برکناری جفری کروز و پایان روایتسازی آمریکا از جنگ ۱۲ روزه

در پی جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، حملات مستقیم آمریکا با بمبافکنهای بی-۲ نتوانست برنامه هستهای ایران را متوقف کند و تهران با عملیات «بشارت فتح» پایگاههای آمریکا و اسرائیل را هدف قرار داد. شکست میدانی و تداوم فعالیت هستهای ایران، تناقض تبلیغات کاخ سفید با گزارشهای اطلاعاتی را آشکار کرد. برکناری جفری کروز، رئیس آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا نشان داد واشینگتن درگیر بحران روایت، بیاعتمادی داخلی و افول جایگاه جهانی است.
تصمیم پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا، برای برکناری جفری کروز، رئیس آژانس اطلاعات دفاعی (DIA)، همراه با چند فرمانده ارشد نظامی بهروشنی میزان سردرگمی حاکم بر نهادهای آمریکایی را پس از جنگ اخیر ایران و اسرائیل نشان میدهد. واشینگتن با تمام وزن سیاسی و نظامی خود تلاش کرد آثار شکست دولت بنیامین نتانیاهو را کاهش دهد، اما در برابر معادلهای پیچیده قرار گرفت. از یک سو، تلآویو در آستانه پیامدهای راهبردی فاجعهباری بود، زیرا موشکهای ایرانی توانستند سامانههای دفاعی را در هم بشکنند و مراکز نظامی و غیرنظامی را در عمق سرزمینهای اشغالی بیسابقه هدف قرار دهند. از سوی دیگر دونالد ترامپ بهشدت نیاز داشت برای متحدانش تصویری از «پیروزی» ارائه کند؛ بهویژه در حالی که با چالشهای داخلی سنگین و موج انتقادات تند از سیاست خارجی خود روبهرو بود.
تناقض تبلیغات کاخ سفید با واقعیتهای میدانی
از همین رو واشینگتن تصمیم گرفت بهطور مستقیم وارد جنگ شود و با استفاده از بمبافکنهای بی-۲ حملاتی را انجام دهد که بهعنوان «ضربات قاطع علیه تأسیسات هستهای ایران» توصیف شد. به این ترتیب، دولت آمریکا از یک شریک حامی اسرائیل به طرفی مستقیم در میدان نبرد تبدیل شد. اما نتایج برخلاف انتظار بود. حملات نتوانستند اثر مطلوب بر جای بگذارند و رهبری ایران تصمیم به پاسخ گرفت. در چارچوب عملیاتی به نام «بشارت فتح»، موشکهایی به چند پایگاه آمریکایی از جمله پایگاه هوایی «العدید» در قطر و پایگاههایی دیگر در عراق شلیک شد. در همین حال، برنامه هستهای ایران از بحران جان سالم به در برد و پابرجا ماند. این وضعیت پنتاگون و دستگاههای اطلاعاتی را در برابر تناقض آشکار میان واقعیتهای میدانی و تبلیغات کاخ سفید قرار داد.
این تناقض بهسرعت به بحرانی داخلی در آمریکا تبدیل شد و دو روایت کاملاً متضاد شکل گرفت: روایتی که ترامپ و کاخ سفید تبلیغ میکردند و در آن از «پیروزی قاطع بر ایران» سخن میگفتند و روایتی مبتنی بر گزارشهای محتاطانهتر اطلاعاتی آمریکا که تأکید داشت حملات آمریکا، تنها برنامه هستهای ایران را چند ماه به عقب انداخته است و توانمندیهای ایران ضربه را جذب کرده و در حال بازیابی است. این گزارشها به رسانههای آمریکایی درز کرد و کاخ سفید را در برابر افکار عمومی ایالات متحده در موقعیت دشواری قرار داد.
از «چشم ارتش» تا قربانی روایتسازی کاخ سفید
طبق بدیهیترین اصول دموکراسی، ژنرال جفری کروز، رئیس آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا، باید تقدیر میشد نه برکنار. او وظیفه خود را با نهایت حرفهایگری انجام داد و یافتههای دقیق دستگاهش درباره وضعیت ایران را بیکموکاست به مقامات منتقل کرد و برخلاف ترامپ، در فریب مردم آمریکا و بزرگنمایی «پیروزیها» نقشی نداشت. کروز مسئول دستگاهی اطلاعاتی وابسته به پنتاگون بود که مأموریت اصلی آن گردآوری اطلاعات نظامی برای حمایت از نیروهای مسلح در میدان نبرد است؛ نهادی که به «چشم ارتش» معروف است. این دستگاه با سازمان سیا تفاوت دارد. سیا نهادی مستقل از وزارت دفاع است که به پروندههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی گسترده میپردازد و گزارشهای خود را مستقیماً به رئیسجمهور ارائه میدهد و به همین دلیل بیشتر به «چشم دولت» شباهت دارد.
با این حال، کشوری که میلیاردها دلار خرج میکند و جنگها را به نام «گسترش دموکراسی» به راه میاندازد، حتی به سادهترین اصول آن در داخل پایبند نماند. رئیسجمهور منتخب آمریکا مانند حاکمی مستبد از قرون وسطی عمل کرد و هر مسئولی را که جرئت میکرد روایت او را زیر سؤال ببرد یا از «پیروزیهای ساختگی» بکاهد، از کار برکنار کرد. بهجای آنکه جفری کروز بهخاطر حرفهایگریاش تجلیل شود، با برکناری تنبیه شد؛ تنها به جرم آنکه بر حقیقت ایستادگی کرده بود.
امروز، به گفته نخبگان دموکرات آمریکایی، جوهر بحران در این است که ریاستجمهوری دیگر به ارزیابیهای عینی اهمیتی نمیدهد و صرفاً وفاداری سیاسی را میطلبد. در این چارچوب، برکناریها ابزاری برای خاموش کردن هر صدایی شده است که روایت رسمی را به چالش بکشد. بر همین اساس، ماه گذشته اریکا مکینتارفر، کمیسر اداره آمار کار، بهخاطر انتشار گزارشی درباره کندی روند اشتغال از کار برکنار شد. سه ماه پیش نیز ژنرال «تیموتی هاگ» از سمت خود بهعنوان مدیر آژانس امنیت ملی کنار گذاشته شد و بیش از دوازده کارمند شورای امنیت ملی در کاخ سفید اخراج شدند.
رسوایی تبلیغاتی واشینگتن در برابر شفافیت رسانهای تهران
از همان آغاز، ایران گفتمانی واقعگرایانه در پیش گرفت و تأکید کرد که حملات جز خساراتی محدود و قابل جبران نتیجهای نداشته است؛ روایتی که بعدها درستتر از هر روایت دیگری به نظر آمد. در مقابل، ترامپ اصرار داشت که ضربات بامداد ۲۲ ژوئن ۲۰۲۵ که «عملیات چکش نیمهشب» نام گرفت «یکی از موفقترین عملیاتهای نظامی تاریخ» بوده است. اما این ادعا خیلی زود با واقعیتهای میدانی در تضاد افتاد، زیرا تهران فعالیتهای هستهای خود را ادامه داد و توانایی بالای خود در جذب شوک را نشان داد. اکنون با گذشت دو ماه، واشنگتن و شماری از پایتختهای اروپایی همچنان در حال اعمال فشار برای کشاندن ایران به میز مذاکره بر سر برنامه هستهای هستند؛ همان برنامهای که ترامپ و نتانیاهو ادعا کرده بودند نابود شده است.
برکناریهای اخیر نشان داد که واشینگتن نه تنها در میدان نظامی شکست خورد، بلکه در «نبرد روایت» نیز بازنده شد. مشخص شد که ایران توانست روایت خود را تثبیت کند و اعتبارش را در برابر افکار عمومی منطقهای و جهانی به اثبات برساند؛ در حالی که دولت آمریکا در گرداب تناقضات داخلی و تلاش برای تحمیل «وفاداری اطلاعاتی» به رئیسجمهور بر جایگاه حرفهای غرق شد. در جمعبندی میتوان گفت ایران به یک پیروزی دوگانه دست یافت:
- نخست، توانایی مقاومت نظامی در برابر حمله مشترک آمریکا و اسرائیل و پاسخدادن به آن از طریق بمباران سرزمینهای اشغالی و پایگاههای آمریکایی را نشان داد.
- دوم، صداقت گفتمان خود را در برابر رسوایی تبلیغاتی آمریکا در چشم جهانیان اثبات کرد.
نکته قابل توجه این است که ماجرای «برکناری کروز» بار دیگر اهمیت توانایی ایران در تثبیت خود بهعنوان معتبرترین طرف در عرصه رسانهای طی جنگ ۱۲ روزه را آشکار کرد. در حالی که واشینگتن و تلآویو سرگرم بزرگنمایی «پیروزی» و پنهان کردن خسارات بودند، رسانههای رسمی ایران پوششی دقیق و شفاف ارائه دادند که بسیاری را با سطح حرفهایگریاش غافلگیر کرد. این شفافیت نقشی کلیدی در تقویت جبهه داخلی ایفا کرد و مانع شد شهروند ایرانی به دام روایت رسانههای خارجی بیفتد، زیرا رسانه ملی با آرامش، ثبات و وضوحی کمسابقه به استقبال جنگ رفت.
در همان زمانی که اسرائیل محدودیتهای سختگیرانهای بر تصویربرداری اعمال میکرد و رسانهها را زیر نظر میگرفت تا مانع برجستهسازی خسارات شود، رسانههای ایرانی بهسرعت و بیپرده جزئیات حملات و خسارات وارد بر زیرساختها و مراکز نظامی را منتشر کردند، بیآنکه چیزی را انکار یا کوچک جلوه دهند. نتیجه این شد که حتی مخاطب غربی نیز ناگزیر شد برای اطلاع از حقیقت به خبرگزاری های ایرانی بهعنوان منابع اصلی اخبار رجوع کند.
از مکآرتور تا کروز؛ سنت قدیمی قربانیسازی در ساختار نظامی آمریکا
برکناری جفری کروز و همراهانش نخستین نمونه در تاریخ ایالات متحده نیست. پیشتر نیز شکستها یا ناکامیهای نظامی به اخراج یا تغییر رهبران نظامی انجامیده است. در جنگ کره (۱۹۵۰–۱۹۵۳)، هری ترومن، رئیسجمهور وقت، ژنرال داگلاس مکآرتور را پس از اختلاف بر سر مدیریت جنگ و تنشآفرینی بیش از حد او با چین برکنار کرد.
در جنگ عراق (۲۰۰۳–۲۰۱۱)، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع، در سال ۲۰۰۶ تحت فشار فزاینده ناشی از مدیریت جنگ ناچار به استعفا شد؛ اقدامی که نوعی اعتراف ضمنی به شکست استراتژی تلقی شد.
در افغانستان نیز باراک اوباما در سال ۲۰۱۰ ژنرال «استنلی مککریستال»، فرمانده نیروهای آمریکایی، را پس از اظهارات انتقادی علیه کاخ سفید برکنار کرد؛ رخدادی که اختلاف دیدگاه درباره شیوه مدیریت جنگ را آشکار ساخت.
امروز نیز برکناری کروز در همین چارچوب قرار میگیرد؛ تلاشی برای یافتن «قربانی» پس از شکست در دستیابی به اهداف اعلامشده جنگ علیه ایران. با این تفاوت که این بار علت برکناری نه ناکامیهای میدانی، بلکه اختلاف در ارزیابیهای اطلاعاتی بود؛ مسئلهای که عمق بحران در ساختار سیاسی و امنیتی آمریکا را نمایان میکند.
بحران اعتماد در واشنگتن؛ فروپاشی تصویر «ضامن امنیت جهانی»
آنچه امروز در درون ساختار نظامی آمریکا رخ میدهد و اقداماتی که ترامپ شخصاً بر آن نظارت داشته است، شاید در نگاه نخست برای شهروند عربی تنها خبری گذرا به نظر برسد، اما در واقع پیامدهایی فراتر از مرزهای داخلی آمریکا دارد. در سطح متحدان، واشینگتن اعتماد شرکای خود در ناتو را از دست میدهد؛ زیرا آنان به ارزیابیهای اطلاعاتی آمریکا تکیه میکنند. حال اگر این ارزیابیها تابع خواستههای شخصی رئیسجمهور باشد، چگونه میتوان آنان را به جدیت چنین برآوردهایی قانع کرد؟
در سطح دشمنان، ایران موقعیت سیاسی و مذاکراتی خود را تقویت میکند؛ چرا که موفق شد روایت خود را تثبیت کند و در برابر فشارها عقبنشینی نکند. و در سطح منطقه، جایگاه اسرائیل تضعیف میشود؛ زیرا بر «ضربه قاطع» آمریکا حساب باز کرده بود، اما اکنون با واقعیتی کاملاً متفاوت روبهرو است؛ جایی که حمله نتوانست بازدارندگی وعدهدادهشده را محقق کند.
در نهایت، این برکناریها نشان میدهد که بحران واشینگتن دیگر صرفاً به شکست نظامی یا ارزیابیهای نادرست اطلاعاتی محدود نمیشود، بلکه به بحرانی از اعتماد هم در داخل و هم در خارج تبدیل شده است. در حالی که ایالات متحده تلاش می کند تصویر خود را نزد متحدان و دشمنان ترمیم کند، ایران بیش از هر زمان دیگر توانسته روایت خود را تثبیت کند و آن را بهعنوان چارچوب اصلی درک تحولات عرضه کند. این در حالی است که اعتبار کشوری که همواره خود را «الگوی دموکراسی» و «ضامن امنیت جهانی» معرفی میکرد، آشکارا رو به افول نهاده است.