کد خبر: ۴۴۱۴۸۳
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۶
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۷۹

حاشیه‌های حکم قاضی برای زینب موسوی/ شاملو هم علیه فردوسی حرف زد، چون سوادش را نداشت

چه لزومی دارد در امری که نه تقدّس دارد و نه در قانون جرم کیفری شمرده شده و نه شاکی خصوصی دارد و مردم هم به صورت عرفی و عقلی و ادبی و اجتماعی می‌توانند از آن صیانت و دفاع کنند، حساسیت بیشتر ایجاد نمود و باری بر دوش حکومت و کشور و قضا و فقه و حقوق و قانون نهاد. آیا بارها از کثرت قوانین و افزونی پرونده‌ها و آمار بالای زندانیان شکایت نشده است؟!

چه لزومی دارد در امری که نه تقدّس دارد و نه در قانون جرم کیفری شمرده شده و نه شاکی خصوصی دارد و مردم هم به صورت عرفی و عقلی و ادبی و اجتماعی می‌توانند از آن صیانت و دفاع کنند، حساسیت بیشتر ایجاد نمود و باری بر دوش حکومت و کشور و قضا و فقه و حقوق و قانون نهاد. آیا بارها از کثرت قوانین و افزونی پرونده‌ها و آمار بالای زندانیان شکایت نشده است؟!

سیدمسعود رضوی در روزنامه اطلاعات نوشت: از سوی خبرگزاری قوۀ قضا اعلام شده که: «زینب موسوی به خاطر شوخی با ابوالقاسم فردوسی به ۶ ماه حبس تعزیری و تهیۀ رساله زیر نظر بنیاد فردوسی محکوم شده است.» 

تنها این هم نیست: «متهم موظف است تحت نظارت بنیاد فردوسی و با راهنمایی یک استاد مورد تأیید این بنیاد طی مدت شش ماه، یک رسالۀ اجباری در زمینه‌هایی مانند جایگاه فردوسی در هویت و فرهنگ ملی ایران، اهمیت شاهنامۀ فردوسی در فرهنگ و ادب پارسی و… تدوین و از آن دفاع کند.» در ادامه هم بر حکم افزوده شده است: «متهم مکلّف است حداقل به میزان ۱۲۰ ساعت با هماهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و مدیریت آموزش و پرورش، دوره‌های قصه‌گویی خود را با استفاده از ظرفیت‌های شاهنامۀ فردوسی در مدارس یا مراکز فرهنگی کم برخوردار (یعنی فقیر) اجرا کند و مستندات آن را به اجرای احکام ارائه نماید.» 

نگارنده که قریب سی‌چهل سال است در این حرفه قلم زده و خبر و گزارش و تحلیل خوانده‌ام، از درک برخی مسائل، نظیر حکمت چنین احکام قضایی عاجزم. من خود از کسانی بودم که نسبت به برخورد اهانت‌آمیز با فردوسی واکنش نشان دادم و در یادداشتی به بانو تذکر مشفقانه‌ای نوشتم. جراید و شبکه‌های اجتماعی هم پاسخ دادند و حتی برخی استادان برجسته گفتند آنچه بایست گفت. همه دانستند که: «عیارسنجی خورشید کار شب‌پره نیست.» 

خانم زینب موسوی هم فهمید یا نفهمید به خودش مربوط است، اما جرم انگاری این موضوع، ممکن است سرآغاز یک بدعت نامناسب در برخوردها و ورودهای غیرلازم قضات محترم باشد. چه لزومی دارد در امری که نه تقدّس دارد و نه در قانون جرم کیفری شمرده شده و نه شاکی خصوصی دارد و مردم هم به صورت عرفی و عقلی و ادبی و اجتماعی می‌توانند از آن صیانت و دفاع کنند، حساسیت بیشتر ایجاد نمود و باری بر دوش حکومت و کشور و قضا و فقه و حقوق و قانون نهاد. آیا بارها از کثرت قوانین و افزونی پرونده‌ها و آمار بالای زندانیان شکایت نشده است؟! 

بدتر از این حرف‌ها را احمد شاملو و ابراهیم گلستان که اسم و رسمی داشتند و دارند، می‌زدند و اهل فضل نشان دادند که سواد این دو نفر به این کتاب (شاهنامه) نمی‌رسد، همچنان که به حافظ هم گویا نرسید! 

از این حرف و حدیث‌ها که بگذریم، این مجازات تعزیری و این برخورد قضایی از بنیاد با روح و تعالیم شاهنامه تنافر دارد. چگونه می‌توان کسی را محکوم کرد برای موضوعی که آن موضوع (شاهنامۀ فردوسی) خودش ما را الزام به عفو و گذشت می‌کند و درس دهش و چشم‌پوشی می‌دهد تا از کینه‌ها بگذریم و فراموش کنیم؟