بررسی فیلم «Keeper»/ روایتی خندهدار از ترس و وحشت

فیلم سینمایی «Keeper» تا انتها مخاطب را در اضطراب سرنوشت کاراکترها نگه میدارد اما در پایان چیزی که به بیننده نشان میدهد خندهدار است تا ترسناک
اخیرا اکران فیلم سینمایی «Keeper» در سینماهای جهان آغاز شده است.
این فیلم از آن دسته آثاری که در نگاه اول با فضاسازی تلاش میکند مخاطب را با خود همراه کند اما هر چه قصه جلوتر میرود در دام کلیشه میافتد و روایت تکراری را به تصویر میکشد.
داستان حول محور زنی به نام «لیز» و نامزدش «مالکوم» میچرخد که برای تعطیلات آخر هفته راهی کلبهای دور افتاده شدهاند. رابطه آنها در ظاهر نقصی ندارد، با این حال از اولین صحنهها بیننده به راحتی میفهمد که در باطن ماجرا چیز دیگری است. قصه از ورود دو شخصیت مرموز به نامهای «دارن» و «مینکا» شروع میشود، حضور آنها در خانه، رویاهایی را در ذهن «لیز» شکل میدهد که او را به قرن نوزدهم میبرد، چیزی که نشان از فروپاشی تدریجی روانش است.
روایت کلیشهای از ترس
بیتردید بزرگترین نقطه قوت «keeper» بازی «مازلانی» در نقش «لیز» است، بازیگری که با اجرای چندلایه ترکیبی از درماندگی، ترس و شجاعت را نشان میدهد. در کنار بازیگری «مازلانی» یکی دیگر از نقاط قوت فیلم فضاسازی آن است، چرا که خانه به شخصیتی مستقل تبدیل شده است. اثر با تمرکز روی جزئیاتی مانند پنجرهها، دریچههای هوا و زوایای خاص اتاقها مخاطب را در وضعیت تنش و اضطراب قرار میدهد. با این حال مشکل اصلی فیلم را میتوان تکرار الگوهای شناخته شده و کلیشهای دانست. داستان بارها از ساختارهای کلیشهای استفاده میکند، «لیز» کارهای روزمره را انجام میدهد ناگهان صداهای عجیبی میشنود اما با جستوجو چیزی پیدا نمیکند. سپس در خواب با نشانههایی از آینده یا گذشته آزار میبیند. این چرخه تکراری بخش عمدهای از فیلم را به خود اختصاص داده است. در واقع کارگردان تلاش میکند با نمایش چرخه تکرار، حس گیر افتادن را به مخاطب القا کند.
به نظر میرسد کارگردان در میان دو خواسته گرفتار است، خلق فضایی ترسناک و ارائه معنایی عمیق، در نتیجه «keeper» تبدیل به اثری میشود که نه به قدر کافی میترساند و نه حرف خاصی میزند. در نهایت بیننده نمیفهمد که هدف کارگردان از ساخت این فیلم چیست؟

نسخه چاپی
ارسال به دوستان
