هاشمی و یک فتح باب مهم
شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی در طول زندگی سیاسی خود عناوین بسیاری را به نام خود ثبت کرد و از همین رهگذر نیز به القاب متعددی متصف شد. «سردار سازندگی»، «امیر کبیر زمان»، «شیخ مصلحت»، «شیخ اعتدال» و حتی «عالیجناب سرخپوش.» که هر کدام از این عناوین توصیفی بود که موافقان و مخالفان مشی سیاسی وی ابداع میکردند و او را با آن میخواندند.
شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی در طول زندگی سیاسی خود عناوین بسیاری را به نام خود ثبت کرد و از همین رهگذر نیز به القاب متعددی متصف شد. «سردار سازندگی»، «امیر کبیر زمان»، «شیخ مصلحت»، «شیخ اعتدال» و حتی «عالیجناب سرخپوش.» که هر کدام از این عناوین توصیفی بود که موافقان و مخالفان مشی سیاسی وی ابداع میکردند و او را با آن میخواندند.

وجود این همه موقعیت حکومتی، طبعا باید از او چهرهای تمام و کمال مدافع حکومت ساخته باشد و همه خوب و بد عملکرد نظام به پای وی نوشته شود.
«هاشمی عزیز» امام و «رفیق دیرین» آیتالله خامنهای، اما در یک دهه پایانی عمر خود بهگونهای عمل کرد که از او چهرهای متفاوت با ۲۵سال پیش از آن ترسیم کرد. تصویری که البته برخی از تندروهای داخلی و مخالفان خارجی نظام در پی پررنگ کردن آن بودند.او اما در مرزی ایستاد که نه تندروهای داخلی قادر بودند او را از نظام «اخراج» کنند و نه مخالفان خارجی توانستند او را «خارج» از نظام ببینند و همین امر نیز سبب عصبانیت آنان میشد و موج توهین و تهمت و تخریب را به سوی او روانه میکرد.
اما چه چیز باعث میشد که این دو گروه از هاشمی انقلابی، رئیس جمهور، رئیس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام اسلامی تصویری مطابق منویات ذهنی خود بسازند؟
پاسخ این سوال در بخشی از عملکرد هاشمی در دهه پایانی عمر او نهفته است. آنجا که او با همه سوابق انقلابی و حکومتیاش، بابی گشود و آن «انتقاد درون حاکمیتی» به بخشی از عملکرد نظام جمهوری اسلامی بود. شاید واضحترین تصویر وی در این مورد، روزی باشد که او در مقام رئیس مجلس خبرگان، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و خطیب جمعه تهران زبان به انتقاد از رفتار بخشی از نظام با معترضان به نتایج انتخابات سال۸۸ گشود و بارها برآن پای فشرد.
او اگرچه آن روز سخنانش مطابق میل مخالفان جمهوری اسلامی بود، اما از جایگاه کسی آنها را بر زبان آورده بود که خود در نقش دستیار معمار انقلاب، در تحکیم نظام برآمده از آن، بسیار کوشیده بود. این نقشی تازه بود که شیخ مصلحتاندیش انقلاب، آن روز برعهده گرفته بود و پای هزینههایش هم ایستاد.حجم توهینها و تهمتهایی که پس از آن او را نشانه گرفت، میتوانست کوهی را جابهجا کند. هاشمی انقلابی اما از راه بهدر نرفت و در مسیر انقلابی که برای آن مبارزه کرده بود، زندان رفته و شکنجه دیده بود، باقی ماند. او تصمیم گرفته بود که انتقاد به بخشی از حاکمیت را، خود از جایگاهی در درون نظام جمهوری اسلامی برعهده گیرد و این گشودن بابی بود که برخی از دلسوزان نظام نیز میپسندیدند.
هاشمی اگرچه در این راه به شدت مورد حمله برخی از چهرههای سیاسی قرار گرفت، اما برخی از نیروهای باسابقه انقلاب و روحانیون مدافع نظام نیز در مقام دفاع از او ایستادند و همین جریان سبب شد تا انتقاد درون حاکمیتی از یک «جرم مسلم» به امکانی برای اصلاح معایب و تقویت نظام تبدیل شود و از این رهگذر، بخشهایی از ظرفیت برزمین مانده قانون اساسی برای تحقق مردمسالاری وعده داده شد در انقلاب سال ۵۷ فعال شود. نقشی که برخی دیگر از نیروهای درون نظام را نیز متوجه اهمیت و تاثیرگذاری آن برای دوام نظام و تقویت آن کرد. شاید بارزترین مصداق این امر، سخنان انتقادی علی مطهری از جایگاه نایبرئیسی مجلس شورای اسلامی است. او نیز اگرچه به ضدانقلاب بودن متهم میشود و مورد حمله قرار میگیرد، اما خود میداند و بر زبان میآورد که برای حفظ نظام و اصلاح عیوب آن و با استفاده از ظرفیت قانون اساسی همین نظام، میکوشد و نه چیز دیگر.