کد خبر: ۴۳۷۰۸۸
تاریخ انتشار: ۰۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۷
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۲۳

آیا اتحاد ترامپ و نتانیاهو به پایان خط رسیده است؟

دونالد ترامپ با بی‌اعتنایی آشکار به اسرائیل در سفر اخیرش به خاورمیانه، بنیامین نتانیاهو را از جایگاه شریک راهبردی به مهره‌ای حاشیه‌ای تنزل داد. این تحول نه‌تنها افسانه «آقای امنیت» را فرو ریخت، بلکه قمار تمام‌عیار نتانیاهو بر سر بازگشت ترامپ را به بحرانی سیاسی تبدیل کرد. اکنون با کاهش حمایت داخلی و تضعیف نفوذ جهانی، دوران نتانیاهو بیش از هر زمان دیگری در آستانه پایان قرار گرفته است.

دونالد ترامپ با بی‌اعتنایی آشکار به اسرائیل در سفر اخیرش به خاورمیانه، بنیامین نتانیاهو را از جایگاه شریک راهبردی به مهره‌ای حاشیه‌ای تنزل داد. این تحول نه‌تنها افسانه «آقای امنیت» را فرو ریخت، بلکه قمار تمام‌عیار نتانیاهو بر سر بازگشت ترامپ را به بحرانی سیاسی تبدیل کرد. اکنون با کاهش حمایت داخلی و تضعیف نفوذ جهانی، دوران نتانیاهو بیش از هر زمان دیگری در آستانه پایان قرار گرفته است.

   به نقل از نشریه آتلانتیک، در شامگاهی که دونالد ترامپ موفق شد کامالا هریس را شکست دهد، اسرائیل و به‌ویژه اردوگاه بنیامین نتانیاهو در موجی از شادی و شعف غرق شد. در شبکه ۱۴ اسرائیل، رسانه‌ای که بسیاری آن را معادل فاکس‌نیوز در آمریکا می‌دانند، مجریان تلویزیونی در پخش زنده، پیروزی ترامپ را جشن گرفتند و در مقابل دوربین‌ها، جام‌های خود را به افتخار بازگشت او بالا بردند.
تبریک گرم تا نارضایتی تلخ؛ رابطه تل‌آویو و واشنگتن در مسیر واگرایی؟
ینون ماگال، مجری اولترا‌ناسیونالیست و از چهره‌های رسانه‌های راست‌گرای اسرائیل، در میانه پخش زنده، حاضران را به همخوانی سرودهای شاد دعوت کرد؛ آن‌هم در حالی‌که تصویر خندان دونالد ترامپ سراسر صفحه نمایش پشت سرش را در برگرفته بود. بنیامین نتانیاهو نیز این پیروزی را «بزرگ‌ترین بازگشت تاریخ» خواند و با لحنی گرم و صمیمی به دونالد ترامپ تبریک گفت. او و متحدانش کاملاً اطمینان داشتند که بازگشت ترامپ به کاخ سفید به‌معنای حمایت بی‌قید‌وشرط از بلندپروازانه‌ترین رؤیاهای سیاسی‌شان از توسعه بی‌وقفه شهرک‌سازی‌ها گرفته تا کنار زدن کامل مسأله فلسطین خواهد بود؛ اما در این تصور، سخت به خطا رفته بودند.
جمعه گذشته، دونالد ترامپ به سفر خاورمیانه‌ای خود پایان داد؛ سفری که با امضای قراردادهای کلان و دیدارهایی گرم و صمیمانه با متحدان کلیدی واشنگتن در منطقه همراه بود. اما در میان این جشن دیپلماتیک، یک غایب بزرگ به چشم می‌آمد: اسرائیل. نه‌تنها به این ضیافت دعوت نشد، بلکه در سخنرانی سیاست خارجی ترامپ در عربستان سعودی، تنها اشاره‌ای گذرا به آن شد.
این بی‌اعتنایی آشکار، امتداد سلسله‌ای از اقدامات جنجالی  در هفته‌های اخیر بود؛ از اعلام رسمی آغاز مذاکرات جدید هسته‌ای با ایران گرفته تا توقف حمایت نظامی از عملیات علیه حوثی‌ها. علاوه بر این، آزادی عیدان الکساندر، گروگان آمریکایی-اسرائیلی در غزه نیز بدون هماهنگی قبلی با تل‌آویو انجام شد. در واکنش به این روند، مایکل اورن، سفیر پیشین اسرائیل در ایالات متحده، در گفت‌وگویی اعلام کرد: «در اسرائیل، احساس نارضایتی عمیق و رو به گسترشی شکل گرفته است.»
با این حال، هیچ‌یک از این تحولات نباید غافلگیرکننده باشد. دونالد ترامپ به‌درستی به‌عنوان شخصیتی دمدمی‌مزاج، معامله‌گر و عمیقاً منفعت‌محور شناخته می‌شود؛ چهره‌ای که وفاداری‌اش نه به متحدان قدیمی، بلکه صرفاً به منافع شخصی و اولویت‌های مقطعی خود معطوف است. در نخستین دور ریاست‌جمهوری‌اش، دونالد ترامپ برای دستیابی به موفقیت‌های نمادین، نیازمند پیشبرد «توافق‌نامه‌های ابراهیم» بود. اما این‌بار، نه به‌دنبال مشروعیت است و نه تاب تحمل جنگ غزه را دارد؛ چراکه این جنگ را مزاحمی برای اولویت‌های تازه‌اش در منطقه از جمله گسترش همان توافق‌نامه‌ها با کشورهای عربی تلقی می‌کند.
علاوه بر این، سیاست آمریکا در قبال اسرائیل در دوره نخست ترامپ به‌طور قابل‌توجهی تحت‌تأثیر تیمی از مشاوران نزدیک به نتانیاهو بود؛ تیمی که اکنون جای خود را به جناحی تازه داده است؛ جریانی که مأموریت اصلی‌اش را کاهش تعهدات جهانی آمریکا و تمرکز بر اولویت‌های داخلی تعریف می‌کند. در چنین فضایی، بنیامین نتانیاهو که همه سرمایه سیاسی‌اش را بر بازگشت ترامپ به قدرت شرط بسته بود، حال با قمار بزرگی مواجه است؛ قماری پرریسک که نه‌تنها ممکن است  گذشته‌اش را زیر سؤال ببرد، بلکه بقایای میراث سیاسی‌اش را نیز بر باد دهد.
فروپاشی «افسانه امنیت»؛ آیا دوران نتانیاهو به پایان رسیده است؟
افسانه بنیامین نتانیاهو بر دو ستون اصلی بنا شده بود. نخست، باور ریشه‌دار عمومی به اینکه او ضامن نهایی امنیت اسرائیل است؛ رهبری دوراندیش و محتاط که با وجود تمام کاستی‌ها و جنجال‌ها، همواره می‌توانست مأمن اطمینان در حفظ جان شهروندان اسرائیلی باشد. سال‌ها این تصویر چنان تثبیت شده بود که هرگاه از نتانیاهو می‌پرسیدند دوست دارد چگونه در خاطره‌ها باقی بماند، پاسخ همیشگی‌اش یک چیز بود: «به‌عنوان محافظ اسرائیل.» او در یکی از برنامه‌های تلویزیونی سال ۲۰۱۴ گفته بود: «ملت یهود هیچ‌گاه در پیش‌بینی خطرات سرآمد نبوده است. بارها و بارها غافلگیر شده‌ایم و آخرین‌بار، فاجعه‌بارترین‌شان بود. اما تحت رهبری من، چنین چیزی دیگر تکرار نخواهد شد.»
پس از حمله حماس ، چهره ساختگی بنیامین نتانیاهو به‌عنوان «آقای امنیت» فرو پاشید؛ تصویری که سال‌ها با وسواس ساخته پرداخته و بازتولید کرده بود، ناگهان خودستایانه و تهی از اعتبار به‌نظر رسید. با این‌حال، او هنوز به افسانه‌ای دیگر چنگ زده بود: شهرتش به‌عنوان معمار بزرگ ژئوپلیتیک. در کارزار انتخاباتی سال ۲۰۱۹، نتانیاهو سراسر اسرائیل را با بنرهایی عظیم پوشاند؛ تصاویری از او در حال دست دادن با سه رهبر جهانی: نارندرا مودی، ولادیمیر پوتین و دونالد ترامپ. شعار تبلیغاتی این پوسترها ساده، اما پرطمطراق بود: «در سطحی دیگر». پیام آشکار کمپین این بود که نتانیاهو، برخلاف رقبای داخلی‌اش، تنها یک سیاستمدار محلی نیست، بلکه دولتمردی جهانی است که با تسلط بر زبان انگلیسی، اعتماد غول‌های سیاسی جهان را جلب کرده و در میدانی فراتر از وزن ژئوپلیتیکی اسرائیل ایفای نقش می‌کند.
بنیامین نتانیاهو همواره این استدلال را پیش می‌کشید که شاید مردم اسرائیل او را دوست نداشته باشند، شاید حتی به او اعتماد نکنند، اما به او نیاز دارند. همین منطق ترکیبی از کارآمدی بی‌عاطفه و واقع‌گرایی بی‌رحم چنان نیروی اقناعی داشت که نه‌تنها بخش قابل‌توجهی از جامعه اسرائیل را با خود همراه کرد، بلکه برخی از رهبران عرب منطقه را نیز مجذوب خود ساخت. برای بسیاری از رهبران عرب، نتانیاهو صرفاً نخست‌وزیر اسرائیل نبود، بلکه پلی به‌سوی واشنگتن به‌شمار می‌رفت. یکی از محرک‌های اصلی پشت توافق‌های ابراهیم نیز همین بود: این باور که نزدیکی به متحد مورد اعتماد ترامپ می‌تواند راه را به‌سوی کاخ سفید بگشاید و جایگاه آنان را در معادلات قدرت در آمریکا تقویت کند.
نتانیاهو در چشم ترامپ: مهره‌ای مصرف‌شده و بی‌خاصیت
امروز، اغلب آن پوسترهای انتخاباتی پرزرق‌وبرق نه رنگی دارند و نه اعتباری. در روزهای پس از حمله هفتم اکتبر، ولادیمیر پوتین چندین بیانیه درباره درگیری در غزه صادر کرد، اما در هیچ‌کدام از آن‌ها، حماس را محکوم نکرد. از آن زمان تاکنون، روسیه بارها در سازمان ملل علیه اسرائیل رأی داده و عملاً در کنار محور مخالفان تل‌آویو قرار گرفته است. شاید اگر تنها این ضربه از سوی مسکو وارد می‌شد، نتانیاهو هنوز می‌توانست نقاب چهره بین‌المللی‌اش را حفظ کند. اما ضربه اصلی و در عین حال غیرمنتظره، از جایی وارد شد که کمترین احتمالش می‌رفت: از سوی دونالد ترامپ؛ همان چهره‌ای که زمانی متحد کلیدی‌اش بود و نقش ستون فقرات کمپین‌های انتخاباتی‌اش را ایفا می‌کرد.
در هفته‌های اخیر، دونالد ترامپ به‌طرز محسوسی اسرائیل را از حلقه تصمیم‌سازی‌های کلیدی منطقه کنار گذاشته و بنا بر گزارش منابع آگاه، شخصاً مانع از پیش‌برد طرح حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران شده است. اگرچه هنوز به‌طور رسمی تل‌آویو را به توقف جنگ در غزه وادار نکرده، اما نشانه‌های روشنی از آغاز اعمال فشار از سوی او دیده می‌شود از جمله تأکید مکرر بر لزوم ارسال کمک‌های بشردوستانه و تلاش برای پایان دادن به درگیری. این نشانه‌ها، همگی از تغییر لحن و اولویت‌های رئیس‌جمهور پیشین آمریکا حکایت دارند؛ کسی که زمانی به‌ظاهر در کنار اسرائیل در این جنگ ایستاده بود، اما اکنون مسیری متفاوت را در پیش گرفته است.
با این اقدامات، دونالد ترامپ نه‌تنها نتانیاهو را از جایگاه یک بازیگر محوری به سطح یک مهره حاشیه‌ای در معادلات منطقه‌ای تنزل داد، بلکه عملاً شخصیت سیاسی‌ای را که نخست‌وزیر اسرائیل سال‌ها با دقت و وسواس ساخته بود، در یک لحظه فرو ریخت. این ضربه از نظر تأثیر سیاسی، کم‌وبیش هم‌تراز با حمله حماس در هفتم اکتبر تلقی می‌شود؛ ضربه‌ای که مشروعیت و اقتدار نتانیاهو را چه در داخل و چه در صحنه بین‌المللی به‌شدت تضعیف کرده است. ترامپ صرفاً کاری نکرد که نتانیاهو ساده‌لوح به‌نظر برسد؛ بلکه او را بی‌اهمیت جلوه داد؛ رهبری که از شریک راهبردی، به طعمه‌ای بی‌دفاع و فراموش‌شده تنزل یافته است. در ادبیات روزمره اسرائیلی‌ها، نخست‌وزیر اکنون به یک «فرایر» تبدیل شده: فریب‌خورده‌ای که نه‌تنها قدرتش تحلیل رفته، بلکه شأنش نیز لگدمال شده است.
نتانیاهو و قمار بزرگ؛ همه‌چیز روی یک مهره بی‌ثبات به‌نام ترامپ
پروپاگاندچی‌های درجه‌سه شبکه ۱۴ شاید هیچ‌گاه چنین تحقیر آشکاری را پیش‌بینی نمی‌کردند؛ اما نتانیاهو باید می‌کرد. او که جهان‌بینی‌اش عمیقاً تاریک، بدبینانه و آکنده از بی‌اعتمادی به نیت جامعه جهانی است و بر این باور استوار است که جهان، هرگاه فرصتی بیابد، علیه یهودیان برمی‌خیزد؛ همواره به قدرت سخت بیش از دیپلماسی بها داده است. با چنین نگاهی، حتی اگر دونالد ترامپ شخصیتی با ثبات و قابل اتکا بود، باز هم تکیه بر او باید برخلاف تمام غرایز سیاسی نتانیاهو تعبیر می‌شد.
نتانیاهو باید می‌دانست که در رقابت برای جلب نظر فردی چون دونالد ترامپ؛ یک قدرت‌طلب بی‌ثبات و معامله‌محور اسرائیل برگ برنده‌ای در دست ندارد. مایکل اورن، سفیر پیشین اسرائیل در آمریکا با طعنه‌ای سنگین گفته بود: «ما نمی‌توانیم هزار میلیارد دلار در اقتصاد آمریکا سرمایه‌گذاری کنیم، اما برخی دیگر در این منطقه می‌توانند.» واقعیت تلخ آن است که اسرائیل نه جت‌های خصوصی مجلل دارد که به‌عنوان پیشکش به رئیس‌جمهور آمریکا تقدیم کند و نه موفق شده طی یک دهه گذشته پروژه تولید نسخه‌ای بومی از «ایرفورس وان» را به سرانجام برساند؛ طرحی که با تأخیرهای مکرر و هزینه‌های فزاینده، نهایتاً به نماد یک رسوایی ملی تبدیل شد.
تا زمانی که بنیامین نتانیاهو حاضر نباشد با ابتکارات دیپلماتیکی که دونالد ترامپ در سر دارد همراه شود، اسرائیل هیچ چیز ملموس و دندان‌گیری برای عرضه به میز معامله ندارد؛ جز نمادها، ژست‌ها و تکرار کلیشه‌های امنیتی‌ای که دیگر کارایی گذشته را ندارند. نتانیاهو جانب احتیاط همیشگی‌اش را کنار گذاشت، تمام سرمایه سیاسی‌اش را روی یک قمار خطرناک گذاشت و همه تخم‌مرغ‌هایش را در سبد ترامپ چید. اکنون، نه‌تنها در برابر چرخش‌های ناگهانی ترامپ بی‌پناه مانده، بلکه هیچ مسیر جایگزین و راهبرد خروجی برای خود باقی نگذاشته است.
با این حال، نمی‌توان ضربات پیاپی به اعتبار سیاسی نتانیاهو را نادیده گرفت. ائتلاف تحت رهبری او در انتخابات گذشته تنها موفق به کسب ۴۸.۴ درصد آرا شد و حتی پیش از وقوع حمله ۷ اکتبر نیز جایگاهش در نظرسنجی‌ها متزلزل بود. امروز، بیش از ۷۰ درصد از شهروندان اسرائیلی خواهان کناره‌گیری نخست‌وزیر خود هستند. رأی‌دهندگان شاید برای مدتی اسیر افسانه‌ها باقی بمانند، اما در نهایت از آن عبور خواهند کرد.