گفتوگوی خیالی با وزیر امور خارجه
ظریف: از دست تندروها عاقبت سر به «سنگال» میگذارم!
روزنامه قانون در مطلبی طنز نوشت:
وارد دفتر کار آقای وزیر میشوم. دفتر پر از سبد گل است. از گل خرزهره گرفته تا کاکتوس. میگوید اینها را بعد از آنکه سهشنبه راهی بیمارستان شد برایش فرستادهاند. یک گیاه عجیب و غریب هست که نمیشناسمش. میگوید: «بهش میگویند هویج وحشی. گیاه زینتی است.» رویش نوشته «هویج برای شما، چماق برای ما؛ از طرف سازمان همکاری های چماق و هویج بینالمللی» یک گیاه عجیب دیگر هم هست که نمیشناسم. میگوید: «اسمش اسطوخودوس روسی است.» برگه تقدیمش را میخوانم. نوشته: «آقای دکتر ظریف، خبر بستری شدن شما را شنیدم. مزید امتنان بود، صدسال به این سال ها؛ از طرف یک کفشپرت کن حرفهای.»
وارد دفتر کار آقای وزیر میشوم. دفتر پر از سبد گل است. از گل خرزهره گرفته تا کاکتوس. میگوید اینها را بعد از آنکه سهشنبه راهی بیمارستان شد برایش فرستادهاند. یک گیاه عجیب و غریب هست که نمیشناسمش. میگوید: «بهش میگویند هویج وحشی. گیاه زینتی است.» رویش نوشته «هویج برای شما، چماق برای ما؛ از طرف سازمان همکاری های چماق و هویج بینالمللی» یک گیاه عجیب دیگر هم هست که نمیشناسم. میگوید: «اسمش اسطوخودوس روسی است.» برگه تقدیمش را میخوانم. نوشته: «آقای دکتر ظریف، خبر بستری شدن شما را شنیدم. مزید امتنان بود، صدسال به این سال ها؛ از طرف یک کفشپرت کن حرفهای.»
آقای دکتر! موافقانتان برایتان گل نمیفرستند؟
خیر، آنها فقط لایک میکنند.
ماجرای بستری شدنتان چه بود؟
صبح شاد و خوشحال رفتم بیرون، تیتر یکی از روزنامهها را دیدم، بدنم قفل کرد. انگار بختک بیفتد روی آدم. ولی این یکی افتاده بود رویم بلند هم نمیشد لامصب.
خداوکیلی خودتان را لوس نکرده بودید که مظلومنمایی کنید؟
به جان خودم نباشد، به جان شما نه. واقعا قفل کردم.
چرا خب؟ مگر اولین بار است علیهتان تیتر میزنند؟ خب سعهصدر داشته باشید.
این دفعه فرق میکرد. خستگی سفر در تن آدم میماند. تازه هرچه من و آقای روحانی رشته بودیم زد پنبه کرد بیانصاف.
خب وظیفهاش همین است. در شرح وظایفی که برای خودش تعریف کرده، باید هرگونه تحرکی که مورد تأیید شخص خودش نیست و با او هماهنگ نشده را به هم بزند. تعجب ندارد که.
پس ما کشکیم یعنی؟
کشک نیستید، ولی مگر شما مثلا از نتانیاهو یا جمهوریخواهان آمریکا انتظار داشتید از توافقات شما حمایت کنند؟
نه خب، ولی خب وقتی برای «آنها» jean party راه میاندازند، طرف را میترکانند، چرا برای «اینها» یک چیزی پارتی راه نمیاندازند ما هم یک نفسی بکشیم؟
خب معلوم است، چون «اینها» خودشان «پارتی» راهانداز هستند. کفش پارتی، مشت پارتی و...
اگر «پارتی» راه انداختن خوب است، چرا ما برای آنها پارتی راه نیندازیم؟
خب برای اینکه... آقای ظریف! دقت کردید چند دقیقه است شما دارید از من سوال میکنید و من دارم جواب میدهم؟ مثلا مصاحبهکننده منم ها!
(از آن خندههای بانمکش میکند) خب این معجزه دیپلماسی من است. الکی که بهم نمیگویند «دشمن قابل احترام». البته گویا فقط برای آمریکاییها «دشمن قابل احترام»ام، و در میان رقبای داخلی هیچ احترامی ندارم!
بالاخره برای تندروها تدبیری نیندیشهاید؟
من که مسئول تندروها نیستم. دیگران باید تدبیر کنند. ما هی به تندروها میگوییم بیایید بنشینیم به یک معادله با حاصل جمع مثبت بین خودمان برسیم. ولی دستشان به معادله حل کردن نمیرود. عادت کردهاند بزنند معادله را پاره کنند. من که گمانم از دستشان عاقبت سر به سنگال بگذارم.
راستی سفر آفریقا در پیش دارید، چطور ارزیابیاش میکنید؟
تمرکز محتوایی ندارم. همش نگرانم عزلم کنند.
نه بابا آقای روحانی که از این کارها نمیکند.
ویژگی دولت قبلی این بود که همه مناسبات را به هم زد. مثلا هیچ تضمینی نیست که من فردا صبح بیایم سرکار، یک نفر دیگر سر جایم ننشسته باشد. ما سرآمد جنبش عدم تعهدیم واقعا.
خیر، آنها فقط لایک میکنند.
ماجرای بستری شدنتان چه بود؟
صبح شاد و خوشحال رفتم بیرون، تیتر یکی از روزنامهها را دیدم، بدنم قفل کرد. انگار بختک بیفتد روی آدم. ولی این یکی افتاده بود رویم بلند هم نمیشد لامصب.
خداوکیلی خودتان را لوس نکرده بودید که مظلومنمایی کنید؟
به جان خودم نباشد، به جان شما نه. واقعا قفل کردم.
چرا خب؟ مگر اولین بار است علیهتان تیتر میزنند؟ خب سعهصدر داشته باشید.
این دفعه فرق میکرد. خستگی سفر در تن آدم میماند. تازه هرچه من و آقای روحانی رشته بودیم زد پنبه کرد بیانصاف.
خب وظیفهاش همین است. در شرح وظایفی که برای خودش تعریف کرده، باید هرگونه تحرکی که مورد تأیید شخص خودش نیست و با او هماهنگ نشده را به هم بزند. تعجب ندارد که.
پس ما کشکیم یعنی؟
کشک نیستید، ولی مگر شما مثلا از نتانیاهو یا جمهوریخواهان آمریکا انتظار داشتید از توافقات شما حمایت کنند؟
نه خب، ولی خب وقتی برای «آنها» jean party راه میاندازند، طرف را میترکانند، چرا برای «اینها» یک چیزی پارتی راه نمیاندازند ما هم یک نفسی بکشیم؟
خب معلوم است، چون «اینها» خودشان «پارتی» راهانداز هستند. کفش پارتی، مشت پارتی و...
اگر «پارتی» راه انداختن خوب است، چرا ما برای آنها پارتی راه نیندازیم؟
خب برای اینکه... آقای ظریف! دقت کردید چند دقیقه است شما دارید از من سوال میکنید و من دارم جواب میدهم؟ مثلا مصاحبهکننده منم ها!
(از آن خندههای بانمکش میکند) خب این معجزه دیپلماسی من است. الکی که بهم نمیگویند «دشمن قابل احترام». البته گویا فقط برای آمریکاییها «دشمن قابل احترام»ام، و در میان رقبای داخلی هیچ احترامی ندارم!
بالاخره برای تندروها تدبیری نیندیشهاید؟
من که مسئول تندروها نیستم. دیگران باید تدبیر کنند. ما هی به تندروها میگوییم بیایید بنشینیم به یک معادله با حاصل جمع مثبت بین خودمان برسیم. ولی دستشان به معادله حل کردن نمیرود. عادت کردهاند بزنند معادله را پاره کنند. من که گمانم از دستشان عاقبت سر به سنگال بگذارم.
راستی سفر آفریقا در پیش دارید، چطور ارزیابیاش میکنید؟
تمرکز محتوایی ندارم. همش نگرانم عزلم کنند.
نه بابا آقای روحانی که از این کارها نمیکند.
ویژگی دولت قبلی این بود که همه مناسبات را به هم زد. مثلا هیچ تضمینی نیست که من فردا صبح بیایم سرکار، یک نفر دیگر سر جایم ننشسته باشد. ما سرآمد جنبش عدم تعهدیم واقعا.
خوشمان امد،جداً :)) درود بر وزير واقعي
جناب آقا ظریف عزیز ؛ در دولت تدبیر و امید باید با تدبیر جواب تندروها را داد ، یادتان هست پیر جماران و یارانش در دهه شصت ، چطور از خجالت تندروهای بدتر از الآن درآمدند؟ شما که شاگرد وزیرخارجه وقت آن زمان هستید . شما دیگه چرا؟!
اونجا هم کیهان هست!کیهان افریقایی!اتفاقا اونجا اینطور تفکرات بیشتر طرفدار داره!تفکرات ادم خواری.