علی هاشمی کیست؟ | از دو دهه اتهام جاسوسی تا سوژه دو فیلم در جشنواره فیلم فجر
علی هاشمی فرمانده قرارگاه نصرت که در تیرماه سال ۱۳۶۷ به شهادت رسید، بالغ بر ۲۰ سال سوژه حرفها و حدیثها بود؛ نامی ممنوعه که زیر سایه اتهام جاسوسی برای عراق آن هم تنها با استدلال عرب زبان بودن، مورد جفا قرار گرفت و حالا دو فیلم درباره زندگی او در جشنواره فیلم فجر امسال به نمایش در آمده است.
علی هاشمی از مهمترین و شاید مهجورترین نامهای جنگ ایران و عراق در جشنواره فیلم فجر امسال سوژه دو فیلم است؛ «اشک هور» و «اسفند».
با این وجود نام علی هاشمی حدود ۲۰ سال در لیست اسامی ممنوعه دوران جنگ بود. داستانی عجیب از فرماندهای که حالا با احترام از او یاد میشود، اما دو دهه نام خودش، خانواده اش و بسیاری از نزدیکانس زیر اتهام جاسوسی مورد بی مهری قرار گرفت.
علی هاشمی؛ وقتی هنوز نامی ممنوعه نبود
بیوگرافی هاشمی در حالت عمومی ساده است؛ متولد ۱۳۴۰ در اهواز بود. موسس «تیپ ۳۷ نور» در محور حمیدیه و تشکیل دهنده سپاه بستان و هویزه پس از عملیات الیبیتالمقدس.
وی پس از تشکیل قرارگاه سری «نصرت» و ارائه طرح کلی عملیات خیبر و بدر، مسؤولیت سپاه ششم امام جعفر صادق (ع) را عهده دار شد که حاصل آن سازماندهی ۱۳ یگان رزمی و پشتیبانی در استان خوزستان بود و شاید به همین دلیل او را سردار هور نامیدند.
در روزهای نخست جنگ و پیشروی سریع نیروهای ارتش عراق به عمق استان خوزستان، هاشمی در جایگاه فرمانده تیپ ۳۷ نور، اقدام به رهاسازی آب موجود در کانال سلمان، به منطقه کرخه کور نمود و از پیشروی بیشتر نیروهای عراقی به حمیدیه و به طبع آن، از سقوط اهواز جلوگیری نمود. تیپ ۳۷ نور به فرماندهی هاشمی در عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر نیز شرکت داشت و توانست محور منطقه غرب خوزستان را آزاد و از نیروهای عراقی پاکسازی نماید.
او سپس فرمانده سپاه سوسنگرد شد. اندکی پیش از اجرای عملیات والفجر ۸ که به فتح فاو منجر شد، علی هاشمی اقداماتی برای فریب نیروهای عراقی انجام داد، تا توجه نیروی زمینی عراق را از فاو به هور جلب کند. بهعنوان مثال او دستور میداد روزها چندین کامیون از ستاد قرارگاه، به سمت هور حرکت کنند. (او این کامیونها را شبانه برمیگرداند) به علاوه تعداد زیادی سنگر در هور ساخت، تا وانمود کند قرار است نیروهای زیادی در منطقه هور مستقر شوند.
الگاوی؛ فرمانده لشکر ۲۳ نیروی زمینی عراق که یک سال بعد در مناطق شمالی اسیر شد، در اعترافات خود میگوید: «در زمستان ۱۳۶۴ لشکر من در فاو مستقر بود. آن قدر تحرکات شما در هور زیاد شد که من مطمئن شدم حمله مجدد شما از هور است. برای همین سه تیپ از نیروهایم را از فاو به هور منتقل کردم. عکسهای هوایی از هور نشان میداد که شما تانکهای زیادی را در هور مستقر کردهاید. جاسوسهای ما خبر دادند که هر روز صدها کامیون تجهیزات و نفرات وارد هور میشوند. دیگر مطمئن شدیم که عملیات در هور خواهد بود. وقتی که نیروها خبر دادند ایران به فاو حمله کرده، گفتم نگران نباشید، حمله ایران به فاو یک فریب است، حمله اصلی از هور است. ما تا سه روز منتظر حمله شما در هور بودیم، اما خبری نشد، این اشتباه من باعث شد که فاو را از دست بدهیم.»
سرنوشت، اما در چهارم تیر ۱۳۶۷ برای علی هاشمی تصویر دیگری رقم زد. غلامرضا گرجی زاده از دیگر فرماندهان حاضر در مجنون تا آخرین لحظات تخلیه جزیره همراه هاشمی بود، اما در لحظات اخر بین این دو جدایی افتاد. گرجی زاده اسیر و علی هاشمی مفقود شد
علی هاشمی و ۲۰ سال انتظار خانواده زیر سایه تهمتها
با این وجود قصه زندگی علی هاشمی با یک تهمت همراه شد. او جزء آخرین افرادی بود که قبل از هجوم عراقیها برای بازپس گیری جزیره مجنون در قرارگاه باقی ماند تا مطمئن باشد نیروها تا حد ممکن از جزیره تخلیه شدهاند. در آخرین ساعات، اما در پی حمله نیروهای عراقی علی هاشمی در درگیریهایی که در اطراف جاده هورالعظیم رخ داد، گم شد.
در سالهای ابتدایی بعد از این رخداد خانواده، نزدیکان و بسیاری از افراد تصور میکردند هاشمی اسیر شده است. با بازگشت آخرین سری از اسرا، اما هاشمی بازنگشت. خانواده چشم انتظار به خصوص مادر، همسر و دو فرزند او نیز نامش را در لیست صلیب سرخ نیافتند.
این سرآغازی بود بر شایعاتی که دهان به دهان میچرخید؛ علی هاشمی کجاست؟ چرا بین اسرا نیست؟ هیچ کس شاهد شهادت او نبوده است پس علی هاشمی کجاست؟
اتهام به فرمانده جنگ از اینجا شروع شد و نام هاشمی با سایه سنگین جاسوسی پوشیده شد. نام فرمانده بزرگ جنک به لیست اسامی ممنوعه رفت.
این فضای سنگین برای خانواده هاشمی تا سال ۱۳۸۹ ادامه داشت تا این که خبر ربر رسید که پیکر او در هورالعظیم پیدا شده است. هاشمی در همان چهارم تیر در مجنون به شهادت رسیده بود.
گرجیزاده در گفت و گویی که البته بعد از سال ۱۳۸۹ صورت گرفته، درباره علت این موضوع میگوید: تا زمانی که صدام زنده بود یعنی سال ۱۳۸۲ همه فرماندهان اتفاق نظر داشتند که اسمی از علی هاشمی این فرمانده دوران دفاع مقدس نباشد. ما در رابطه با او هیچ حرفی نزدیم و اگر هم قرار بود حرفی از او به میان بیاید معتقد بودیم که او به شهادت رسیده است چرا که علی هاشمی با توجه به ارزشی که برای صدام داشت در صورتی که زنده بود یک برگ برنده برای او به شمار میآمد.
یکسال بعد از پیدا شدن پیکر هاشمی، علی شمخانی نیز در نوشتهای درباره او در سالگرد تشییع بزرگی که در اهواز برای او برگزار کردند نوشت: «چه کوتاه بین و سطحی نگر بودند کسانی که بعد از مفقود شدن علی هاشمی در نبردی که تراکم گازهای سیانور و سیانید تمام حیات انسانی، حیوانی و نباتی جزایر مجنون را نابود کرده بود، زمزمهای تلخ و جانسوز سر دادند که: "او با ارتش عراق همکاری و به آنان پیوسته است. همان زمان فریاد زدم: علی هاشمی، جوان انقلابی و سلحشورِ عربِ شیعه خوزستانی و پیوستن به ارتش صدام؟! رجعت پیکر مطهر و استخوانهای خرد شده علی هاشمی به وطن در سال ۸۹، فرصتی بود برای بازگشت همه آنهایی که شهامت، شجاعت، تسلیم ناپذیری و وفاداری علی هاشمیها را با تیغ حسادت وعافیت جویی خودبه مسلخ برده و میبرند».
علی هاشمی و مستند زیر صفر مرزی
زیر صفر مرزی مستندی به کارگردانی مهدی افشارنیک دربارهٔ ناپدید شدن علی هاشمی در اواخر روزهای جنگ است. این مستند در پی سقوط جزیره مجنون، شایعات بسیاری را دربارهٔ جاسوس بودن او مطرح میکند. زیر صفر مرزی تلاش کرده تا قصه علی هاشمی را با غصه مردم منطقه در دشت آزادگان پیوند بزند و در پس آن نگاهی انتقادی نیز به بخشی از مدیریت جنگ داشته باشد.
پسر علی هاشمی البته بعد از انتشار این مستند از آن انتقاد کرد و گفت این مستند با اهدافی به جز پرداختن به دفاع مقدس و با سفارش وزارت نفت تهیه شده است.
با این وجود مهدی افشارنیک کارگردان این مستند در گفت و گویی روایت کرده است که «من از قول خانواده شهید میتوانم این نکته را مطرح کنم که تنها فردی که در آن سالها به این خانواده سر میزد، سردار قاسم سلیمانی بود. این دلگرمی بزرگی برای این خانواده بود. بعدها که مشخص شد علی هاشمی شهید شده است، همه پای کار آمدند که به نظرم دیگر اهمیتی نداشت!»
برخی از منابع دیالوگی از سردارسلیمانی را در یک گفتوگو را نقل میکنند که از سردار سلیمانی پرسیدند شما در زمان جنگ نیروی علی هاشمی بودید؟ سلیمانی محکم پاسخ میدهد نه!. او در ادامه میگوید: «من نیروی مجید سیلاوی بودم و مجید سیلاوی نیروی علی هاشمی بود. مگر نیروی علی هاشمی بودن الکی بود؟»