کد خبر: ۴۳۳۸۱۱
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۲۸۵

داستان حیرت‌انگیز مردی که ۳۹ سال در زندان‌های اسد بود | شادی و سردرگمی شهروندان سوری بعد از بازگشایی زندان‌های رژیم بشار

سال‌ها رنج و انتظار و بی‌خبری، با آزادی ناگهانی هزاران زندانی سیاسی از زندان‌های رژیم بشار اسد، رنگ تازه‌ای به خود گرفته است. آزادی این زندانیان بار دیگر نام‌هایی را بر زبان آورد که سال‌ها در میان دیوار‌های تاریک زندان‌های رژیم اسد فراموش شده بودند.

سال‌ها رنج و انتظار و بی‌خبری، با آزادی ناگهانی هزاران زندانی سیاسی از زندان‌های رژیم بشار اسد، رنگ تازه‌ای به خود گرفته است. آزادی این زندانیان بار دیگر نام‌هایی را بر زبان آورد که سال‌ها در میان دیوار‌های تاریک زندان‌های رژیم اسد فراموش شده بودند.
معمر علی ۳۹ سال دارد و به دنبال برادر بزرگ‌تر خود می‌گردد. در سال ۱۹۸۶، سربازان سوری دانشجوی جوان، علی حسن علی را که در آن زمان ۱۸ ساله بود، در یک ایست بازرسی در شمال لبنان دستگیر کردند. از آن زمان به بعد، هیچ خبری از او شنیده نشد.
معمر علی سه دهه عمرش را صرف پیدا کردن برادرش کرد؛ سه دهه به نهاد‌های مختلف امنیتی سوریه رفت و هربار اطلاعات ضد و نقیضی درباره برادرش شنید. معمر علی می‌گوید: «هیچ جایی در سوریه نیست که نرفته باشیم. تمام کشور را گشتیم و پرسیدیم چه بلایی سر او آمده است. یک روز می‌گفتند در زندان است، روز بعد انکار می‌کردند.»

آخرین خبری که معمر درباره برادرش دریافت کرد این بود که او در یک قرارگاه امنیتی در دمشق نگهداری می‌شود و اتهامش «تلاش برای براندازی» است. پس از آغاز انقلاب سوریه و جنگ داخلی، معمر هیچ اطلاعاتی درباره وضعیت برادرش به دست نیاورد. معمر حدود ۱۳ سال در بی‌خبری به سر می‌برد، تا اینکه شب پنجشنبه تلفنش زنگ خورد و دوستانش تصویری از برادرش برای معمر ارسال کردند: تصویر مردی تکیده و حدودا ۵۰ ساله که با حالتی سرگشته در مقابل زندان مرکزی حما در شمال سوریه ایستاده بود. معمر می‌گوید: «گفتند شبیه من است. جواب دادم که این برادرم است! این احساس... وصف‌ناپذیر است. تصور کنید ۳۹ سال او را ندیده‌اید و ناگهان عکسش برای شما ارسال می‌شود. چه حسی خواهید داشت؟» 

برادر معمر هنگام دستگیری جوانی ۱۸ ساله بود و اکنون ۵۷ ساله است: «او در عنفوان جوانی رفت و وقتی که آزاد شد یک پیرمرد بود.» او یکی از هزاران شهروند زندانی بود که پس از تصرف شهر حلب توسط مخالفان بشار اسد، از زندان‌های دولت سوریه آزاد شدند. 

یکی از نخستین اقداماتی که شورشیان در شهر‌های تازه تصرف‌شده انجام دادند آزادی زندانیان سیاسی بود. ویدئو‌ها افرادی را نشان می‌داد که با حالت مبهوت و در حالی که جمعیتی شادمانه در انتظارشان بودند، از زندان‌ها خارج می‌شدند.

در جریان انقلاب سوریه، هزاران شهروند به دلیل اعتراض علیه دولت بازداشت و زندانی شدند. تخمین زده می‌شود که تا هفته گذشته ۱۳۶ هزار نفر در زندان‌های سوریه محبوس بودند؛ زندان‌هایی که تجسم سرکوب دولتی هستند و درمیان مردم سوریه به «قلمرو سکوت» نامیده می‌شوند.
اسناد افشاشده نشان می‌دهند که این زندان‌ها ابزاری کلیدی برای دستگاه امنیتی سوریه بودند، دستگاهی که برای سرکوب مخالفان و متوقف کردن اعتراضات مسالمت‌آمیز فعالیت می‌کرد. شبکه گسترده شاخه‌های امنیتی، مراکز بازداشت و زندان‌های سوریه به دلیل روش‌های وحشیانه شکنجه شهرت یافته بودند، و به گزارش گروه‌های حقوق بشری در مقیاس کلان و به شکل سیستماتیک شهروندان را شکنجه می‌کردند.
فاضل عبدالغنی، بنیان‌گذار شبکه حقوق بشر سوریه می‌گوید: «ما فهمیدیم بسیاری از کسانی که قبلا توسط نیرو‌های دولتی ربوده شده‌اند به قتل رسیده و تعداد قابل توجهی زیر شکنجه جان باخته‌اند.»

آزادی ناگهانی هزاران زندانی برای شهروندان و خانواده‌هایی که سال‌ها هیچ خبری از سرنوشت عزیزانشان نشنیده بودند، امیدبخش بوده است. تصاویر مختلفی از لحظه آزادی زندانیان در گروه‌های واتساپی مردم سوریه و کشور‌های همسایه منتشر شد و اعضای خانواده‌ها تلاش می‌کردند ببینند آیا عزیزانشان جزو آزادشدگان هستند یا نه. 

جینان، یکی از ساکنان روستایی مرزی در جنوب لبنان که برای جلوگیری از عواقب امنیتی با یک نام صحبت می‌کرد، به گاردین گفت: «نمی‌توانید تصور کنید که دیروز چه وضعی بود؛ بسیاری از دوستانم با من تماس گرفتند تا درباره پدرم بپرسند.»

پدر جینان در سال ۲۰۰۶ و در جریان جنگ حزب‌الله و اسرائیل برای یافتن پناهگاهی برای خانواده‌اش به سوریه رفت و در آنجا دستگیر شد. جینان می‌گوید: «به‌محض اینکه پدرم به خانه اقواممان در سوریه رسیده بود، در زده بودند و او را با خود برده بودند.» جینان از آن زمان تاکنون هیچ خبری از پدرش نشنیده است.

جینان و خانواده‌اش چندین بار به سوریه سفر کردند تا درباره آزادی پدرش پرس‌وجو کنند. پس از پرداخت حدود ۵،۵۰۰ دلار به دلال‌ها و واسطه‌های مختلف، به آنها گفته شد که پدرش یا در شاخه ۲۳۵ یا زندان صیدنایا _ دو بازداشتگاه مخوف در دمشق که به خاطر شکنجه‌های وحشیانه شهروندان شهرت دارند_ نگهداری می‌شود.

جینان می‌گوید: «ما هنوز امید داریم، احساس می‌کنم او زنده است و فکر می‌کنم به خانه بازمی‌گردد و با ما زندگی خواهد کرد. من از هیچ گروه مسلحی که مردم را می‌کشد حمایت نمی‌کنم. آخ اگر پدرم بازگردد... ما به او نیاز داریم.»
در شمال سوریه دینامیک قدرت به‌سرعت حال تغییر است و شناسایی کسانی که آزاد شده‌اند و بازگرداندن آنها به نزد خانواده‌هایشان بسیار دشوار شده است. همین امر باعث سردرگمی شهروندان شده است.

علی هنوز نتوانسته برادرش را پیدا کند. او با احساساتی آمیخته از شادی و اضطراب می‌گوید: «وقتی او به خانه بازگردد، همه چیز تغییر خواهد کرد. اما تا زمانی که او را در آغوش نگیرم، زمانی که بویش را احساس نکنم، تا زمانی که نتوانم بگویم «این برادرم است»، این شادی کامل نخواهد شد.»