کد خبر: ۴۴۲۳۶۳
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۰

هدیه طلایی دونالد ترامپ به چین!

اکونومیست استدلال می‌کند که در سال ۲۰۲۵، با وجود سر و صدای سیاسی دونالد ترامپ، برنده واقعی رقابت ابرقدرت‌ها شی جین‌پینگ بود. تعرفه‌ها، تضعیف علم، حمله به مهاجرت و دور کردن متحدان، عملاً به سود چین تمام شد؛ کشوری که با اهرم‌های صنعتی، فناوری و زنجیره‌های تأمین، دست بالا را دارد. هرچند چین در بلندمدت با رکود و ظرفیت مازاد روبه‌روست، اما اگر آمریکا ارزش‌های باز، علم‌محور و ائتلاف‌ساز خود را قربانی قوم‌ملی‌گرایی کند، بزرگ‌ترین مزیت تاریخی‌اش را از دست خواهد داد.

اکونومیست استدلال می‌کند که در سال ۲۰۲۵، با وجود سر و صدای سیاسی دونالد ترامپ، برنده واقعی رقابت ابرقدرت‌ها شی جین‌پینگ بود. تعرفه‌ها، تضعیف علم، حمله به مهاجرت و دور کردن متحدان، عملاً به سود چین تمام شد؛ کشوری که با اهرم‌های صنعتی، فناوری و زنجیره‌های تأمین، دست بالا را دارد. هرچند چین در بلندمدت با رکود و ظرفیت مازاد روبه‌روست، اما اگر آمریکا ارزش‌های باز، علم‌محور و ائتلاف‌ساز خود را قربانی قوم‌ملی‌گرایی کند، بزرگ‌ترین مزیت تاریخی‌اش را از دست خواهد داد.

در سال ۲۰۲۵ بیشترین سر و صدا را دونالد ترامپ به راه انداخت. او با صدور تعداد زیادی فرمان اجرایی، یکی پس از دیگری به نهادها و موضوعات مختلف حمله کرد. ترامپ با کمک ایلان ماسک تلاش کرد دستگاه اداری دولت فدرال را از هم بپاشد. او در روزی که «روز رهایی» نامیده شد، قواعد تجارت را از نو تعیین کرد. در سیاست جهانی هم رفتاری دوگانه داشت: از یک سو حرف از تحمیل صلح می‌زد و از سوی دیگر تهدید به جنگ می‌کرد.

 

 به نقل از نشریه اکونومیست، اما در نهایت، کسی که بیشترین سود را برد شی جین‌پینگ بود. چین در این سال نشان داد تلاش ترامپ برای فشار آوردن با تعرفه‌ها و وادار کردن طرف مقابل به «نمایش تسلیم» کارساز نیست. شی با تغییر دادن بازی، این نکته را تبیین کرد که آمریکا در عمل چقدر به سیاست‌های چین وابسته است. به همین دلیل، در این دور از رقابت ابرقدرت‌ها برای برتری در قرن بیست‌ویکم، نتیجه به سود چین رقم خورد.

 

جنگ تعرفه‌ها؛ هدیهٔ ناخواستهٔ ترامپ به شی

سال ۲۰۲۵ همچنین نشان داد چین چه «اهرم‌های صنعتی» قدرتمندی در اختیار دارد. سهم چین از ارزش افزودهٔ تولید صنعتیِ جهان بیش از یک‌سوم است و همین موضوع به آن اجازه می‌دهد زنجیره‌های تأمین جهانی را خیلی سریع و حتی یک‌شبه دچار اختلال کند. در فناوری‌های سبز هم نقش چین بسیار پررنگ است؛ شرکت‌های چینی بین ۶۰ تا ۸۰ درصدِ مواد، قطعات و محصولات نهاییِ مربوط به پنل‌های خورشیدی، توربین‌های بادی و خودروهای برقی را تأمین می‌کنند. «دیپ‌سیک» هم نشان داد چین، با وجود تلاش‌های آمریکا برای کند کردنش، در هوش مصنوعی چه توانایی‌هایی دارد. در صنعت دارو نیز شرکت‌های چینی حالا تقریباً به اندازهٔ شرکت‌های آمریکایی کارآزمایی بالینی انجام می‌دهند و حتی سریع‌تر پیش می‌روند. اگر دو دهه پیش شرکت‌های غربی برای استفاده از نیروی تولید ارزان و بازار بزرگ به چین سرمایه می‌بردند، امروز آزمایشگاه‌هایشان را همان‌جا می‌سازند.

در سال ۲۰۲۵ شی جین‌پینگ نشان داد که برتریِ چین را فقط برای پول‌سازی نمی‌خواهد، بلکه می‌خواهد از آن «قدرت» هم بسازد. محدود کردن صادرات عناصر نادر خاکی، یک نمونهٔ واضح است: چین می‌تواند وابستگیِ کشورهای دیگر را به یک ابزار فشار و حتی سلاح تبدیل کند. گزارش این ماهِ «مؤسسه سیاست‌گذاری راهبردی استرالیا» هم می‌گوید چین از نظر پژوهش علمی (با معیارِ سهمش از مقالات مهم) در ۶۶ حوزه از ۷۴ حوزه جلوتر است.

نکتهٔ عجیب این است که ترامپ هم با تعرفه‌هایی که در خارج وضع کرد و هم با رویکرد تخریبی‌اش در داخل آمریکا عملاً به نفعِ شی بازی کرده است. تکیه بر تعرفه‌های دوجانبه برای به درد آوردن به چین اشتباه بود؛ چون هم شرکت‌های چینی به شرایط سخت عادت دارند و هم چین دموکراسی نیست و اقتصادش بهتر از اقتصاد آمریکا می‌تواند فشار را تحمل کند. ترامپ می‌توانست به جای این کار، با نزدیک‌تر کردنِ آمریکا به متحدانش، یک محاصرهٔ تجاریِ هماهنگ علیه چین بسازد، اما او به شکل نابخردانه ترجیح داد با تعرفه‌ها همان متحدان را از خود دور کند.

از طرف دیگر، حملهٔ ترامپ به علم هم نوآوریِ آمریکا را کند می‌کند. او پژوهشگران را هدف گرفت، برخی کمک‌هزینه‌ها را لغو کرد و میلیاردها دلار بودجه را از نهادهایی که دوستشان ندارد، متوقف کرد. این اقدامات را با عنوان «حذف ناکارآمدی» و مقابله با ایدئولوژی «وُک» توجیه می‌کند، اما نتیجه‌اش کاهش بودجهٔ پژوهش‌های حیاتی بوده است. او با دانشمندان خارجی به‌ویژه دانشمندانِ دارای تبار چینی هم برخورد خصمانه دارد و این بخشی از حملهٔ گسترده‌تر او به مهاجرت است. در چنین فضایی، افراد بااستعداد یا آمریکا را ترک می‌کنند یا اصلاً به آن مهاجرت نمی‌کنند. چین از همین حالا از این وضعیت سود برده است.

برتری کوتاه‌مدت چین، تردیدهای بلندمدت آمریکا

سؤال اصلی این است که این وضعیت، ابرقدرت‌ها را به کجا می‌برد. در کوتاه‌مدت، برتری به‌وضوح با چین است. آمریکا و متحدانش فعلاً نمی‌توانند چین را از اهرم‌ها و گلوگاه‌های راهبردی‌اش محروم کنند. اگر شی جین‌پینگ تصمیم بگیرد فشار جدی بر تایوان وارد کند، ممکن است تحریم‌هایی که برای عقب راندن چین در نظر گرفته شده‌اند، واکنش‌هایی به دنبال داشته باشند که هزینه‌شان از حد تحمل صنایع و شهروندان آمریکا و متحدانش فراتر برود. چنین وضعی می‌تواند امنیت شرق آسیا و جایگاه آمریکا در اقیانوس آرامِ غربی را به‌شدت به خطر بیندازد.

جنگ تعرفه‌ها؛ هدیهٔ ناخواستهٔ ترامپ به شی

سال ۲۰۲۵ همچنین نشان داد چین چه «اهرم‌های صنعتی» قدرتمندی در اختیار دارد. سهم چین از ارزش افزودهٔ تولید صنعتیِ جهان بیش از یک‌سوم است و همین موضوع به آن اجازه می‌دهد زنجیره‌های تأمین جهانی را خیلی سریع و حتی یک‌شبه دچار اختلال کند. در فناوری‌های سبز هم نقش چین بسیار پررنگ است؛ شرکت‌های چینی بین ۶۰ تا ۸۰ درصدِ مواد، قطعات و محصولات نهاییِ مربوط به پنل‌های خورشیدی، توربین‌های بادی و خودروهای برقی را تأمین می‌کنند. «دیپ‌سیک» هم نشان داد چین، با وجود تلاش‌های آمریکا برای کند کردنش، در هوش مصنوعی چه توانایی‌هایی دارد. در صنعت دارو نیز شرکت‌های چینی حالا تقریباً به اندازهٔ شرکت‌های آمریکایی کارآزمایی بالینی انجام می‌دهند و حتی سریع‌تر پیش می‌روند. اگر دو دهه پیش شرکت‌های غربی برای استفاده از نیروی تولید ارزان و بازار بزرگ به چین سرمایه می‌بردند، امروز آزمایشگاه‌هایشان را همان‌جا می‌سازند.

در سال ۲۰۲۵ شی جین‌پینگ نشان داد که برتریِ چین را فقط برای پول‌سازی نمی‌خواهد، بلکه می‌خواهد از آن «قدرت» هم بسازد. محدود کردن صادرات عناصر نادر خاکی، یک نمونهٔ واضح است: چین می‌تواند وابستگیِ کشورهای دیگر را به یک ابزار فشار و حتی سلاح تبدیل کند. گزارش این ماهِ «مؤسسه سیاست‌گذاری راهبردی استرالیا» هم می‌گوید چین از نظر پژوهش علمی (با معیارِ سهمش از مقالات مهم) در ۶۶ حوزه از ۷۴ حوزه جلوتر است.

نکتهٔ عجیب این است که ترامپ هم با تعرفه‌هایی که در خارج وضع کرد و هم با رویکرد تخریبی‌اش در داخل آمریکا عملاً به نفعِ شی بازی کرده است. تکیه بر تعرفه‌های دوجانبه برای به درد آوردن به چین اشتباه بود؛ چون هم شرکت‌های چینی به شرایط سخت عادت دارند و هم چین دموکراسی نیست و اقتصادش بهتر از اقتصاد آمریکا می‌تواند فشار را تحمل کند. ترامپ می‌توانست به جای این کار، با نزدیک‌تر کردنِ آمریکا به متحدانش، یک محاصرهٔ تجاریِ هماهنگ علیه چین بسازد، اما او به شکل نابخردانه ترجیح داد با تعرفه‌ها همان متحدان را از خود دور کند.

از طرف دیگر، حملهٔ ترامپ به علم هم نوآوریِ آمریکا را کند می‌کند. او پژوهشگران را هدف گرفت، برخی کمک‌هزینه‌ها را لغو کرد و میلیاردها دلار بودجه را از نهادهایی که دوستشان ندارد، متوقف کرد. این اقدامات را با عنوان «حذف ناکارآمدی» و مقابله با ایدئولوژی «وُک» توجیه می‌کند، اما نتیجه‌اش کاهش بودجهٔ پژوهش‌های حیاتی بوده است. او با دانشمندان خارجی به‌ویژه دانشمندانِ دارای تبار چینی هم برخورد خصمانه دارد و این بخشی از حملهٔ گسترده‌تر او به مهاجرت است. در چنین فضایی، افراد بااستعداد یا آمریکا را ترک می‌کنند یا اصلاً به آن مهاجرت نمی‌کنند. چین از همین حالا از این وضعیت سود برده است.

برتری کوتاه‌مدت چین، تردیدهای بلندمدت آمریکا

سؤال اصلی این است که این وضعیت، ابرقدرت‌ها را به کجا می‌برد. در کوتاه‌مدت، برتری به‌وضوح با چین است. آمریکا و متحدانش فعلاً نمی‌توانند چین را از اهرم‌ها و گلوگاه‌های راهبردی‌اش محروم کنند. اگر شی جین‌پینگ تصمیم بگیرد فشار جدی بر تایوان وارد کند، ممکن است تحریم‌هایی که برای عقب راندن چین در نظر گرفته شده‌اند، واکنش‌هایی به دنبال داشته باشند که هزینه‌شان از حد تحمل صنایع و شهروندان آمریکا و متحدانش فراتر برود. چنین وضعی می‌تواند امنیت شرق آسیا و جایگاه آمریکا در اقیانوس آرامِ غربی را به‌شدت به خطر بیندازد.