند کردن شتاب فناوری چین، مهار ماشین تولید این کشور و کسب امتیازهای تجاری و مالی بود.
تیم ترامپ حتی از «توافقی بزرگ» سخن می‌گفتند که بر اساس آن، چین با اصلاح نظام سرمایه‌داری دولتی خود موافقت کند و در ازای آن، واشنگتن بخشی از فشارها را کاهش دهد. اما شش ماه پس از اجرای این سیاست‌ها، نتیجه خلاف انتظار است؛ چین آرام‌تر نفس می‌کشد و آمریکا خسته‌تر از همیشه به نظر می‌رسد.
سه عامل کلیدی در این پیروزی آرام نقش داشته‌اند:
الف –  پکن در برابر فشارهای واشنگتن با خونسردی و دقت واکنش نشان داده است؛ رویکردی که نه‌تنها تنش‌ها را مهار کرده، بلکه گاه آمریکا را در تلهٔ تصمیم‌گیری گرفتار کرده است. این همان الگویی است که در نظریهٔ سیاسی از آن با عنوان «غلبهٔ تصاعدی» یاد می‌شود؛ وضعیتی که در آن، بازیگرِ هوشمند در هر مرحله از تشدید بحران، توانایی حفظ و حتی تقویت برتری خود را دارد. در واشنگتن، منتقدان ترامپ با طعنه از پدیده‌ای سخن می‌گویند که آن را «تاکو» می‌نامند ( مخفف عبارت «ترامپ همیشه عقب‌نشینی می‌کند») این اصطلاح، کنایه‌ای است به رفتاری که کاخ سفید بارها از خود نشان داده است: تهدیدهای بلندپروازانه‌ای که در نهایت، 

بی‌آنکه به عمل درآیند، در نیمه‌راه رها می‌شوند

ب - قدرت ساختاری و ثبات مالی چین؛ چین با تکیه بر زیرساخت‌های صنعتی قدرتمند، زنجیره‌های تأمین داخلی و ذخایر ارزی عظیم، توانسته فشار تعرفه‌ها را جذب کند. هنگامی که ترامپ در آوریل تعرفه‌های موسوم به «روز آزادی» را وضع کرد، سقوط بازار وال‌استریت او را واداشت تا آنها را لغو کند.
ج - وقتی چین صادرات عناصر خاکی کمیاب ، مواد حیاتی برای صنایع پیشرفتهٔ آمریکا را محدود کرد، ترامپ در پاسخ تهدید به اعمال تعرفه‌های ۱۰۰درصدی کرد، اما بار دیگر عقب نشست. این الگوی تکراری از تهدید و عقب‌نشینی، عملاً به اعتبار سیاست فشار حداکثری واشنگتن آسیب زده است. ادعاهای ترامپ دربارهٔ «فلج‌سازی کامل اقتصاد چین» دیگر اثر بازدارنده‌ای ندارد، زیرا چنین اقدامی به همان اندازه به اقتصاد آمریکا لطمه می‌زند. بازارها نیز گواهی روشن بر این واقعیت‌اند: در حالی که واشنگتن با نگرانی به واکنش سرمایه‌گذاران می‌نگرد، بورس چین از ابتدای سال تاکنون ۳۴ درصد رشد کرده است.
سکوتِ حساب‌شدهٔ پکن در نبرد تعرفه‌ها؛ انتقال آرام قدرت از غرب به شرق
در حالی‌که واشنگتن در گرداب تهدیدهای متوالی و سیاست‌های متناقض خود گرفتار شده است، پکن با آرامش، صبر و برنامه‌ریزی دقیق در حال بازتعریف قواعد اقتصاد جهانی است. این‌بار، میدان نبرد نه با تانک و موشک، بلکه با تعرفه و تراشه شکل گرفته است  و چین در سکوت، در حال پیروزی است.
پکن اکنون به‌خوبی هنر مقابله‌به‌مثل هدفمند را آموخته است. در برابر هر اقدام واشنگتن، پاسخی دقیق، متناسب و حساب‌شده می‌دهد. هنگامی که دولت ترامپ مالیات‌های سنگین بر کشتی‌های باری چینی ورودی به بنادر آمریکا وضع کرد، چین نیز بی‌درنگ هزینه‌های بندری متقابل را بر کشتی‌های آمریکایی اعمال کرد. هم‌زمان، پکن با تهدید به آغاز تحقیقات ضدانحصار علیه غول‌های فناوری آمریکایی مانند دوپونت، گوگل، انویدیا و کوالکام، فشار اقتصادی و روانی بر واشنگتن را افزایش داد؛  پیامی روشن و بی‌پرده که نشان می‌دهد چین ابزارهای متنوع و مؤثری برای پاسخ‌گویی در اختیار دارد و از به‌کارگیری آن‌ها ابایی ندارد.
از دردناک‌ترین واکنش‌های پکن در برابر فشارهای واشنگتن، توقف خرید سویا از آمریکا بود؛ بازاری به ارزش ۱۲ میلیارد دلار در سال گذشته که مهم‌ترین کالای صادراتی ایالات متحده به چین محسوب می‌شد. این تصمیم، مستقیماً به کشاورزان ایالت‌های میانی آمریکا همان پایگاه رأی‌دهندگان سنتی ترامپ ضربه زد و آنان را با بحران فروش و انباشت محصول روبه‌رو کرد؛ بحرانی که پیامدهای سیاسی سنگینی برای کاخ سفید به همراه داشت و شکاف درونی در اردوگاه جمهوری‌خواهان را عمیق‌تر ساخت.
با این حال، برخی از نقاط ضعف چین همچنان باقی است؛ به‌ویژه در حوزهٔ فناوری‌های پیشرفته مانند موتورهای هواپیما. اما شی جین‌پینگ عزم خود را جزم کرده است تا زنجیره‌های تأمین کشورش را از وابستگی به ورودی‌های خارجی رها سازد و در عوض، چین را به حلقه‌ای غیرقابل‌جایگزین در زنجیره‌های تأمین جهانی دیگر کشورها تبدیل کند.
در ظاهر، ترامپ هنوز می‌تواند با قطع دسترسی چین به نظام بانکی دلاری، حلقهٔ فشارها را تنگ‌تر کند؛ اما بیشتر کارشناسان تردید دارند او چنین ریسکی را بپذیرد، زیرا شوک مالی ناشی از آن بازارهای آمریکا را به‌شدت متلاطم خواهد کرد و پیامدهای سیاسی سنگینی به‌دنبال خواهد داشت. در میانهٔ این رفت‌و‌برگشت‌های تجاری، پکن با رویکردی آزمون‌و‌خطا اما هدفمند، در حال شکل دادن به مجموعه‌ای تازه از هنجارهای تجارت جهانی است. نتیجهٔ این مسیر اکنون در آمارها آشکار است: صادرات کلی چین در سال منتهی به سپتامبر بیش از ۸ درصد افزایش یافته، در حالی‌که صادرات به آمریکا ۲۷ درصد کاهش پیدا کرده است. به بیان دیگر، چین موفق شده نقشهٔ تجارت خود را بازتعریف کند؛ وابستگی‌اش به بازار آمریکا را کاهش دهد و در عوض، شبکه‌ای گسترده از شرکای تازه در آسیا، خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین ایجاد کند
تهدید اخیر پکن به محدود کردن صادرات عناصر خاکی کمیاب، موجی از نگرانی واقعی در واشنگتن و بروکسل برانگیخته است. چین بر این بازار سلطه‌ای تقریباً مطلق دارد و هرگونه محدودیت از سوی آن می‌تواند زنجیره‌های تأمین صنایع پیشرفتهٔ غرب از فناوری‌های نوین تا صنایع دفاعی را فلج کند. در چشم‌انداز آینده، نشانه‌ها حکایت از آن دارند که پکن در حال بهره‌گیری از جایگاه خود به‌عنوان بزرگ‌ترین شریک تجاری بیش از ۷۰ کشور جهان است تا به‌تدریج قواعد تجارت بین‌المللی را از غرب به شرق منتقل کند. در چنین چارچوبی، جنگ تجاری میان واشنگتن و پکن دیگر صرفاً نبردی بر سر تعرفه‌ها و صادرات نیست، بلکه تلاشی برای بازتعریف نظم اقتصادی جهانی است؛ نظمی که اگر روند کنونی ادامه یابد، بی‌تردید مهر «ساخت چین» بر پیشانی آن نقش خواهد بست.
پایان جنگ تجاری؛ پکن نیرومندتر از همیشه، واشنگتن خسته‌تر از پیش
شاید بزرگ‌ترین شگفتی در جنگ تجاری میان آمریکا و چین این باشد که به‌جای تضعیف حزب کمونیست و رهبری شی جین‌پینگ، این نبرد موقعیت آن‌ها را استوارتر کرده است. تهدیدها، تعرفه‌ها و تحریم‌های واشنگتن نه‌تنها پایه‌های نظام اقتصادی چین را نلرزاند، بلکه به عاملی برای تقویت انسجام سیاسی و برانگیختن نوعی ملی‌گرایی اقتصادی در پکن تبدیل شد.
در حالی‌که تحلیلگران غربی پی‌درپی از بحران‌های عمیق اقتصاد چین از رکود بازار مسکن و کاهش اعتماد مصرف‌کنندگان گرفته تا فرار سرمایه و مازاد ظرفیت صنعتی سخن می‌گویند، واقعیت در داخل چین چهره‌ای دیگر دارد. برای بخش بزرگی از افکار عمومی چین، رفتار تهاجمی و تحقیرآمیز واشنگتن نه نشانهٔ ضعف پکن، بلکه تأییدی بر درستی مسیر شی جین‌پینگ تلقی می‌شود. مسیر او، که بیش از یک دهه است بر محور خودکفایی فناورانه، جایگزینی واردات و آمادگی برای جهانی خصمانه طراحی شده، اکنون به ستون فکری جدید ملی‌گرایی اقتصادی چین تبدیل شده است
در همین هفته، کمیتهٔ مرکزی حزب کمونیست چین نشست سالانهٔ خود را برای تدوین برنامهٔ پنج‌سالهٔ تازه برگزار کرد؛ برنامه‌ای که انتظار می‌رود تمرکز آن بر شتاب‌بخشیدن به پروژه‌های تکنولوژیک - صنعتی و تقویت استقلال اقتصادی کشور باشد. این مسیر آشکارا نشان می‌دهد که جنگ تجاریِ آغازشده از سوی ترامپ، نه دیوار چین را شکاف داده، بلکه آن را استوارتر ساخته است.
با این حال، آینده خالی از خطر نیست. انحراف صادرات از بازار آمریکا ممکن است دیگر کشورها را نیز به افزایش تعرفه‌ها برای محافظت از صنایع داخلی‌شان وادارد. نظام تازهٔ مجوزدهی صادراتی چین نیز می‌تواند به کابوس بوروکراتیکی تبدیل شود که هم شرکای تجاری و هم شرکت‌های داخلی را فرسوده می‌کند. و در نهایت، همان‌گونه که تجربهٔ آمریکا نشان داده است، استفادهٔ مفرط از قدرت اقتصادی به‌عنوان سلاح، شکلی از خودزنی تدریجی به شمار می‌رود؛ زیرا هرچه این ابزار بیشتر به کار گرفته شود، انگیزهٔ دیگران برای نوآوری، تنوع‌بخشی و رهایی از وابستگی نیز بیشتر می‌شود.
اگر دیدار ترامپ و شی جین‌پینگ در کرهٔ جنوبی واقعاً برگزار شود، به‌احتمال زیاد چیزی بیش از یک نمایش آشتی موقت نخواهد بود. شاید واشنگتن در ازای تعویق محدودیت‌های صادرات عناصر خاکی کمیاب از سوی پکن، تعرفه‌های تازهٔ خود را موقتاً متوقف کند. شاید هم چند قرارداد نمادین از خرید دوبارهٔ سویا تا پیشرفت در واگذاری مالکیت پلتفرم تیک‌تاک به شرکت‌های آمریکایی به‌عنوان ژست حسن نیت امضا شوند.
اما نباید فریب این صحنه‌سازی‌ها را خورد. آنچه در حال شکل‌گیری است، نه صلح، بلکه مرحله‌ای تازه از رقابت راهبردی میان دو ابرقدرت اقتصادی است؛ رقابتی که در آن تجارت و فناوری، به ابزارهای فشار ژئوپلیتیکی تبدیل شده اند. حتی اگر در ظاهر، چین برندهٔ جنگ تجاری ترامپ به نظر برسد، نتیجهٔ نهایی برای نظم جهانی تلخ و ناامیدکننده است: دو قدرتی که زمانی ستون‌های تجارت آزاد جهانی بودند، اکنون خود در حال ویران کردن همان بنیانی‌اند که بر آن ایستاده بودند. در این جنگ بی‌برنده، پکن شاید مقتدرتر شود، اما واشنگتن خسته‌تر و جهان، فقیرتر و قطبی‌تر از همیشه خواهد بود.

.