آغاز فاز جدیدی در برنامه اتمی ایران؛ ابهام هسته ای / بازی سه کارته تهران چیست؟ آیا مذاکرات می تواند به توافق منتهی شود؟

ایران همکاری با بازرسان بینالمللی را متوقف کرده است؛ نشانهای که حکایت از آن دارد که توافقی پس از حمله در کار نیست. این شاید آغازی باشد بر یک بازی طولانی «پنهانکاری و شناسایی»، همراه با عملیات نظامی مقطعی.
در ادامه این مطلب آمده است: یکی از اصول پذیرفتهشده در دنیای امنیت ملی این است که نمیتوان کشوری را با بمباران، وادار به کنار گذاشتن برنامه هستهایاش کرد. چنین حملهای معمولاً بر عزم آن کشور برای دستیابی به «بازدارنده نهایی» میافزاید.
اکنون، ده روز پس از آنکه رئیسجمهور ترامپ با اعزام زیردریایی مجهز به موشکهای دوربرد و بمبهای سنگرشکن آمریکا، سه سایت کلیدی هستهای ایران را هدف قرار داد، این فرضیه در حال آزموده شدن است.
روز چهارشنبه، در حرکتی که شاید پیشدرآمدی بر آینده باشد، رئیسجمهور ایران قانونی را امضا کرد که تمام همکاریها با بازرسان هستهای سازمان ملل را به حالت تعلیق درمیآورد. این اقدام نقض تعهدات ایران بهعنوان یکی از امضاکنندگان «پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای» (NPT) محسوب میشود.
-
اما پس از آنکه بمبافکنهای B-۲ آمریکا مسافتی نزدیک به ۷۰۰۰ مایل را طی کردند تا تأسیساتی را بمباران کنند که نماد عزم ایران برای ایستادگی در برابر آمریکا و اسرائیل بودند، چنین تعهدات حقوقی ممکن است دیگر بهاندازه گذشته برای تهران اهمیت نداشته باشند. اکنون فصل جدیدی از ماجرای ۲۵ ساله هستهای ایران آغاز شده است — فصلی که در آن هدف اصلی تهران این است که جهان را در بیخبری نگه دارد: اینکه ایران تا چه اندازه میتواند از این ضربه سنگین بازیابی شود، آیا به اورانیوم کافی، فناوری پنهان و اراده لازم برای حرکت سریع به سوی بمب دست دارد یا نه.
ترامپ طوری صحبت میکند که انگار این عملیات آمریکا، پایان ماجراست. او هفته گذشته در نشست سران ناتو در لاهه گفت: «فکر نمیکنم آنها دیگر به برنامه هستهای برگردند»، گویی اهداف هستهای ایران زیر آوار سایتهای فردو و نطنز دفن شدهاند.
اما این مسئله به این سادگی نیست.
در حالی که تهران و واشنگتن بهسوی یک واقعیتِ پس از بمباران پیش میروند، کاخ سفید از ارائه هرگونه تصویر عمومی از راهبرد بلندمدت پرهیز کرده است. ترامپ گهگاه اشارههایی به امکان مذاکرات جدید برای لغو تحریمها کرده — احتمالاً در ازای تعهد ایران به انهدام باقیمانده برنامه هستهای و اجازه بازرسی کامل در سراسر کشور. اما حال و هوای تهران اکنون با این رویکرد همخوانی ندارد. تعجبی ندارد که ترامپ همچنین اعلام کرده که «قطعاً» آمادگی دارد بار دیگر حمله کند، اگر نشانههایی از بازسازی توان هستهای ایران دیده شود. مقامات اسرائیلی این سیاست را «چمنزنی» (mowing the lawn) مینامند.
اما این رویکرد به معنای وضعیت دائمی جنگی با شدت پایین است؛ و احتمال آن را افزایش میدهد که ایران از ابهام درباره سرنوشت ذخایر اورانیوم با درجه نزدیک به تسلیحاتیاش و احتمال وجود سانتریفیوژهای پنهانمانده جدید بهعنوان اهرم استفاده کند.
-
اگر پیش از حمله، ایران به نظر میرسید که در آستانه دستیابی به بمب باشد، اما هنوز بهطور کامل آماده نبود، اکنون به بازی بزرگ «سهکارت بازی هستهای» روی آورده است: جابهجا کردن پیوسته اجزای برنامه هستهای.
جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت بایدن که پیش از آن در تدوین طرحهای حمله به برنامه هستهای ایران نقش داشت، میگوید: «بعد از حمله، مشکل قبلی همچنان پابرجاست: ایران اورانیوم غنیشده دارد، سانتریفیوژ دارد، اما هیچ بازرس بینالمللی ندارد.»
او ادامه میدهد: «با سیاست چمنزنی، شما با عدم قطعیت، بیثباتی و اقدام نظامی مداوم روبهرو هستید. ولی اگر بخواهید وارد مذاکره شوید، ترامپ دوباره با همان مشکل قبلی مواجه میشود: آیا باید بر انهدام کامل برنامه هستهای اصرار کرد، که ایران احتمالاً حتی حالا هم با آن موافقت نخواهد کرد؟ یا باید به مهار آن رضایت داد — مثلاً اجازه سطحی از غنیسازی کنترلشده، اما با نظارت کامل، تا مطمئن شویم ایران نمیتواند به سمت ساخت بمب برود؟»
خود پنتاگون هم اطمینان چندانی القا نمیکند. شان پارنل، سخنگوی اصلی وزارت دفاع، روز چهارشنبه گفت که به باور او، برنامه هستهای ایران «احتمالاً به حدود دو سال عقب رانده شده» — برآوردی که اگر درست باشد، نشان میدهد ترامپ با این حمله زمانی کمتر از آنچه اوباما در توافق ۲۰۱۵ به دست آورد، خریده است.
اکنون اهرم ایران، این است که ذخایری معادل سوخت ۱۰ بمب هستهای هنوز باقی مانده، و دانشمندان هستهای این کشور به آن دسترسی دارند. این بهترین کارتی است که فعلاً در اختیار تهران قرار دارد؛ و تنها راه برای اطمینان یافتن از واقعیت، همانطور که سالیوان گفت، «رسیدن به توافقی است که بازرسی از هر وجب برنامه هستهای ایران را تضمین کند.»
کارشناسان دیگر نیز با این نظر موافقاند. رابرت اینهورن، دیپلمات سابق آمریکایی و کارشناس مسائل هستهای در مؤسسه بروکینگز که یک دهه پیش با برنامه هستهای ایران درگیر بود، گفت: «ما هنوز نمیتوانیم ارزیابی دقیقی از احتمال تلاش مخفیانه ایران برای تولید سلاح هستهای داشته باشیم.»، اما او افزود: «این مسیری بالقوه است که میتواند به ساخت سریع یک زرادخانه کوچک توسط ایران منجر شود؛ بنابراین باید با تمام توان از آن جلوگیری کنیم» — و این یعنی بازگرداندن بازرسان آژانس به سایتهای متعدد هستهای ایران، از جمله دو مرکز جدید غنیسازی مشکوک.
مقامهای ایرانی، رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی را به همدستی در حملات متهم کردهاند. اما گروسی گفته که نه در این حملات نقشی داشته و نه پیشاپیش از آنها مطلع شده است.
-
گمانهزنیهایی درباره دیدار احتمالی وزیر خارجه ایران، عباس عراقچی، با استیو ویتکاف، فرستاده ویژه ترامپ، برای دستیابی به توافقی جدید پس از حمله — که احتمالاً سختگیرانهتر از نسخه پیشنهادی پیش از حمله باشد — مطرح بود، اما فعلاً کنار گذاشته شده است.
ایران خواستار تضمینهایی شده مبنی بر اینکه در جریان مذاکرات بار دیگر هدف حمله قرار نخواهد گرفت. مشخص نیست که حتی اگر چنین تضمینی داده شود، تهران آن را باور خواهد کرد یا نه؛ بهویژه با توجه به اینکه ترامپ در میانه ژوئن اعلام کرد فقط دو هفته به ایران فرصت داده تا به «پیشنهاد نهایی» آمریکا پاسخ دهد — و هواپیماهای B-۲، تنها دو روز بعد از این اظهارات، به اهداف خود رسیدند.
کارشناسان امید چندانی به دستیابی به توافقی ندارند که رضایت هر دو طرف را جلب کند.
یک پژوهشگر مسائل ایران در بنیاد کارنگی، گفت: «ایران هفته یا حتی ماه آینده به تسلیم بیقید و شرط تن نخواهد داد»
ترامپ و وزیر دفاعش، پیت هگست، اعلام کردهاند که تنها یک پیام وجود دارد: برنامه هستهای ایران تمام شده. آنها به همین دلیل تأکید دارند که این برنامه «نابود شده» و دیگر قابل احیا نیست.
اما بیشتر کارشناسان انتظار دارند که ایران به نتیجهای کاملاً متفاوت برسد: درس ۱۰ روز گذشته این است که کشورهایی که آهسته بهسمت بمب میروند ولی از خط قرمز عبور نمیکنند — مثل ایران — بمباران میشوند. در مقابل، کشورهایی که بهسرعت از این خط عبور میکنند، نه.
در سال ۱۹۸۱، اسرائیل رآکتور اوسیراک عراق را بمباران کرد تا صدام را از دستیابی به بمب باز دارد —، اما او پیش از جنگ خلیج فارس، برنامهاش را احیا کرد، هرچند بعدها کشف و برچیده شد. (صدام در آستانه حمله آمریکا در سال ۲۰۰۳، این برنامه را دوباره راهاندازی نکرده بود.)
در سال ۲۰۰۷، جنگندههای اسرائیلی یک رآکتور هستهای سوریه را که با کمک کره شمالی در حال ساخت بود، نابود کردند تا حکومت بشار اسد را از رفتن به سوی گزینه هستهای بازدارند. در هر دو مورد و ماجرای قذافی، کشورها هنوز به آستانه بمب نرسیده بودند.
اما ایران ممکن است از اتفاقات ۱۰ روز گذشته نتیجه بگیرد که آیندهاش در پیروی از الگوی کره شمالی است: به جای قدمبهقدم نزدیک شدن به خط قرمز، به سرعت از خط قرمز عبور کرد. کره شمالی در سال ۲۰۰۶، در دوران ریاستجمهوری جورج بوش، نخستین آزمایش هستهای خود را انجام داد. از آن زمان تاکنون، به گفته کارشناسان، زرادخانهای متشکل از ۶۰ یا تعداد بیشتری سلاح هستهای ساخته و بهتدریج به قابلیت هدف قرار دادن خاک آمریکا با موشکهای خود نزدیک شده است — یکی از دلایلی که ترامپ را به تلاش برای ایجاد «سپر طلایی» دفاعی واداشته است.
یکی از مقامات سابق ارشد اطلاعاتی گفت که اگر ایران از قبل سلاح هستهای در اختیار داشت — نه اینکه در مسیر تدریجی آن باشد — نه آمریکا و نه اسرائیل حاضر به پذیرش ریسک حمله نمیشدند.
او افزود: «این اشتباهی است که بعید است ایرانیها برای بار دوم مرتکب شوند.»