ظهور و سقوط حکومت بلاتر
قانون نوشت: سخت است که بهترين راه را براي توصيف جوزف سپ بلاتر پيدا کنيد. روزنامه ديلي ميل به او عنوان «از خودراضي، ديو حق به جانب زوريخي» مي دهد، گاردين او را «مسئول بزرگترين رسوايي مالي تاريخ بشر» خطاب مي کند.
در چند هفته گذشته اين عبارات در کنار نام رئيس سابق فيفا به وفور به کار رفته است: «مالک ساختار رشوهگيري، گرداننده فساد سازماندهي شده، تبعيضگراي جنسي، منکر نژادپرستي در فوتبال، مستبد و خودراي، پدرخوانده.» اوموفقترين ديکتاتور قرن گذشته است که در آدم کشي دست نداشته، بلاتر فوتباليست با استعدادي نبود، حتي ورزشکار خوبي هم نبود، حضور او در فيلمهاي تبليغاتي و شيوه اي که توپ را شوت ميکرد همواره خوراک خنده رسانههاي دنيا را فراهم مي کرد.
آقاي رئيس اما رازهاي مديريت و لابي گري را خوب بلد بود، او 62 سال از عمرش را صرف ساختن و بالارفتن از قلعه اش کرد، قلعه اي که از محبوبترين ورزش جهان ساختو حالا پايه هايش با اتهامات سنگين فساد مالي در حال فرو ريختن است، او 17 سال در رأس قلعه بود در اتاق کارش در بالاترين طبقه مقر فيفا. اين خط سير زندگي بلاتر است صعود و نزول او از تخت پادشاهي فوتبال جهان:
10 مارچ 1936؛ تولد زودهنگام، دوماه پيشتر از موعد مقرر. بلاتر در ويسپ سوييس، شهري در نزديکي مرزهاي ايتاليا و در کوهپايه هاي ماترهورن به دنيا آمد. در دنياي پيش از اينترنت که اطلاعات بسيار کمياب بود، هيچ نشانه اي از يک حادثه آلفرد هيچکاکي همچون يک رعدوبرق عظيم يا مهاجرت دسته اي پرنده در زماني که بلاتر به دنياي ما پا گذاشت وجود ندارد. مطابق اطلاعات اندکي که دسترس است (که بيشترشان توسط خود بلاتر فراهم شده) کودکي او در خانوادهاي ساده که پدرش کارگر کارخانه توليد مواد شيميايي بود در کنار سه فرزند ديگر سپري شد، در يک کلمه کودکي خسته کننده.
سال 1959؛ موفق اما بدون استعدادي خارق العاده. او در مدرسه کوچکي در شهرش درس خواند و استعداد خاصي در چيزي از خود بروز نداد. در 23 سالگي با مدرک مديريت بازرگاني و اقتصاد از دانشگاه لايوسان سوييس فارغ التحصيل شد. همه چيز خوب به نظر مي رسيد، جواني شاد و سرزنده که تحصيلاتش را با موفقيت پشت سر گذاشته، هنوز نشانه هايي از شيادي و اعمال نفوذ در او ديده نمي شد، زندگي در مسير درست ادامه داشت.
سال 1964؛ مديريت بدون فساد. يکي از نقطه عطفهاي زندگي بلاتر جوان در اين سال شکل گرفت. او به مانند ساير همکلاسيهاي خود در دانشگاه جذب يک تجارت شهري يا کارهاي اقتصادي در مسيرهاي ترانزيتي سوييس-ايتاليا نشد. بلاتر به مديريت ورزشي روي آورد. او در
28 سالگي به سمت دبيرکل فدراسيون هاکي سوييس برگزيده شد، جايي که احتمالا براي او تجربه اي غيرمفيد در ورزشي عاري از فساد بود.
سال 1975-1970، بازگشت به فوتبال. بلاتر که سابقه بازي در ليگهاي آماتور سوييس را داشت به عنوان يکي از اعضاي هيات مديره باشگاه حرفه اي نئوشاتل زاماکس انتخاب شد. نام اين باشگاه از روي نام زاماکس آبگلن، بازيکن سابق تيم ملي سوييس که 34 گل در 68 بازي براي تيم ملي سوييس به ثمر رساند برداشته شده بود. آبگلن 68 ساله در همان سالي که بلاتر به عضويت هيات مديره درآمد از دنيا رفت و نقش و موقعيت باشگاه نيز با مرگ وي و ورود بلاتر دگرگون شد.
سال 1971؛ اولين تجربه رياست. هرچقدر هم ابلهانه و خنده دار به نظر برسد اما اين يک نام و بنيادي حقيقي در دنياي ماست، اولين تجربه رياست بلاتر در يک کرسي نامتعارف شکل گرفت؛ «رئيس جامعه جهاني دوستداران بند شلوار.»
سال 1972 و 1976؛ اولين روابط، اولين شايعات. اگر نقطه اي براي شروع اختلاس و کاغذبازيهاي مالي بلاتر بتوان تصور کرد اين مي تواند نقطه آغاز باشد، جايي که به عنوان مدير زمان بندي مسابقات ورزشي و روابط عمومي لانجين (شرکت سوييسي توليد کننده ساعت و ابزارآلات زمان سنجي) در مسابقات المپيک تابستاني و زمستاني فعاليت کرد. اما اين مسائل به فوتبال چه ارتباطي دارد؟ روزنامه ميرر در آپريل 2001 در گزارشي مي نويسد: «در جريان ارتقاي تجهيزات اسکوربوردهاي ورزشگاه هاي المپيک 1972 و 1976 بود که نخستين تماسهاي لازم براي سوق دادن بلاتر به سمت فيفا برقرار شد.» مي توانيد تشخيص دهيد که تا چه اندازه سياستهاي غيرمتعارف بايد به کاربرده شود تا شخصي از ورزش هاکي، بندشلوار و قطعات ساعت به قدرتمندترين مرد ورزش جهان تبديل شود؟ گاهي بايد اعتراف کرد که مي توان لب به تحسين اين فرد گشود، براي جواني با اعتماد به نفسي متزلزل اين اندازه از پيشرفت بسيار نادر است. حدس زدن اينکه چه اتفاقي مي افتد وقتي او به قدرت واقعي برسد چندان سخت نيست.
فيفا، سال هاي اوليه
سال 1975؛ رئيس قابل تقدير. بلاتر در نخستين روزهاي تولد 40 سالگياش اولين ارتباطها را با فيفا ايجاد کرد، در زمان رياست سر استنلي رز او به عنوان مديرفني و توسعه وارد دپارتمان فيفا شد. رز همان کسي بود که براي آفريقا و آسيا تنها يک سهميه مشترک در جام جهاني اختصاص داد و طرفدار متعصب آپارتايد در آفريقاي جنوبي بود. گاهي ميتوان از بلاتر تقدير کرد که چنين شخصيتي نبود.
سال 1981؛ ترفيع. پس از 6سال کار در کرسي مديرفني و توسعه بلاتر به سمت دبيرکلي ميرسد، در اين زمان او با رئيس وقت فيفا ژائو هاولانژ که مدت طولاني در اين سمت حضور داشت از نزديک همکاري ميکند، بلاتر به عنوان مرد شماره دو فيفا، تلاش در جلب راي افراد در حوزه انتخاباتي آسيا و آفريقا به نفع هاولانژ داشت، دست راست پيرمرد برزيلي، از نزديک با سياستهاي واقعي و اتفاقات پشت پرده آشنا شد.
سال 1990؛ قدرت اجرايي. بلاتر به عنوان مدير اجرايي در تشکيلات فيفا انتخاب شد، حالا به او اين فرصت داده شده بود تا آرام آرام تشکيلاتي که دوست دارد بسازد، دستهاي او در قسمتهاي بازاريابي و اقتصادي فيفا کاملا آزاد بود.
سال 1995؛ آخرين پله. بعدها بلاتر در مصاحبه با روزنامه ديلي ميل اعتراف مي کند که سه سال پيش از اينکه هاولانژ از سمتش کنارهگيري کند او درحال آماده کردن کمپين انتخاباتياش براي انتخابات رياست فيفا بوده است.
تثبيت امپراطوري بلاتر
8 ژوئن 1998، نخستين پيروزي و نخستين اتهامات. بلاتر براي اولين بار به کرسي رياست فيفا تکيه مي زند، او با کمک حوزه هاي انتخاباتي غيراروپايي بر لنارت جوهانسون رئيس وقت يوفا غلبه مي کند، 111 بر 80. مطابق برخي ادعاها در جريان انتخابات رشوههاي زيادي رد و بدل شده است. برخي از نمايندگان آفريقا به شکل تعجب برانگيزي در آخرين لحظات راي خود را تغيير ميدهند، گزارشهاي تاييد نشده از رقم 10هزار دلار براي هر راي خبر ميدهند. رئيس فدراسيون سومالي بعدها ادعا ميکند که براي راي او مبلغ 100هزار دلار پيشنهاد شده اما اشاره ميکند که هيچگاه مستقيما با خود بلاتر در تماس نبوده است.
اين مي تواند لحظه کليدي نشستن بلاتر بر تخت قدرت باشد، نه تنها به اين خاطر که او به هدفش مي رسد بلکه پيروزي در انتخابات نشان ميدهد سازوکاري که هاولانژ پايههايش را ريخته فقط متکي به شخص او نيست بلکه يک ماشين عظيم توليد و بازتوليد قدرت در حال شکلگيري است، ماشيني کودتاگر که ظاهري کاملا دموکراتيک دارد. اما اين ماشين چگونه کار ميکند؟ تکيهگاه اصلي اين ماشين بر کشورهاي کوچک آمريکاي شمالي، آفريقا و آسياست، کشورهايي که در دنياي فوتبال تاثير چنداني ندارند اما در مقر فيفا رايي برابر با کشورهاي صاحب فوتبال دارند. کشورهايي که مقدار اندکي از دلارهاي فيفا براي آنها ثروت عظيمي به حساب ميآيد درحالي که همين پولها براي کشورهاي اروپايي خرج يک دست پوشاک ستاره هايشان هم نمي شود.
31 دسامبر 1998؛شهروند افتخاري، دردسر جهاني. در اين تاريخ از طرف فدراسيون فوتبال آفريقاي جنوبي عنوان شهروند افتخاري به بلاتر به علت بازگرداندن اين کشور به جمع فيفا اهدا شد. 23 کشور مختلف ديگر نيز عناويني با اين مضامين به بلاتر اهدا کرده اند. در صورت محکوم شدن بلاتر احتمالا او مي تواند گوشه اي از دنيا پيدا کند که بتواند آزادانه در آن زندگي کند.
1999؛ الگوي جهاني. در اين سال بلاتر به عضويت کميته جهاني المپيک منصوب ميشود، به علت تواناييهايش در مديريت، رشد سازمان فيفا و ايجاد پيشرفت در فوتبال به عنوان يک ورزش نمونه در جهان.
12 آپريل 2002؛ اولين زنگ خطر. مسائل مالي داخلي فيفا براي اولين بار مورد تحقيق و تفحص قرار مي گيرد، بلاتر به عنوان مظنون بازجويي مي شود، اما با اين بهانه که اعضاي کميتهها نمي توانند در مورد توافقات محرمانه سخن بگويند از پاسخگويي طفره مي رود، چندي بعد به علت حسابهاي مالي غيرشفاف و ناپديد شدن مقادير زيادي پول به دادگاه اعلام جرم شد در نهايت از سوي دادگاه بين المللي ورزش يک شرکت سوييسي که به صورت موثري در ساختار بازاريابي فيفا دست داشته است مجرم شناخته مي شود.
4 مي 2002؛ خيانت مرد دست چپ. مايکل زن-روفينن دبيرکل وقت فيفا و مردشماره دو بلاتر در آن سالها، بلاتر را به سوءمديريت مالي متهم مي کند و مبلغ تخلف مالي فيفا توسط شرکت سوييسي را چيزي در حدود 100 ميليون دلار تخمين ميزند. بلاتر در مقابل مي گويد کار اشتباهي انجام نشده است و مبلغ گم شده در حدود 30 ميليون دلار است. هيات تحقيقات اتحاديه اروپا در گزارشي 30 صفحه اي وقوع تخلف را تاييد ميکند اما در گزارش مينويسد که بلاتر در جريان اين تخلفات نبوده و اطلاعي از آن نداشته است.
29 مي 2002؛ تکرار مکررات. بلاتر به موارد ديگري از فسادمالي، رشوه، پرداختهاي غيرقانوني و باندبازي متهم ميشود. اگر مجبور هستيد اين موارد را بارها و بارها در اين گزارش بخوانيد، سپ بلاتر مقصر است نه نويسنده اين سطور.
18 مي 2004؛ جايزه مضحک شماره يک. لقب شواليه لژيون خارجي فرانسه به بلاتر اهدا ميشود. حالا اين جايزه چطور به نظر ميرسد؟ هرچند فرانسويها هميشه دستودلباز بوده اند و به هديه ميزباني جام جهاني به خوبي پاسخ داده اند.
8 جولاي 2006؛ جايزه مضحک شماره دو. صليب مقدس شايستگي و لياقت آلمان به بلاتر اهدا مي شود. شايستگي و لياقت در چه؟ آلمانيها هم دستودلباز شده اند؟ ميزباني جام جهاني مبارکتان باشد.
31 مي 2007؛ پيروزي بر هيچ شماره يک. بلاتر در انتخابات رياست فيفا مجددا به پيروزي ميرسد، اينبار هيچ رقيبي در برابر او وجود نداشت، او راي 68 عضو از 207 عضو فيفا را به دست آورد و در صندلي قدرت باقي ماند. بلاتر در اوج قدرت قرار دارد در فوتبال کسي بالاي حرف او حرف نميزند، ديدار وي آرزوي بسياري از سران و سياستمداران دنياست، فوتبال تبديل به اهرمي براي اعمال فشارهاي سياسي نيز شده است، تهديد به اخراج از فيفا ميتواند تشنجي سياسي در هرکشوري ايجاد کند.
2 دسامبر 2010؛ تقلب آشکار. ميزباني جامهاي جهاني 2018 و 2022 به روسيه و قطر اهدا مي شود، پيش از آغاز رايگيري دوتن از اعضاي کميته اجرايي به علت تلاش براي فروش راي شان محروم ميشوند. بعد از رايگيري براي آرام کردن جو گفته ميشود که بلاتر براي سال 2018 به اسپانيا و براي سال 2022 به آمريکا راي داده، روسها بازي پيچيدهتري براي جلب راي نمايندگان انجام ميدهند اما بازي خريد فله اي و بسته اي راي دهندگان توسط قطريها آنقدر آشکار و رو انجام ميشود که سياست بلاتر هم جواب نميدهد، مهم نيست که راي بلاتر براي چه کشوري بوده است، فيفا اين تقلب را انجام داد و بسيار هم بد انجام داد.
8 دسامبر 2010؛ بازنده زخمي. سپ بلاترانگليسيها را که در رقابت با روسيه بر سر ميزباني جام جهاني 2018 شکست خورده اند، بازنده زخمي مينامد. اين شايد صادقانهترين جملهاي باشد که او در 17سال رياستش به زبان آورده است. اما انگلستان مانند ساير بازندههاي زخمي ميتواند سر بالا بگيرد و بگويد: فقط چون يک بازنده زخمي هستي به اين معني نيست که اشتباه کرده اي.
1 ژوئن 2011؛ پيروزي بر هيچ شماره دو. بلاتر اين بار با 186 راي و در برابر هيچ رقيبي به پيروزي ميرسد. در اين دور تنها رقيب او محمد بن همام بود که به علت تحقيقات اعضاي فيفا در رابطه با دست داشتن او در فساد مالي در 28 مي از کانديداتوري انصراف ميدهد. رئيس دزدان خود در رابطه با دزدي تحقيق ميکند و حکم صادر مي کند.
20 آپريل 2013؛ آخرين تلاش براي رستگاري. بلاتر در رابطه با اتهام فساد مالي يک بار ديگر تبرئه ميشود درحالي که هاولانژ رئيس سابق فيفا، ريکاردو تکسريا و نيکولاس ليوز دوتن از اعضاي سابق کميته اجرايي به علت پرداختهاي غيرقانوني در فاصله سالهاي 1992 تا 2000 متهم شناخته مي شوند.
9 ژوئن 2014؛ جنگ جهاني بلاتر. بلاتر رسانههاي انگليسي را نژادپرست خطاب ميکند و اعتقاد دارد که آنها درباره اهداي جام حهاني 2018 و 2022 به روسيه و قطر شايعه سازي ميکنند. اخبار ديگري به گوش ميرسد که بلاتر سه سال پياپي از سفر به آمريکا خودداري کرده است، پليس فدرال آمريکا چهار سال است تحقيقاتي در رابطه با پولشويي و فساد در فيفا را آغاز کرده و در صورت سفر بلاتر به آمريکا وي بايد پاسخگوي مقامات قضايي اين کشور باشد.
8 سپتامبر 2014؛ سرسختي و لجاجت. مانند مايکل کورلئونه در فيلم پدرخوانده، بلاتر هيچوقت نمي تواند پاپس بکشد، او براي پنجمين بارپياپي نامزدي اش را براي انتخابات فيفا اعلام ميکند. او در سخنانش اعلام مي کند اين براي فوتبال خوب است، اين شوخي احتمالا حتي خودش را هم به خنده نمياندازد و او هيچ تلاشي براي گفتوگوي منطقي و قانع کردن جهان ندارد.
27 مي 2015؛ افتضاح جهاني. پليس سوييس از سوي مقامات قضايي آمريکا به هتلي در زوريخ وارد مي شوند و هفت تن از اعضاي فيفا را دستگير ميکنند. اتهام اصلي دريافت رشوه 150 ميليون دلاري براي واگذاري جام جهاني 2022 به قطر است. بلاتر همچنان اما بر نامزدي خود در انتخابات فيفا اصرار دارد و اعلام ميکند انتخابات مطابق جدول زمانبندي شده برگزار خواهد شد.
29 مي 2015؛ پيروزي بر هيچ شماره سه. برخلاف تمام اتفاقات دو روز گذشته و فشارهاي فراوان به بلاتر، او به همراه تنها رقيبش پرنس علي بن الحسين راهي کارزار انتخابات ميشود، انتخابات به مرحله دوم ميرسد جايي که پرنس علي از ادامه رقابت استعفا ميدهد و بلاتر با 133 راي پيروز مي شود.
2 ژوئن 2015؛ ضربه نهايي، خيانت مرد دست راست. جک وارنر دوست نزديک بلاتر به دريافت رشوه 10 ميليون دلاري براي اعطاي ميزباني جامجهاني 2010 به آفريقاي جنوبي اعتراف ميکند. ايميلهاي رد و بدل شده بين رئيس فدراسيون آفريقاي جنوبي و سپبلاتر توسط مقامات قضايي پيگيري ميشود و براي نخستينبار مدارکي مبني بر دستداشتن مستقيم بلاتر در جريان فساد به دست ميآيد، بلاتر به صورت ناگهاني استعفا ميدهد. تکليف فيفا هنوز معلوم نيست، جام جهاني هاي آينده پادرهوا هستند و هنوز مشخص نشده که آيا تحقيقات در رابطه با دست داشتن بلاتر در جريان دريافت رشوه براي اعطاي ميزباني جامهاي جهاني 2018 و 2022 روسيه و قطر ادامه دارد يا خير؟
پايان
چندروز پس از بزرگترين داستان زندگي بلاتر و پس از اعلام استعفاي او، ما با تصويري که از چهاردهه فساد در دستمان باقي مانده است تنها رها شده ايم، حتي پيش از هاولانژ نيز فيفا يک مقر سازماندهي شده براي فساد بود، يک ماشين فساد و پولسازي که در کنار زيباترين ورزش جهان رشد کرد، در کنار پررنگ ترين خاطرههاي مشترک بشري. همه چيز مسخره به نظر ميرسد محاسبه اينکه کدام يک فساد بيشتري مرتکب شدهاند، چه کسي پول بيشتري به جيب زده است، قطريها چه مقدار پول پرداخت کرده اند، ديگر اين چيزها براي ما مخاطبين فوتبال اهميت چنداني ندارد، دوستداران فوتبال در سرتاسر دنيا با اين پرسش آزاردهنده مواجهند که آيا فوتبالي که در استاديومها با شور و حرارت مي ديديم، آنچه که از قاب تلويزيون با استرس دنبال مي کرديم واقعا همان چيزي بود که عرضه ميشد يا اينکه تنها يک نمايش از پيش تعيين شده بود، يک تراژدي بزرگ به کارگرداني بلاتر.
در چند هفته گذشته اين عبارات در کنار نام رئيس سابق فيفا به وفور به کار رفته است: «مالک ساختار رشوهگيري، گرداننده فساد سازماندهي شده، تبعيضگراي جنسي، منکر نژادپرستي در فوتبال، مستبد و خودراي، پدرخوانده.» اوموفقترين ديکتاتور قرن گذشته است که در آدم کشي دست نداشته، بلاتر فوتباليست با استعدادي نبود، حتي ورزشکار خوبي هم نبود، حضور او در فيلمهاي تبليغاتي و شيوه اي که توپ را شوت ميکرد همواره خوراک خنده رسانههاي دنيا را فراهم مي کرد.
آقاي رئيس اما رازهاي مديريت و لابي گري را خوب بلد بود، او 62 سال از عمرش را صرف ساختن و بالارفتن از قلعه اش کرد، قلعه اي که از محبوبترين ورزش جهان ساختو حالا پايه هايش با اتهامات سنگين فساد مالي در حال فرو ريختن است، او 17 سال در رأس قلعه بود در اتاق کارش در بالاترين طبقه مقر فيفا. اين خط سير زندگي بلاتر است صعود و نزول او از تخت پادشاهي فوتبال جهان:
10 مارچ 1936؛ تولد زودهنگام، دوماه پيشتر از موعد مقرر. بلاتر در ويسپ سوييس، شهري در نزديکي مرزهاي ايتاليا و در کوهپايه هاي ماترهورن به دنيا آمد. در دنياي پيش از اينترنت که اطلاعات بسيار کمياب بود، هيچ نشانه اي از يک حادثه آلفرد هيچکاکي همچون يک رعدوبرق عظيم يا مهاجرت دسته اي پرنده در زماني که بلاتر به دنياي ما پا گذاشت وجود ندارد. مطابق اطلاعات اندکي که دسترس است (که بيشترشان توسط خود بلاتر فراهم شده) کودکي او در خانوادهاي ساده که پدرش کارگر کارخانه توليد مواد شيميايي بود در کنار سه فرزند ديگر سپري شد، در يک کلمه کودکي خسته کننده.
سال 1959؛ موفق اما بدون استعدادي خارق العاده. او در مدرسه کوچکي در شهرش درس خواند و استعداد خاصي در چيزي از خود بروز نداد. در 23 سالگي با مدرک مديريت بازرگاني و اقتصاد از دانشگاه لايوسان سوييس فارغ التحصيل شد. همه چيز خوب به نظر مي رسيد، جواني شاد و سرزنده که تحصيلاتش را با موفقيت پشت سر گذاشته، هنوز نشانه هايي از شيادي و اعمال نفوذ در او ديده نمي شد، زندگي در مسير درست ادامه داشت.
سال 1964؛ مديريت بدون فساد. يکي از نقطه عطفهاي زندگي بلاتر جوان در اين سال شکل گرفت. او به مانند ساير همکلاسيهاي خود در دانشگاه جذب يک تجارت شهري يا کارهاي اقتصادي در مسيرهاي ترانزيتي سوييس-ايتاليا نشد. بلاتر به مديريت ورزشي روي آورد. او در
28 سالگي به سمت دبيرکل فدراسيون هاکي سوييس برگزيده شد، جايي که احتمالا براي او تجربه اي غيرمفيد در ورزشي عاري از فساد بود.
سال 1975-1970، بازگشت به فوتبال. بلاتر که سابقه بازي در ليگهاي آماتور سوييس را داشت به عنوان يکي از اعضاي هيات مديره باشگاه حرفه اي نئوشاتل زاماکس انتخاب شد. نام اين باشگاه از روي نام زاماکس آبگلن، بازيکن سابق تيم ملي سوييس که 34 گل در 68 بازي براي تيم ملي سوييس به ثمر رساند برداشته شده بود. آبگلن 68 ساله در همان سالي که بلاتر به عضويت هيات مديره درآمد از دنيا رفت و نقش و موقعيت باشگاه نيز با مرگ وي و ورود بلاتر دگرگون شد.
سال 1971؛ اولين تجربه رياست. هرچقدر هم ابلهانه و خنده دار به نظر برسد اما اين يک نام و بنيادي حقيقي در دنياي ماست، اولين تجربه رياست بلاتر در يک کرسي نامتعارف شکل گرفت؛ «رئيس جامعه جهاني دوستداران بند شلوار.»
سال 1972 و 1976؛ اولين روابط، اولين شايعات. اگر نقطه اي براي شروع اختلاس و کاغذبازيهاي مالي بلاتر بتوان تصور کرد اين مي تواند نقطه آغاز باشد، جايي که به عنوان مدير زمان بندي مسابقات ورزشي و روابط عمومي لانجين (شرکت سوييسي توليد کننده ساعت و ابزارآلات زمان سنجي) در مسابقات المپيک تابستاني و زمستاني فعاليت کرد. اما اين مسائل به فوتبال چه ارتباطي دارد؟ روزنامه ميرر در آپريل 2001 در گزارشي مي نويسد: «در جريان ارتقاي تجهيزات اسکوربوردهاي ورزشگاه هاي المپيک 1972 و 1976 بود که نخستين تماسهاي لازم براي سوق دادن بلاتر به سمت فيفا برقرار شد.» مي توانيد تشخيص دهيد که تا چه اندازه سياستهاي غيرمتعارف بايد به کاربرده شود تا شخصي از ورزش هاکي، بندشلوار و قطعات ساعت به قدرتمندترين مرد ورزش جهان تبديل شود؟ گاهي بايد اعتراف کرد که مي توان لب به تحسين اين فرد گشود، براي جواني با اعتماد به نفسي متزلزل اين اندازه از پيشرفت بسيار نادر است. حدس زدن اينکه چه اتفاقي مي افتد وقتي او به قدرت واقعي برسد چندان سخت نيست.
فيفا، سال هاي اوليه
سال 1975؛ رئيس قابل تقدير. بلاتر در نخستين روزهاي تولد 40 سالگياش اولين ارتباطها را با فيفا ايجاد کرد، در زمان رياست سر استنلي رز او به عنوان مديرفني و توسعه وارد دپارتمان فيفا شد. رز همان کسي بود که براي آفريقا و آسيا تنها يک سهميه مشترک در جام جهاني اختصاص داد و طرفدار متعصب آپارتايد در آفريقاي جنوبي بود. گاهي ميتوان از بلاتر تقدير کرد که چنين شخصيتي نبود.
سال 1981؛ ترفيع. پس از 6سال کار در کرسي مديرفني و توسعه بلاتر به سمت دبيرکلي ميرسد، در اين زمان او با رئيس وقت فيفا ژائو هاولانژ که مدت طولاني در اين سمت حضور داشت از نزديک همکاري ميکند، بلاتر به عنوان مرد شماره دو فيفا، تلاش در جلب راي افراد در حوزه انتخاباتي آسيا و آفريقا به نفع هاولانژ داشت، دست راست پيرمرد برزيلي، از نزديک با سياستهاي واقعي و اتفاقات پشت پرده آشنا شد.
سال 1990؛ قدرت اجرايي. بلاتر به عنوان مدير اجرايي در تشکيلات فيفا انتخاب شد، حالا به او اين فرصت داده شده بود تا آرام آرام تشکيلاتي که دوست دارد بسازد، دستهاي او در قسمتهاي بازاريابي و اقتصادي فيفا کاملا آزاد بود.
سال 1995؛ آخرين پله. بعدها بلاتر در مصاحبه با روزنامه ديلي ميل اعتراف مي کند که سه سال پيش از اينکه هاولانژ از سمتش کنارهگيري کند او درحال آماده کردن کمپين انتخاباتياش براي انتخابات رياست فيفا بوده است.
تثبيت امپراطوري بلاتر
8 ژوئن 1998، نخستين پيروزي و نخستين اتهامات. بلاتر براي اولين بار به کرسي رياست فيفا تکيه مي زند، او با کمک حوزه هاي انتخاباتي غيراروپايي بر لنارت جوهانسون رئيس وقت يوفا غلبه مي کند، 111 بر 80. مطابق برخي ادعاها در جريان انتخابات رشوههاي زيادي رد و بدل شده است. برخي از نمايندگان آفريقا به شکل تعجب برانگيزي در آخرين لحظات راي خود را تغيير ميدهند، گزارشهاي تاييد نشده از رقم 10هزار دلار براي هر راي خبر ميدهند. رئيس فدراسيون سومالي بعدها ادعا ميکند که براي راي او مبلغ 100هزار دلار پيشنهاد شده اما اشاره ميکند که هيچگاه مستقيما با خود بلاتر در تماس نبوده است.
اين مي تواند لحظه کليدي نشستن بلاتر بر تخت قدرت باشد، نه تنها به اين خاطر که او به هدفش مي رسد بلکه پيروزي در انتخابات نشان ميدهد سازوکاري که هاولانژ پايههايش را ريخته فقط متکي به شخص او نيست بلکه يک ماشين عظيم توليد و بازتوليد قدرت در حال شکلگيري است، ماشيني کودتاگر که ظاهري کاملا دموکراتيک دارد. اما اين ماشين چگونه کار ميکند؟ تکيهگاه اصلي اين ماشين بر کشورهاي کوچک آمريکاي شمالي، آفريقا و آسياست، کشورهايي که در دنياي فوتبال تاثير چنداني ندارند اما در مقر فيفا رايي برابر با کشورهاي صاحب فوتبال دارند. کشورهايي که مقدار اندکي از دلارهاي فيفا براي آنها ثروت عظيمي به حساب ميآيد درحالي که همين پولها براي کشورهاي اروپايي خرج يک دست پوشاک ستاره هايشان هم نمي شود.
31 دسامبر 1998؛شهروند افتخاري، دردسر جهاني. در اين تاريخ از طرف فدراسيون فوتبال آفريقاي جنوبي عنوان شهروند افتخاري به بلاتر به علت بازگرداندن اين کشور به جمع فيفا اهدا شد. 23 کشور مختلف ديگر نيز عناويني با اين مضامين به بلاتر اهدا کرده اند. در صورت محکوم شدن بلاتر احتمالا او مي تواند گوشه اي از دنيا پيدا کند که بتواند آزادانه در آن زندگي کند.
1999؛ الگوي جهاني. در اين سال بلاتر به عضويت کميته جهاني المپيک منصوب ميشود، به علت تواناييهايش در مديريت، رشد سازمان فيفا و ايجاد پيشرفت در فوتبال به عنوان يک ورزش نمونه در جهان.
12 آپريل 2002؛ اولين زنگ خطر. مسائل مالي داخلي فيفا براي اولين بار مورد تحقيق و تفحص قرار مي گيرد، بلاتر به عنوان مظنون بازجويي مي شود، اما با اين بهانه که اعضاي کميتهها نمي توانند در مورد توافقات محرمانه سخن بگويند از پاسخگويي طفره مي رود، چندي بعد به علت حسابهاي مالي غيرشفاف و ناپديد شدن مقادير زيادي پول به دادگاه اعلام جرم شد در نهايت از سوي دادگاه بين المللي ورزش يک شرکت سوييسي که به صورت موثري در ساختار بازاريابي فيفا دست داشته است مجرم شناخته مي شود.
4 مي 2002؛ خيانت مرد دست چپ. مايکل زن-روفينن دبيرکل وقت فيفا و مردشماره دو بلاتر در آن سالها، بلاتر را به سوءمديريت مالي متهم مي کند و مبلغ تخلف مالي فيفا توسط شرکت سوييسي را چيزي در حدود 100 ميليون دلار تخمين ميزند. بلاتر در مقابل مي گويد کار اشتباهي انجام نشده است و مبلغ گم شده در حدود 30 ميليون دلار است. هيات تحقيقات اتحاديه اروپا در گزارشي 30 صفحه اي وقوع تخلف را تاييد ميکند اما در گزارش مينويسد که بلاتر در جريان اين تخلفات نبوده و اطلاعي از آن نداشته است.
29 مي 2002؛ تکرار مکررات. بلاتر به موارد ديگري از فسادمالي، رشوه، پرداختهاي غيرقانوني و باندبازي متهم ميشود. اگر مجبور هستيد اين موارد را بارها و بارها در اين گزارش بخوانيد، سپ بلاتر مقصر است نه نويسنده اين سطور.
18 مي 2004؛ جايزه مضحک شماره يک. لقب شواليه لژيون خارجي فرانسه به بلاتر اهدا ميشود. حالا اين جايزه چطور به نظر ميرسد؟ هرچند فرانسويها هميشه دستودلباز بوده اند و به هديه ميزباني جام جهاني به خوبي پاسخ داده اند.
8 جولاي 2006؛ جايزه مضحک شماره دو. صليب مقدس شايستگي و لياقت آلمان به بلاتر اهدا مي شود. شايستگي و لياقت در چه؟ آلمانيها هم دستودلباز شده اند؟ ميزباني جام جهاني مبارکتان باشد.
31 مي 2007؛ پيروزي بر هيچ شماره يک. بلاتر در انتخابات رياست فيفا مجددا به پيروزي ميرسد، اينبار هيچ رقيبي در برابر او وجود نداشت، او راي 68 عضو از 207 عضو فيفا را به دست آورد و در صندلي قدرت باقي ماند. بلاتر در اوج قدرت قرار دارد در فوتبال کسي بالاي حرف او حرف نميزند، ديدار وي آرزوي بسياري از سران و سياستمداران دنياست، فوتبال تبديل به اهرمي براي اعمال فشارهاي سياسي نيز شده است، تهديد به اخراج از فيفا ميتواند تشنجي سياسي در هرکشوري ايجاد کند.
2 دسامبر 2010؛ تقلب آشکار. ميزباني جامهاي جهاني 2018 و 2022 به روسيه و قطر اهدا مي شود، پيش از آغاز رايگيري دوتن از اعضاي کميته اجرايي به علت تلاش براي فروش راي شان محروم ميشوند. بعد از رايگيري براي آرام کردن جو گفته ميشود که بلاتر براي سال 2018 به اسپانيا و براي سال 2022 به آمريکا راي داده، روسها بازي پيچيدهتري براي جلب راي نمايندگان انجام ميدهند اما بازي خريد فله اي و بسته اي راي دهندگان توسط قطريها آنقدر آشکار و رو انجام ميشود که سياست بلاتر هم جواب نميدهد، مهم نيست که راي بلاتر براي چه کشوري بوده است، فيفا اين تقلب را انجام داد و بسيار هم بد انجام داد.
8 دسامبر 2010؛ بازنده زخمي. سپ بلاترانگليسيها را که در رقابت با روسيه بر سر ميزباني جام جهاني 2018 شکست خورده اند، بازنده زخمي مينامد. اين شايد صادقانهترين جملهاي باشد که او در 17سال رياستش به زبان آورده است. اما انگلستان مانند ساير بازندههاي زخمي ميتواند سر بالا بگيرد و بگويد: فقط چون يک بازنده زخمي هستي به اين معني نيست که اشتباه کرده اي.
1 ژوئن 2011؛ پيروزي بر هيچ شماره دو. بلاتر اين بار با 186 راي و در برابر هيچ رقيبي به پيروزي ميرسد. در اين دور تنها رقيب او محمد بن همام بود که به علت تحقيقات اعضاي فيفا در رابطه با دست داشتن او در فساد مالي در 28 مي از کانديداتوري انصراف ميدهد. رئيس دزدان خود در رابطه با دزدي تحقيق ميکند و حکم صادر مي کند.
20 آپريل 2013؛ آخرين تلاش براي رستگاري. بلاتر در رابطه با اتهام فساد مالي يک بار ديگر تبرئه ميشود درحالي که هاولانژ رئيس سابق فيفا، ريکاردو تکسريا و نيکولاس ليوز دوتن از اعضاي سابق کميته اجرايي به علت پرداختهاي غيرقانوني در فاصله سالهاي 1992 تا 2000 متهم شناخته مي شوند.
9 ژوئن 2014؛ جنگ جهاني بلاتر. بلاتر رسانههاي انگليسي را نژادپرست خطاب ميکند و اعتقاد دارد که آنها درباره اهداي جام حهاني 2018 و 2022 به روسيه و قطر شايعه سازي ميکنند. اخبار ديگري به گوش ميرسد که بلاتر سه سال پياپي از سفر به آمريکا خودداري کرده است، پليس فدرال آمريکا چهار سال است تحقيقاتي در رابطه با پولشويي و فساد در فيفا را آغاز کرده و در صورت سفر بلاتر به آمريکا وي بايد پاسخگوي مقامات قضايي اين کشور باشد.
8 سپتامبر 2014؛ سرسختي و لجاجت. مانند مايکل کورلئونه در فيلم پدرخوانده، بلاتر هيچوقت نمي تواند پاپس بکشد، او براي پنجمين بارپياپي نامزدي اش را براي انتخابات فيفا اعلام ميکند. او در سخنانش اعلام مي کند اين براي فوتبال خوب است، اين شوخي احتمالا حتي خودش را هم به خنده نمياندازد و او هيچ تلاشي براي گفتوگوي منطقي و قانع کردن جهان ندارد.
27 مي 2015؛ افتضاح جهاني. پليس سوييس از سوي مقامات قضايي آمريکا به هتلي در زوريخ وارد مي شوند و هفت تن از اعضاي فيفا را دستگير ميکنند. اتهام اصلي دريافت رشوه 150 ميليون دلاري براي واگذاري جام جهاني 2022 به قطر است. بلاتر همچنان اما بر نامزدي خود در انتخابات فيفا اصرار دارد و اعلام ميکند انتخابات مطابق جدول زمانبندي شده برگزار خواهد شد.
29 مي 2015؛ پيروزي بر هيچ شماره سه. برخلاف تمام اتفاقات دو روز گذشته و فشارهاي فراوان به بلاتر، او به همراه تنها رقيبش پرنس علي بن الحسين راهي کارزار انتخابات ميشود، انتخابات به مرحله دوم ميرسد جايي که پرنس علي از ادامه رقابت استعفا ميدهد و بلاتر با 133 راي پيروز مي شود.
2 ژوئن 2015؛ ضربه نهايي، خيانت مرد دست راست. جک وارنر دوست نزديک بلاتر به دريافت رشوه 10 ميليون دلاري براي اعطاي ميزباني جامجهاني 2010 به آفريقاي جنوبي اعتراف ميکند. ايميلهاي رد و بدل شده بين رئيس فدراسيون آفريقاي جنوبي و سپبلاتر توسط مقامات قضايي پيگيري ميشود و براي نخستينبار مدارکي مبني بر دستداشتن مستقيم بلاتر در جريان فساد به دست ميآيد، بلاتر به صورت ناگهاني استعفا ميدهد. تکليف فيفا هنوز معلوم نيست، جام جهاني هاي آينده پادرهوا هستند و هنوز مشخص نشده که آيا تحقيقات در رابطه با دست داشتن بلاتر در جريان دريافت رشوه براي اعطاي ميزباني جامهاي جهاني 2018 و 2022 روسيه و قطر ادامه دارد يا خير؟
پايان
چندروز پس از بزرگترين داستان زندگي بلاتر و پس از اعلام استعفاي او، ما با تصويري که از چهاردهه فساد در دستمان باقي مانده است تنها رها شده ايم، حتي پيش از هاولانژ نيز فيفا يک مقر سازماندهي شده براي فساد بود، يک ماشين فساد و پولسازي که در کنار زيباترين ورزش جهان رشد کرد، در کنار پررنگ ترين خاطرههاي مشترک بشري. همه چيز مسخره به نظر ميرسد محاسبه اينکه کدام يک فساد بيشتري مرتکب شدهاند، چه کسي پول بيشتري به جيب زده است، قطريها چه مقدار پول پرداخت کرده اند، ديگر اين چيزها براي ما مخاطبين فوتبال اهميت چنداني ندارد، دوستداران فوتبال در سرتاسر دنيا با اين پرسش آزاردهنده مواجهند که آيا فوتبالي که در استاديومها با شور و حرارت مي ديديم، آنچه که از قاب تلويزيون با استرس دنبال مي کرديم واقعا همان چيزي بود که عرضه ميشد يا اينکه تنها يک نمايش از پيش تعيين شده بود، يک تراژدي بزرگ به کارگرداني بلاتر.