کد خبر: ۴۴۲۲۹۹
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۹

فروش گوشت خر و الاغ و اسب؛ در جامعه چه خبر است؟

کشف گونی‌های پر از گوشت غیرمجاز الاغ و سر بریده اسب در اطراف تهران، زنگ خطر توزیع گوشت غیرقانونی میان مردم را به صدا درآورد

کشف گونی‌های پر از گوشت غیرمجاز الاغ و سر بریده اسب در اطراف تهران، زنگ خطر توزیع گوشت غیرقانونی میان مردم را به صدا درآورد

استخوان‌ها، گونی‌هایی مملو از محتویات داخل شکم، پوست الاغ و حتی سر بریده یک اسب که در یکی از خرابه‌های اطراف تهران کشف شده‌اند، نشان از توزیع گوشت این حیوانات میان مردم دارد. این موضوع زمانی برملا شد که حدود ۵ هزار لیبل جعلی با عنوان «گوشت گوساله منجمد برزیلی (سردست)» در نزدیکی این محل پیدا شد.

قیمت گوشت قرمز بر اساس داده‌های مرکز آمار در آبان ماه نسبت به ماه گذشته‌اش ۵۰.۲ افزایش یافته.

 

اما چرا این اتفاق افتاد؟ به باور کارشناسان، حذف ارز ترجیحی از گوشت قرمز و تبدیل آن به ارز مبادله‌ای کافی بود تا قیمت گوشت قرمز سر از ناکجاآباد دربیاورد. همین مساله به کاهش سرانه مصرف گوشت در کشور منجر شد.

با صرف‌نظر از قیمت گوشت قرمز، باید به تورم قیمتی کلیه اقلام خوراکی نیز توجه کرد؛ تورمی بالای ۶۴ درصد که زندگی روزمره مردم را با چالش‌های متفاوت مواجه کرده و سفره آنان را خالی‌تر از گذشته ساخته است.

دولت چه کرد؟ برای تقویت عرضه داخلی، واردات گوشت منجمد برزیلی انجام شد؛ اما انگار این تصمیم فرصتی برای متخلفان به وجود آورد تا با راه اندازی کشتارگاه حیوانات تک‌سمی از این طریق درآمد داشته باشند. بنا بر گزارش مهر، در جریان بازرسی از یک واحد صنفی فعال در حوزه تولید و بسته‌بندی گوشت، حدود ۳ تن گوشت غیرمجاز متعلق به حیوانات تک‌سمی، از جمله الاغ و قاطر، کشف شده.

اما فراتر از مسائل اقتصاد کلان، باید به تاثیر مشکلات معیشتی و تورم بر ارزش‌های اخلاقی توجه کرد؛ اینکه باور به پاک‌نیتی چگونه در آتش اقتصاد و تورم افسارگسیخته می‌سوزد.

جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، در گفت‌وگو با فرارو به بررسی این مساله پرداخته و می‌گوید: «فشار اقتصادی مردم را با دگرگونی‌های عمیق مواجه می‌کند. فشار اقتصادی شوخی‌بردار نیست؛ شاید بتوان فشارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را تاب آورد، اما فشار اقتصادی، آسیب‌پذیرتر و تعیین‌کننده‌تر است.»

 

احمد بخارایی  می‌گوید: «به زبان دینی گفته می‌شود «کادَ الفقرُ أن یکونَ کُفراً»؛ به این معنا که نزدیک است فقر به کفر بینجامد. کفر تنها به معنای نفی وجود خدا نیست، بلکه به معنای پوشاندن است؛ بنابراین می‌تواند به معنای پوشاندن حقیقت نیز باشد. از این منظر، فقر باعث می‌شود دنیای معرفتی یک فرد به بی‌راهه برود و حقیقت، واقعیت و اخلاق که خود جزئی از حقایق هستند، به حاشیه رانده شوند. این بیان دینی به‌روشنی توضیح می‌دهد که فقر چه تاثیری می‌تواند بر ارزش‌های اخلاقی داشته باشد.»

مردمِ درگیرِ نیازهای اولیه‌ در آن نقطه متوقف می‌شوند

او می‌افزاید: «همین مساله در علوم روانشناختی و در هرم سلسله‌نیازهای مازلو نیز مطرح است. وقتی فرد درگیر پاسخگویی به نیازهای اولیه مانند خوراک، پوشاک و مسکن باشد و همچنان در این مرحله درجا بزند و پاسخ روشنی نگیرد، وضعیت به همین سمت سوق پیدا می‌کند. جدای از مساله گوشت، برنج تایلندی و هندی که مصرف کمتری دارد، اکنون در بازار ۱۸۰ تومان قیمت دارد و برنج ایرانی تا نیم میلیون تومان می‌رسد؛ وضعیتی که نشان می‌دهد مردم درگیر پاسخگویی به نیازهای اولیه هستند و در همین نقطه متوقف مانده‌اند.»

هر زمان شکم سیر شود، فرد می‌تواند به دیگری بیندیشد

این جامعه‌شناس می‌گوید: «مازلو اشاره دارد زمانی که فرد در این مرحله درجا می‌زند، مراحل بعدی نیازها نیازهای اجتماعی، احساس امنیت، خودشکوفایی و هر آنچه جنبه جمعی دارد به حاشیه می‌رود. اخلاق نیز در همین ساحت قرار دارد. هر زمان شکم سیر شود و امکان پاسخگویی به معیشت فراهم آید، فرد می‌تواند به دیگری بیندیشد؛ چراکه با ورود مساله اخلاق، پای «دیگری» به زندگی باز می‌شود. در این وضعیت، خودخواهی به حداقل و دیگرخواهی به حداکثر می‌رسد و هرچه این روند تقویت شود، رفتار اخلاقی پررنگ‌تر می‌شود. اخلاق همین است.»

نگاه ایدئولوژیک، نیازهای جمعی را به حاشیه می‌راند

او می‌افزاید: «این مساله در نهایت به ساختارهای جامعه بازمی‌گردد؛ به نگاهی ایدئولوژیک که جاری و ساری است، خودی و غیرخودی می‌سازد و تخصص را به حاشیه می‌راند. امروز حتی آنچه به عنوان سوانح طبیعی، بحران محیط‌زیستی، خشکسالی و موارد مشابه مطرح می‌شود نیز معلول همین تفکر جاری است؛ تفکری که با مدیریت و گزینش ناکارآمد، روزمره‌گرایی و شکل‌گیری طبقه‌ای تن‌آسا همراه شده است. طبقه‌ای نوپدید با رنگ‌وبویی ایدئولوژیک. خروجی چنین وضعیتی این است که افراد صرفا در پی پاسخگویی به نیازهای اولیه خود هستند و نیازهای جمعی، اجتماعی و اخلاقی ناگزیر به حاشیه رانده می‌شوند.»

وقتی افراد درگیر پاسخگویی به نیازهای اولیه خود هستند، خودخواه می‌شوند

بخارایی می‌گوید: «وقتی افراد درگیر پاسخگویی به نیازهای اولیه خود هستند، خودخواه می‌شوند؛ یعنی منافع فردی بر منافع جمعی ارجحیت پیدا می‌کند. این منافع فردی نیز دیگر حد و حصری ندارد. به این معنا که وقتی فرد در فضایی زندگی می‌کند که خودخواهی در آن غالب است، حتی اگر از توانایی مالی برخوردار باشد، به دلیل تنفس در همین فضا، به فکر خود می‌افتد.»

او می‌افزاید: «خودخواهی تنها به این معنا نیست که صرفا افرادی که درگیر تامین نیازهای اولیه خود هستند چنین رفتاری داشته باشند؛ حتی کسانی که توانایی مالی دارند نیز به همین سمت کشیده می‌شوند و این اصل غیراخلاقیِ رایج شکل می‌گیرد که خودخواهی مقدم بر دیگرخواهی است. این وضعیت، یک فاجعه اخلاقی است. بنابراین، این روند دقیقا در شرایط اقتصادی نا به سامان اوج می‌گیرد؛ از بیکاری، تورم و فقر گرفته تا دیگر المان‌های اقتصادی که جامعه ما با آن درگیر است.»

شاید درگیر ابر تورم نباشیم ولی درگیر ابر بحرانیم

این استاد دانشگاه می‌گوید: «شاید ما اکنون درگیر ابرتورم نشده باشیم، اما بی‌تردید با ابر بحران مواجه‌ایم. ابر بحران زمانی پدید می‌آید که بحران به‌صورت همزمان در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، یعنی در چهار خرده‌نظام، گریبان جامعه را بگیرد. وقتی هر یک از این حوزه‌ها دچار بحران باشد، مجموع آن‌ها به ابر بحران منتهی می‌شود.»

او می‌افزاید: «به همین دلیل است که انگار زیر پای جامعه لغزنده شده و هر اتفاقی آن را آسیب‌پذیرتر می‌کند؛ چه باران بیاید یا نیاید، چه نفت فروخته شود یا نشود، چه دولت اصلاح‌طلب روی کار باشد یا اصول‌گرا، چه جنگ رخ دهد یا ندهد، جامعه همچنان آسیب‌پذیر است. پرسش اینجاست که مدیریت کلان چه شرایطی برای جامعه فراهم کرده که در هر وضعیت و با هر تصمیمی، جامعه آسیب‌پذیر می‌شود؟»

فشار اقتصادی مردم را با دگرگونی‌های عمیق مواجه می‌کند

او در نهایت می‌گوید: «فشار اقتصادی مردم را با دگرگونی‌های عمیق مواجه می‌کند. فشار اقتصادی شوخی‌بردار نیست؛ شاید بتوان فشارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را تاب آورد، اما فشار اقتصادی، آسیب‌پذیرتر و تعیین‌کننده‌تر است.»